۱۳۹۲ دی ۱۸, چهارشنبه

مادر ِ مجسمه سازی ایران

توانا: لیلیت تریان که او را مادر مجسمه سازی ایران می شناسند در روز دهم دی ماه ۱۳۰۹ در محله نادری تهران و در خانواده ای اهل هنر متولد شده است.

تریان با پی گیری های مداوم مادرش که خود زمانی در فرانسه در رشته هنر تحصیل کرده بود اما به دلیل مشکلاتی تحصیل را رها کرده بود، با طراحی و نقاشی آشنا می شود و پس از اخذ دیپلم در رشته هنرهای زیبا کنکور شرکت می کند. او وارد دانش گاه می شود اما در سال ۱۳۳۱ دانش گاه را نیمه کاره رها می کند و به دانشگاه بوزارد در پاریس می رود.
او در آنجا به مجسمه سازی علاقه مند می شود و مدت چهار سال به تحصیل در این رشته مشغول می شود. او در سال ۱۳۳۹ به ایران بازمی گردد و تا سال ۱۳۵۹ به تدریس در دانش کده هنرهای تزئینی مشغول می شود. در سال ۱۳۵۹ و به دنبال انقلاب فرهنگی از ادامه تدریس در دانشکده باز می ماند.ساخت مجسمه یادبود «مسروب ماشتوتس» (مبدع الفبای ارمنی) و نصب در کلیسای ترمانکچاج تهران، تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی، برپایی نمایشگاه گروهی دانشگاه آزاد اسلامی، عضو هیات داوری بی ینال مجسمه سازی تهران، برپایی نمایش گاه های متعدد از آثارش از جمله فعالیت های این هنرمند مجسمه سازی است.
لیلیت تریان خود در گفت وگویی پیش تر با مجله تندیس در مورد علاقه مندی خود به مجسمه سازی گفته بود: مادر و پدرم تصمیم گرفتند مرا برای تحصیل به آنجا بفرستند. در آنجا وقتی داشتم برای کنکور نقاشی آماده می شدم، حتماً باید کمی هم مجسمه سازی کار می کردم. وقتی مجسمه سازی را شروع کردم، متوجه شدم به مجسمه  علاقة بیشتری از نقاشی دارم و همانجا تصمیم گرفتم به جای نقاشی رشتة مجسمه سازی را ادامه بدهم.
کنکور مجسمه سازی دادم و وارد مدرسة بوزار پاریس شدم، امّا چون در آن زمان بوزار مدرک پایان تحصیلی نمی داد، بعد از چهار سال به ایران برگشتم. در تهران پدرم در بانک ملی شغل مهمی داشت و به واسطة آن با بازیگران مهم آن زمان آشنا بود. در یکی از دیدارهایش با یکی از بازیگران مطرح آن دوره از من برای او تعریف کرده و گفته بود که در پاریس مجسمه سازی خوانده ام. او هم گفته بود که من بروم و با آقای پهلبُد، رئیس وزارت فرهنگ و هنر وقت، دربارة اشتغال به کار صحبت کنم و من با عکس آثارم به ادارة فرهنگ و هنر رفتم.


لیلیت تریان

آنجا به من گفتند تصویر آثارم را پیش آقای جلیل ضیاءپور که همانجا کار می کرد، ببرم. آقای ضیاءپور پس از دیدن عکس ها از من خواست تا برای تدریس به هنرستان پسران بروم. در هنرستان پسران یک سال تدریس کردم و سال بعد به هنرستان دختران رفتم. آموزش و پرورش وقت برای ادامة کارم از من مدرک تحصیلی می خواست و من مدرک بوزار را نداشتم. با دوستم در پاریس مکاتبه کردم و او گفت که الآن بوزار مدرک می دهد. بنابراین دوباره به پاریس برگشتم و یک بار دیگر به مدت 2 سال در آنجا با گِل و گچ و سنگ کار مجسمه کردم و در پایان این دوره به عنوان پایان نامة تحصیلی نمایشگاهی از مجسمه های تمام تنه و سردیسی که ساخته بودم، برگزار کردم. بعد استادان قضاوت کردند و درجه و مدرک دادند و پس از آن به ایران بازگشتم و چون سابقة همکاری در ادارة فرهنگ و هنر آن زمان را داشتم از من خواستند با آقای هوشنگ کاظمی که تصمیم داشت دانشکدة هنرهای تزئینی را تأسیس کند، همکاری کنم. مهر سال 1339 دانشکدة هنرهای تزئینی تأسیس شد. در آنجا آقای کاظمی از حضور و همکاری من استقبال کرد و برنامه ریزی برای کلاس های دانشکده را شروع کردیم.
تریان می گوید گاهی بر اساس یک اتفاق ساده آغاز به ساختن مجسمه  می کند: من براساس اتفاقات شاید به ظاهر بی اهمیت و ناچیز تحت تأثیر قرار می گیرم و شروع به ساخت مجسمه می کنم. مثلاً من مجسمه «مادر و بچه» را که با گچ ساخته ام، تحت تأثیر به دنیا آمدن یک نوزاد در فامیلمان شروع کردم. مادر این نوزاد همواره او را در آغوش خود داشت و دیدن این لحظات حس ساختن این مجسمه را در من ایجاد کرد. البته از گُل ها هم زیاد الهام می گیرم. آگوست رُدَن یک مجسمه دارد با نام «کسی که راه می رود». فرانسه که بودم آن را به آتلیه آورده بودند که ما از روی آن کار و کپی کنیم. این مجسمه به قدری نسبت به آن محیط بزرگ بود که عظمت آن مرا مرعوب خود کرده بود.
خانم تریان با آن که ۸۳ سال سن دارد هنوز هم با عشق و علاقه به کار مجسمه سازی مشغول است.

هیچ نظری موجود نیست: