۱۳۹۲ آذر ۲۸, پنجشنبه

پوران، صدایی قائم به ذات


قدیمی ها - فرید دهدزی:
تقدیم به خانم دکتر شهلا امامی
پوران چند دوره آوازی در فعالیت های هنریش داشت. نخستین دوره، دوره کوتاهی است که او خیلی به آسانی و با همت کوتاه خود آن را گذراند. خود می گوید روزی خاله ام (روحبخش) برنامه داشت من هم به طور اتفاقی سر برنامه بودم او نیامد. من جای او خواندم. همین شد که من شدم خواننده! عباس شاپوری نخستین کسی بود که به طور رسمی با وی کار کرد. پیش از این که با وی آثاری را در رادیو منتشر کند. او را خیلی کوتاه، با ریز و بم موسیقی آشنا کرد. چرا که پوران ویژگی داشت که «به ذات» خواننده بود و از کودکی تمام تصانیف زمانه خود را به شیوه خود می خواند و این صدا هر روز شکوفا و بالانده تر می شد. ذات و زیر بنای آوای او آنچه را که ما بدان کارکتر و جنس صدا می گوییم، در او بسیار خوب حک شد بود. شاید جزء معدود خوانندگانی بود که اساساً اصالت صدایش آوایی خوش آهنگ داشت. لزومی به پرورش آنچنانی یا آن چرا که امروز صداسازی می گویند، نداشت. چرا که به قول شاملو «ظریف و کوچک و عاشق است ای معشوقی که سرشار از زنانگی هستی و به جنسیت خود غره ای به خاطر عشقت». صدایش تمام این ویژگی ها را داشت. او در همان ابتدا ضمن اینکه همراهی فراوان با عباس شاپوری داشت، چند تجربه ترانه ای با مجید وفادار را آزمود. گرچه خانواده او حال این همکاری را کتمان می کنند. اما این آثار اکنون موجود است. ابتدا عباس شاپوری به نام بانو ناشناس او را به عالم موسیقی معرفی کرد. سپس بانو شاپوری و... اما به قول پوران یکجا دید مرغ از قفس پرید. اوج کار او خوانش تصانیف شاپوری در دهه 30 بود که تا 1338 ادامه داشت که این تصانیف به شهرت هم خواننده هم ارکستر شاپوری بسیار مثمر ثمر گشت. اما نیک پیداست، که چند عامل جامعه شناختی - روان شناختی شخصیت در صدای خانم پوران در سال های 1337 به بعد نوذج و تکوین یافت و همان لحن عربی بود و او این لحن را به شکل علمی آنچنانکه ردیف آوازی ما به ویژه فرم آوازی ما به ویژه فرم تحریر که خود رفته رفته یک سبکی در فرم تحریر آوازی زنانه ایجاد کرده بود، با این لحن عربی در هم آویزد. که این درهم آمیختگی موجب تأثیر دو صد چندان آواز و تصنیف شد. او خواننده ای بود که به تصنیف و ترانه فرم می بخشید. به این معنا که قابلیت هایی داشت که به تصانیف تصنیف سازان بزرگ هویت می بخشید.

بیژن ترقی، پوران، پرویز یاحقی، حمیرا، فرهنگ شریف و فخری خوروش

مهمترین رکن صدای او تحریرهایی بود که به صورت ممتد از ابتدای آواز / ترانه آن را اجرا می کرد. اما او متناسب با فرآیند تغییر ملودی بدان تغییر حالت می داد. در واقع تحریر بنای کار او بود. استخوان بندی و ملات کار او بود. این نوع تحریر در ایران بی سابقه بود. شاید این نوع سبک آوازی بسیار شاد و نادر در فرهنگ آوازی ایران طالع شد. اگر فقط تالی های عربی بر آن مستتر بود، قطعاً بر او می کوفتند و چندان بدان عنایت نمی کردند. اما هنر پوران بود که الحان عربی را در تکنیک ویبره، تحریر و غلت بسیار علمی جایگزین کرد. کس دیگر نتوانست این علم و هنر را ادامه دهد. پوران یگانه بود. چون قائم به صدای خویش بود.
شاید نخستین ترانه ای که پوران باعث شد، در این راه قرار گیرد، یعنی تحریر و اساس آوازش لحن خاصی پیدا کند؛ ترانه ای که کلامش از دکتر ناصر رستگارنژاد بود و ملودی آن از ابراهیم سلمکی، آن ترانه «بر گیوسیت ای جان کمتر زن شانه»، اصل ملودی عربی بود و سلمکی به رستگارنژاد گفت: روی آن ترانه بگو. اول بار هم جبلی خواند. اما جبلی که خاستگاه جنوبی داشت آن را به گونه عربی خواند.
یک کنسرتی شرکت نفت از گروه شاپوری دعوت به عمل آورده بود. پوارن هم بانوی نخست این گروه بود. وقتی پوارن این اثر را خواند. از شدت خوشحالی ماشین حامل نوازندگان و خانم پوران را بلند کردند،  چند نفر عرب هم در آن کنسرت حضور داشتند دیگر واویلا. جالب است که آقای سلمکی بخش های عربی این ترانه را حفظ بود وقتی خواندند غوغایی شد و سوار بر یک فلوکس بودند و عرب ها آن فلوکس را بلند کردند و بر سر نهادند.
اما دومین اتفاق ترانه «الله اکبر» بود با کلامی از پرویز وکیلی و ملودی از عباس شاپوری که این ترانه بسیار غوغا بارانگیز بود. پوران بسیار زیبا لحن عربی الله اکبر را بجا آورد. اما برخی از قشریون و اصولیون گفتند: نه زن نباید با صدای بلند بگوید الله اکبر. این ترانه اصلش عربی بود. فرم این ترانه در ضرورت احیای الحان عربی در ساختار زبان شناسی آواز ایرانی توسط پوران بسیار مؤثر واقع شد.
سال 1338 پوران از شاپوری جدا شد. ابتدا پوران در چند فیلم، نخست در فیلم «اول هیکل»، بازی کرد که خوش درخشید. ترانه ها از مجید وفادار بود. همان ایام مدتی با مجید وفادار کار می کرد که وفادار مانند سابق دل و دماغ همکاری با خوانندگان را نداشت؛ چون از سویی دوست خواننده اش داریوش فوت کرده بود و خوانندگان هم آن خوانندگان نبودند. دست روی هر خواننده ای می گذاشت و تربیتش می کرد، دیگر یاغی می شد! این بود که وفادار کم کار شده بود. قرعه به نام انوشیروان روحانی افتاده بود که دامادش می شد. (همسر خواهرش) همزمان با این همکاری، پوران یک شهرت بی نظیر در ایران کسب کرد. پله های ترقی را خیلی سریع بالا رفت. تا جایی که اصلاً کسی فکرش را نمی کرد؛ او به گلهای رنگارنگ راه پیدا کرد. آن هم نه زمانی که گلها افسار گسیخته نبود، بلکه زمانی که پیرنیا بر رآس آن نشسته بود. پیرنیا در همان ابتدا یعنی از همان ابتدای گلهای رده 300 پوران را به گلها آورد؛ پیرنیا، صدای وی را بسیار دوست داشت. تا جایی که گلهای 310 به بعد به طور فیکس تصنیف خوان شماره یک گلها شده بود. برخی از تصانیفی که بنان خوانده بود، پیرینا دوست داشت پوران هم بخواند. از سوی دیگر مرضیه در گلها پیشتر سلطنت می کرد. مرضیه بر این پندار بود که گلها ملک مطلق اوست. به همین خاطر هم چندین بار قهر و آشتی کرد. (بماند)
گلها یکی از فصول درخشان زندگی هنری پوران است. در کنار گلها باید از یک شاخه گل هم یاد کنیم که برخی از ایده های این تک شاخه گلها برای پوران نیز واقعاً زیبا بود.


پوران

دهه چهل شخصیت پوران تبدیل به یک کارکتر هنری شده بود. فیلم هایی هم که او بازی می کرد، به این کارکتر کمک شایان کرده بود. حضور او در برنامه های خیریه که واقعاً در این زمینه یکی از بانوان نمونه بود، حضورش در شما و رادیو آن صدایی که معمولاً با تواضع می گفت «چه بخوانم»! عکسهایش همراه با همسرش حبیب روشن زاده که هرکجا هست خدایا به سلامت دارش، اما شخصیت صدایش از لون و معرفتی دیگر بود. او به واسطه تواضع ذاتی هر ترانه ای را می خواند، سلیقه خاصی نداشت، اما وقتی آن ترانه را می خواند رنگ و عطر خاصی بدان می داد که گویی یک ارکستر است. گرچه حجم صدایش خیلی بلند نبود، اما آنقدر بود که به قول حافظ: بانگ جرسی بیایید و دیگران را مدهوش صدای خود کند. هوش سرشاری در اجرای ترانه داشت. می دانست این کلام باید به چه نحو و به چه صورت ادا شود. چون بازیگر و آرتسیت بود. خوب می توانست صدایش را شاد و غمگین کند. اما تکنیک های آوازی را که طی این سالیان آموخته بود را چنان در چنته داشت و کلام را تقویت می کرد که ترانه را برای مردم خوش آوا و نوا می کرد. از این حیث برخی از این ترانه ها به واسطه خوانش پوران موجب شهرت دوصد چندان ترانه ها می شد. در واقع پوران در صدایش ویژگی با ارزش آهنگسازی بداهه هنگام خوانش داشت. برخی از تصنیف سازان می گفتند: وقتی او می خواند خیلی با او راحت بودیم اولا سریع می گرفت ما چه می خواهیم، ثانیاً خوب هدایت می کرد آن تصنیف را. یعنی به کلام و ترانه شاخ و برگ می داد. در دهه 40 پوارن ضمن اینکه با روحانی آثار فراوانی را ارائه کرد، در کوتاه مدت با پرویز یاحقی و به ویژه حبیب الله بدیعی کارهای بی شماری را عرضه کرد که درباره هر کدارم از این آثار می توان سخن گرفت.
دهه پنجاه دوره ای بود که حاکمیت موسیقی کلاسیک ایرانی با پاپ بود. آن موسیقی که پوارن نماینده اش بود هم باید به نوعی خود را به سمت پاپ رهنمون می کرد. در این دوره او با حلقه پاپ پیوند خورد. اما در یک دوره طولانی با جهانبخش پازوکی کار کرد که آن آثار هم شهرت خاصی به هم زد. اما به عقیده من گرچه پوران در اوج پختگی بود اما آثار از سال 55 به بعد به افول گرایش پیدا کرد و دلیل آن هم این است که موسیقی پاپ ایران مستعد کلیپ و حرکات موزون منتهی گشت. از سویی بزرگان ترانه و پاپ هم یا فوت کردند (واروژان) یا دست از کار کشیده بودند.


پوران

با وقوع انقلاب پوران کار خاصی نکرد. تنها دو - سه اثر جدید خواند که در کلام سعی کرده بود ادای دینی به تمامی استادان و همکاران گذشته و یادی از گذشته نماید. در این سه دهه گفته شده با تمام فراز و نشیبی هایش پوران بر صدر نشسته بود. چرا! چون پوران قائم به صدای خویش بود. دگران روند و آیند پوران همان بود که بود. صدایش در آواز ایرانی چنان اصالت و ریشه دوانیده بود که جزر و مدهای اجتماعی در بستر موسیقی صدایش را خللی وارد نمی کرد.
اما او در اواسط دهه 60 به ایران آمد اما چه آمدنی و هیهات! برخورد با پوران توسط جمعی نادان برخورد با یک صدا بود، برخورد با هنر و فرهنگ این سرزمین بود، تمامی اموال وی را مصادره کردند، وقتی به ایران آمد نگذاشتند برای معالجه که در آمریکا گفته بودند امکان معالجه هست؛ او را ممنوع الخروج کردند، با بدترین شکل در ایران با او برخورد کردند تا اینکه این صدای جاودانه که واقعاً یگانه بود هیچ کم نداشت این چنین در سن جوانی از میان ما پرواز کند.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

تو ايران اول هنرمندان مردند بعد كم كم خود هنر إز بين رفت نيازى به توضيح زيادى نيست نگاه كنيد هنر پراكنده ايران رو در دنيا يكى تو لس انجلس ساز ميزنه يكى هم ميره تركيه تست صدا ميده سألهاست كه هنر در ايران به انزوا نشسته.

زانیار گفت...

دستت و بستن دل بی دست و پا پات و شکستن چی میخوای بینوا .... خدار رحمتش کنه هنرمند به تمام واقعی

ناشناس گفت...

صدای زنده یاد پوران صدایی بود بی نظیر ومنحصر به فرد .