قدیمی ها -
علی رجبی و محمد رفیعی: ابراهیم سلمکی از نوازندگان بی نظیر سنتور است که در ضمن
در نواختن ویولن، تار، سه تار و کمانچه مهارت کامل دارد. پدر وی مرحوم محمد رفیع
سلطان سلمکی از نوازندگان معروف دوره ناصری به شما می آید.
ابرهیم
سلمکی در سال 1311 خورشیدی در تهران در
حوالی محله سنگلج متولد شد و از سن 5 سالگی مشغول فراگیری سنتور شد و سالیان دراز
با آن انس گرفت و بر روی این ساز تمرکز داشت تا جایی که در آن ابتکاراتی به عمل
آورد، زیرا سنتور از ابتدا یک ساز ناقص به شمار می رفت و او با تلاش و استعدادش
روی سنتور ناله سیم را ابداع کرد و دیگر نقایص این ساز را مثل خرک هفتم و بم را
بمل و خرک پنجم را به طور دو طرفه «سُری و بکار» کوک کرد که در موقع نواختن صدای
مطبوعی به وجود می آید و البته خرک اول بم را به صورت کوک خرک ششم که پایه ضرب
آهنگ ها است به کار گرفت و پس از آن سنتور دوازده خرک را اختراع نمود که با اضافه
کردن همین 3 خرک، 2 اکتاو به گسترش اکتاوها افزود و نامرده صداهای دیگر ساز ها را
از جمله صدای عود، قانون، تار، سه تار و پیانو را از سنتور بیرون آورد و به سنتور
وسعت و اعتباری بسیار بخشید. البته ناگفته نماند عده ای با این تغییرات و ابتکارات
در زمان خودش مخالف بودند، ولی لطف استاد فقید ابوالحسن صبا وی را در این راه
استوار نگه داشت تا جایی که سلمکی خود را مدیون این ابر مرد موسیقی ایران می داند.
او از سال
های اول تحصیلی دبیرستان مشغول فراگیری نواختن ویولن گردید و آن را همانند سنتور
پا به پا پیش برد، که هم اکنون معلوم نیست کدام ساز اولین ساز اوست. ایشان با ساخت
بیش از 150 آهنگ در دستگاه ها و گوشه های مختلف موسیقی جزو یکی از آهنگ سازان
پرکار شناخته شده است که با بسیاری از خوانندگان همکاری داشته، معروف ترین اثر او
«امواج کارون» است که با صدای زنده یاد «قاسم جبلی» است که صفحاتش از فروش فوق
العاده ای بهره برد و تا آن زمان هیچ هنرمندی برای طبیعت، به خصوص رودخانه ای به
این زیبایی، نه شعری سروده بود و نه آهنگی ساخته بود. از طرفی سلمکی علاقه بسیاری
به سرزمین خوزستان دارد که قابل وصف نیست به طوری که اغلب اوقات به این دیار سفر
می کند و روی امواج خروشان و گاه خاموش کارون به گشت و گذار می پردازد و از آن
الهام می گیرد به همین دلیل نام اثر نامبرده را «کارون» نهاد.
هم اکنون
با بیش از نیم قرن فعالیت هنری با او دیداری در این باره داشتیم که در ادامه می
خوانید.
شاید خیلی
ها ندانند که پرویز یاحقی در کنار شما به شهرت رسید و یا بهتر بگویم در مکتب شما
جان گرفت، کمی از این موضوع بگویید؟
پرویز
یاحقی هم از بچگی در گروه نوازندگی من بود و آخری ها کارش اینقدر زیبا بود که من
لذت می بردم، چون نقص و اشکالی در کارش نبود. او حرفش را رک می زد و خیلی به دل می
نشست. آن زمان که او در گروه من بود، بسیاری از بزرگان و مدرسان آمدند که در کنار
ما باشند، ولی الان می گویند: ما نه پرویز یاحقی می شناسیم و نه سلمکی. در صورتی
که پرویز یاحقی رو دست همه آن ها آمده بود. همه موسیقی ایران با پرویز یاحقی سنگین
تر می شود. پرویز یاحقی منزل دایی خودش، حسین یاحقی زندگی می کرد و من او با خودم
تا کلاسم که کمتر از 50 قدم فاصله داشت، می آوردم. پرویز به من در زمان حیاتش می
گفت که خیلی پشت سر تو همکاران حرف می زنند، من گفتم: بگذار بزنند.
حالا چند
شب پیش در مراسمی با ایرج (خواننده) نشسته بودیم او گفت: یادت هست دست مرا گرفتی و
به رادیو بردی و قبل از اینکه به آنجا بریم در کافه ای رفتیم چیزکی (با خنده)
خوردیم و تو به من گفتی باید تو را به رادیو ژاندارمری ببرم. (یادش بخیر)
از
ابوالحسن صبا چه چیزی به خاطر دارید؟
من شاگرد
ابوالحسن صبا بودم و او یگانه مردی بود که حسادت سرش نمی شد. او همه را تعریف و
تایید می کرد و یک انسان واقعی بود.
برادران
محجوبی در رفتار چطور بودند؟
بزرگترین
خدمت و لطفی که غیر از آدم های اطراف خودم دیدم، تنها از زنده یاد مرتضی خان
محجوبی نصیب من شد. هر موقع اسم او می آید، بسیار دعایش می کنم و واقعا جایش در
بهشت است. هر دو برادر رضا و مرتضی از مردان نیک بودند. خاطرات بسیاری از مرام و
رفتار این دو هنرمند بزرگ دارم.
بعد از
انقلاب چه کردید؟
بعد
انقلاب به کل حقوق ما را قطع کردند و و قتی از چند نفر سوال کردیم، کسی جواب درستی
به ما نداد. ما، قبل از انقلاب برای رادیو در برنامه «شما و رادیو» کار می کردیم و
در ارکستر آنجا با ناصر زرآبادی بودیم.
چه تعداد
آهنگ تا به امروز ساختید؟
من در
حدود 150 آهنگ ساختم، بیشتر کارهایم را برای «قاسم جبلی» ساختم و وقتی هم با خانم
نرگس (همسر سابقم) ازدواج کردم، تعدادی هم برای او اهنگ ساختم.
(در میانه گفتگو بودیم که نام احمد آزاد از زبان استاد ابراهیم
سلمکی به میان آمد، در این هنگام فرصت را غنیمت شمردیم و این دو هنرمند با هم
دقایقی تلفنی صحبت کردند، سلمکی بعد از اتمام تماس تلفنی با او، با ابراز خوشحالی
در مورد این هنرمند گفت: سبک کار ایشان سبک کارهای ماست و ما بی نهایت از کارهایش
لذت می بریم. او همیشه با کارهای خوبش از هر جهت چه در حرفه هنر و چه در اخلاق رو
دست دیگر هنرمندان غربت نشین را آورده است.(
خانواده شما
با عالم هنر چه رابطه ای داشتند؟
در
خانواده ما، من بسیار به هنر علاقه داشتم و شب ها در مراسم ها و مجالس ها می
نواختم، پدرم می گفت: ابتدا درس بخوان و بعد برو مطربی (باخنده) به پدرم گفتم:
مطربی چیه؟ این هنر هست. باز می گفت: «اینو میگند: مطربی». در آخر هم فهمیدیم
پدرمون درست می گفت (باخنده). پدرم شرط با من کرد که بعد از مدرسه به خانه بیایم و
درس هایم را بخوانم و بعد به مراسم ها بروم. شبی به خانه آمدم و مردی به آنجا آمد
و گفت: شما چیکار کردید؟ دخترم می گوید فقط تولدم را باید ابراهم سلمکی آهنگ بزند.
خلاصه فرصت ندادند ما حرف بزنیم و ما را سوار ماشین کردند و به مراسم بردند.
خلاصه تا
3-2 نصف شب ما فقط ساز می زدیم، تا می آمدیم تمام کنیم، هی می گفتند: آقا فلان
آهنگ هم بزنید. بعد که آمدیم به خانه بیایم، دیدیم خبری از ماشین نیست که ما را
برگرداند. پدرم همیشه می گفت: جیب تو یکیش پر از مِرسی است و دیگری پر از مچکریم
(باخنده) وقتی به خانه رسیدم دیدم، درب خانه قفل است، پدرم آمد و گفت: روی حرف ما
حساب نکردی؟ دوباره شب بعدی هم دوباره همین ماجرا بود و پدرم دیگر اجازه نداد به
خانه بیام، منم تا صبح در کوچه های خیابان بهارستان با سنتورم داشتم پیاده قدم می
زدم.
ازدواج
هنری شما با خانم نرگس چند سال دوام داشت؟
زندگی
مشترک من با نرگس حدود 30 سال بود که دو پسر از ایشون داریم.
آیا از
زندگی خودتان راضی هستید؟
)با کمی
مکث) از زندگی خودم راضی هستم، ولی از بی وفایی های هنرمندان و مسئولین راضی
نیستم. در رادیویی که من 41 سال زحمت کشیدم و هر سال موقع نوروز 200 هنرمند می
آمدند و به من می گفتند: برای فلان آهنگ بیاید تمرین کنید و فلان کار را کنیم، من
بسیار زحمت کشیدم. الان هیچ مستمری درستی از جایی نداریم، فقط وزارت ارشاد در ماهی
حدود 200 هزار تومان به حساب می ریزد که آن هم قابل استفاده نیست. الان مثلا باید
این تشکیلات دولتی یک سری به ما بزند و خبری از ما بگیرد!
حرف آخر
شما چیست؟
متاسفانه
خیلی از همکاران و رفقای ما به خاطر اعتیاد و نوشیدن زیاد مشروب حدود 30-20 سال
زودتر از موعد درگذشتند و ما هم فقط دکورمون خوب مانده (با خنده(...
ابراهیم سلمکی
ابراهیم سلمکی
ابراهیم سلمکی و علی رجبی
ابراهیم سلمکی و محمد رفیعی
ابراهیم سلمکی
ابراهیم سلمکی
ابراهیم سلمکی
سعید مهناوییان و ابراهیم سلمکی
ابراهیم سلمکی، ناصر زرآبادی و جواد لشگری
ابراهیم سلمکی
۱ نظر:
واقعا که سرگذشت استاد یاد آور این شعر فردوسی است
نهان گشت آیین فرزانگان,
پراگنده شد نام دیوانگان.
هنر خوار شد جادویی ارجمند,
نهان راستی آشکارا گزند.
ارسال یک نظر