حسن ناهید را
باید اولین نوازنده ی نی دانست که پرده های این ساز را با نت موسیقایی تطبیق داد و
باعث تسهیل و تسریع در روند آموزش این ساز شد.
به گزارش موسیقی
ما، بسیاری او را بزرگ ترین نوازنده زنده نی می دانند. او در ارکسترهای متعددی با حضور
بسیاری از اساتید حضور داشته؛ ارکسترهایی که اساتیدی چون اسدالله ملک، منوچهر جهانبگلو،
فرهنگ شریف، محمودی خوانساری، علی تجویدی، احمد عبادی، رضا ورزنده، اصغر بهاری و فرهاد
فخرالدینی در آن حضور داشته اند.
عمده فعالیت های
او اما در برنامه ی گل ها بوده که از سال 1341 به دعوت حسین قوامی انجام شد. این نوازنده
ی پیشکسوت، برای شناساندن موسیقی سنتی و اصیل ایران، مسافرت هایی همراه با خوانندگانی
چون حسین قوامی، محمدرضا شجریان، محمود محمودی خوانساری و عبدالوهاب شهیدی به کشورهای
ترکیه، بلغارستان، یوگسلاوی، ایتالیا، فرانسه، بلژیک، هلند، آلمان، اتریش انجام داده
و در برنامه هایی تحت عنوان کنسرت سازهای ملی ایران شرکت کرده است. اما باید او را
جدای از برنامه های موسیقایی اش هم بررسی کرد؛ رفتاری که او و بسیاری از هم نسلانش
داشته اند و حالا به نظر می رسد در بسیاری مواقع مهره ی گمشده ی موسیقی ایران است.
اگر موافق باشید،
صحبت را از اینجا شروع کنیم که این روزها چه
می کنید؟
خب به علت بیماری
نمی توانم چندان فعالیتی داشته باشم؛ حتی به خاطر آلودگی هوا خیلی نمی توانم از خانه
بیرون بیایم و در این میان تنها در روزهای پنج شنبه در همان آموزشگاهی که سال هاست
تدریس می کنم، برای دانشجویان فوق لیسانس کلاس
هایی می گذارم تا برخی از جزئیاتی که در نوازندگی نی اهمیت بسیاری دارد و شاید اساتید
دیگر توجه کمتری به آن داشته باشند را به آنان گوشزد کنم. تعدادی از این نوازندگان
البته از سال های دور شاگردان من بوده اند و می دانم که سال هاست زحمات بسیاری در این
حوزه می کشند و فعالیت های متنوعی انجام می دهند و حالا به نوعی با وجود بیماری، وظیفه
ی خودم می دانم که در کنارشان باشم. همان طور که در گذشته استادان بزرگی از ما حمایت
کردند و توانستند کاری کنند تا ما در حد و اندازه ی خودمان در موسیقی حرفی برای گفتن
داشته باشیم.
اگر اشتباه نکنم
شما نوازندگی نی را به شکل خودآموز فرا گرفته اید. درست است؟
در ابتدا این
طور بود اما بعد از آمدنم به تهران، با استاد مهدی كمالیان آشنا شدم و ایشان برای آموختن
نت من را پیش استاد حسین دهلوی فرستادند و من مدتی پیش ایشان آموزش دیدم. شاید جالب
باشد بدانید که ایشان آن زمان رئیس شورای عالی فرهنگ و هنر، رئیس هنرستان عالی موسیقی
و رهبر اركستر صبا بودند و با این وجود من هفته ای دو سه بار پیش شان می رفتم تا نت
یاد بگیرم؛ بعد از آن هم با «نصرت الله گلپایگانی»، مهدی مفتاح و مرحوم خالقی آشنا
شدم.
گویا مرحوم خالقی
نوازندگی شما را بسیار دوست داشتند.
به هرحال من آن
زمان از معدود نوازندگان سازهای ایرانی بودم که نُت هم می دانستم. ضمن اینکه در همان
زمان در ارکستری فعالیت می کردم که اساتیدی چون علی تجویدی، بدیعی، مرحوم عبادی، مرحوم
بهاری، آقای فخرالدینی و... در آن می نواختند. بعد هم که استاد پایور، اركستر سازهای
ملی را در وزارت فرهنگ و هنر سابق تأسیس کرد و من با اساتیدی مثل هوشنگ ظریف و استاد
اسماعیلی همکاری داشتم. ایشان اركستر دیگری هم به نام اركستر «اساتید» داشتند که استاد
بهاری، استاد شهناز، استاد حسین تهرانی، من و خود استاد پایور در آن می نواختیم که
استادان آواز مثل قوامی و شجریان در آن فعالیت داشتند. در ارکستر استاد حنانه هم بودم
و خیلی ارکسترهای دیگر.
به نظر می رسد
که تعداد زیادی از نوازندگان نسل شما هم اکنون دیگر فعالیتی در زمینه ی موسیقی ندارند
که این مسأله بدون شک، یک خلأ بزرگ در جریان موسیقی ما به وجود آورده است.
بله اما دندان
های من خراب شده و با وجود آنکه استاد کسایی در زمان حیات شان پزشکی معتبر به من معرفی
کردند، دیگر امکان نواختن این ساز برایم وجود ندارد. البته در اغلب نقاط ایران، نی
را با لب می زنند و تنها در مكتب اصفهان است كه به اصطلاح از دندان برای نواختن نی
استفاده می كنند. به هر حال از آن طرف به این مسأله هم توجه کنید که یک نوازنده مگر
چقدر می تواند فعالیت داشته باشد؟ من خودم
حدود 50 سال نواختم و در آثار و ارکسترهای متعددی فعالیت کردم. این در حالی است که
تمام انسان ها بعد از 30 سال کار، دیگر بازنشسته می شوند. البته که من از این وضعیت
خوشحال نیستم و همچنان دلم می خواست می توانستم ساز بزنم؛ چون موسیقی در همه ی سال
های زندگی ام، تنها ریسمانی بوده که من را به زندگی وصل کرده و حالا خلأ آن را به شدت احساس می کنم.
اما به تازگی
اثری همراه آقای «داوود آزاد» از شما به صورت تصویری منتشر شد.
این اثر برای
گذشته بود و سال ها پیش صدابرداری آن انجام
شده؛ از ما خواستند که به عنوان یادگاری و هدیه به استاد کسایی آن را ضبط تصویری کنیم
که این اتفاق در موزه ی موسیقی رخ داد.
با همه ی اینها
شما تا چه اندازه در جریان فعالیت های موسیقایی کشور هستید و نگاه تان به آن چگونه
است؟
مهمترین چیزی
که در حال حاضر من را خوشحال و به آینده امیدوار می کند، این است که در حال حاضر تعداد
نوازندگان تمام سازهای موسیقی سنتی و به خصوص نی افزایش چشمگیری داشته است. زمانی که
من نوازندگی را شروع کردم، تعداد نوازندگان این ساز به انگشتان یک دست هم نمی رسید و استاد حسن
کسایی تنها چهره ی شناخته شده ی این ساز بودند. به همین خاطر، هم نی نقش کمتری در ارکسترها
و آثار موسیقایی داشت و هم کسانی که علاقه مند به فراگیری این ساز بودند، عملاً امکان
کمتری برای آموختن آن داشتند. حالا اما این ساز و همچنین نوازندگان آن به سرعت در حال
افزایش هستند.
نکته مهمتر اینکه
در حال حاضر تعداد نوازندگان زن این ساز نیز
افزایش چشمگیری داشته. در حالی که من خودم در گذشته هیچ نوازنده ی زنی در «نی» نمی
شناختم. حالا اما خود من شاگردان زن بسیاری دارم و برای مثال «شیدا قاضی» که این ساز
را پیش من آموخته، به نظرم یکی از امیدهای این ساز است. وقتی من این شرایط را می بینم،
امیدوار می شوم که نوازندگان خوبی از این هزاران نفری که در این زمینه مشغول فعالیت
هستند، به وجود خواهد آمد و بدون شک تأثیرات بسیاری بر موسیقی ما و همچنین این ساز
برجای خواهد گذاشت. اما در عین حال همچنان مسائلی نیز وجود دارد که نمی توان آنان را
نادیده گرفت و باید درباره ی آنان دقت نظر بیشتری شود.
مثل چه مسائلی؟
تعدادی از نوازندگان
نسل جوان، نگاهی ساده به موسیقی و سازشان دارند؛ در حالی که در نسل گذشته، وقتی کسی
قرار بود موسیقی فراگیرد، تمام زندگی اش را وقف آن می کرد. تا سال های بسیار تنها به
آموختن فکر می کرد، بدون آنکه فکری برای ارائه، تولید اثر یا برگزاری کنسرت داشته باشد.
در حالی که امروزه جوانان با نگاهی سهل به موسیقی نگاه می کنند و خیلی زود خود را استاد
و فارغ از آموختن می دانند. حتی من تعدادی از نوازندگان را می بینم که به نظرم استعدادشان
بسیار عجیب است، اما چون نگاه ساده ای به موسیقی دارند، اصلاً از استعدادهایشان بهره
ی کافی را نمی گیرند و به همان اندک قناعت می کنند.
البته بخشی از
این مسأله هم به اساتید حوزه ی موسیقی برمی گردد. آنها هم «تمام» نوازنده را درگیر
نمی کنند؛ در حالی که استاد کسایی زمانی که قرار بود شاگردی تربیت کند، به شدت او را
درگیر خود می کرد. او به اندازه ای استاد بزرگی بود که حتی کسان بسیاری می توانستند به طور غیرمستقیم از او بیاموزند.
از آن طرف، اساتید موسیقی بسیار با یکدیگر در ارتباط نزدیک بودند و همین می توانست
به گسترش موسیقی و ارائه ی آثار بهتر کمک کند. شما تا همین چند دهه ی قبل این ارتباط
نزدیک میان چهره های موسیقی را مشاهده می کردید؛ اما این اتفاق در حال حاضر رخ نمی
دهد و حتی به نظر می رسد که چهره های موسیقی از حال همدیگر هم خبر ندارند.
این موضوع برایتان
ناراحت کننده نیست؟
اصلاً. من حالا
70 سال دارم و موسیقی باعث شده تا به آرامشی در زندگی ام برسم که از هیچ کس توقعی نداشته
باشم؛ «هیچ توقعی از هیچ کسی». اینکه مدت ها کسی به من تلفن نمی کند، سر نمی زند یا
اینها اصلاً ناراحتم نمی کند. اتفاقاً دلم می خواهد همه راحت باشند و به این شعر خیلی
می اندیشم که دنیا برای مردم آسان گیر آسان می شود. جالب است بدانید که حتی از فرزندانم
هم انتظاری ندارم.
اما به هر حال
دولت ها وظیفه ای در مقابل پیشکسوتان هنر خود
دارند.
بله، چند سال
قبل به من دکترای موسیقی دادند که خب خیلی خوشحالم کرد؛ چون فهمیدم فعالیت هایی که
در این سال ها انجام داده ام، بی نتیجه نبوده است. بیشتر از این هم انتظاری ندارم.
فکر می کنم در حال حاضر نوازندگان بسیاری هستند که در وضعیت بسیار بد مالی و غیره زندگی
می کنند و بهتر است به آنها رسیدگی شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر