بانی فیلم - شهرزاد رویائی: چنگیز
وثوقی بازیگر فیلم های « ابراهیم خلیل الله»، «افسون گل سرخ»، «عروس خوش قدم» و سریال
« امام علی» و بسیاری از آثار دیگر است.
او طی دو سال اخیر در عرصه بازیگری حضور نداشته است.
وی به تازگی بعد از دو سال در فیلم سینمایی « انتهای کوچه مهر» به کارگردانی کامران
قدکچیان ایفای نقش کرده است. او از سال های پیش از انقلاب تا کنون به فعالیت هنری پرداخته
است. او از بیماری دو سال گذشته به عنوان يكي از علل غیبتش نام می برد و در حال حاضر
با روحیه ای قوی آماده حضور دوباره در عرصه بازیگری است. صحبت ها و گلایه های او از
فضای هنر بعد از سال ها خدمت در این حرفه قابل تامل است. بانی فیلم به بهانه حضور کم
رنگ وی با او به گفتگو پرداخته است.
وی درباره
روزهای نبودش در این حرفه به بانی فیلم توضیح می دهد:« متاسفانه طی دو سال گذشته یکی
از پاهای من دچار مشکل شدیدی شد و درگیر بیماری های حادی بودم. بعد از عمل و فیزیوتراپی
امروز خوشبختانه در سلامتی کامل به سر می برم.4 ماه گذشته در فیلم «انتهای کوچه مهر»
به کارگردانی کامران قدکچیان بازی کردم ، البته اسم کار بنا به خواست تهیه کننده و
خاطرات کودکی وی که در انتهای کوچه ای به نام مهر در شیراز گذشته انتخاب شده است».
وی در ادامه می افزاید:«سینما چیزی شبیه بقالی شده که هر چقدر پول دهی همانقدر آش می
خوری. از طرفی دیگر همه چیز بر مبنای روابط پیش می رود. انقدر کارها ضعیف شده که هر
کسی در هر شغل نا مربوطی تقاضای حضور در این حرفه دارد، مثلا فروشنده سوپر مارکت از
من می خواهد تا او را برای بازی به پروژه ها معرفی کنم. در واقع امروز بازیگران روی
صندلی نشسته اند و آماتورها روی پرده بازی می کنند». او در پایان گلایه هایش را اين
طور می گوید: «وقتی انقلاب شد من هم می توانستم مثل خیلی های دیگر از ایران بروم ،
اما برای خدمت به وطنم اینجا ماندم. من از بعضی رفتارها از ابتدای انقلاب تا کنون دل
شکسته ام. به یاد دارم وقتی که در سریال «امام علی» بازی کردم همه بازیگران را به مکه
بردند و من را دعوت نکردند.مگر من کافر هستم، مگر من از بازیگران کار نبودم، چرا نباید
دعوت به این سفر بشوم. من هم مسلمان هستم. از آن سال ها بگذریم همین حالا هم اتفاق
های جالبی نمی افتد. من برای سریال «معمای شاه» و حضور در نقش تیمور بختیار انتخاب
شدم و متاسفانه به این بیماری بر خوردم. در نظر داشتم با دستمزد این سریال پای خود
را عمل کنم تا بتوانم دوباره در هنر خدمت کنم. تهیه کننده آقای لدنی پول من را ندادند
و گویا من را از کار حذف کردند ، طوری که من 3 ماه منتظر و در عجب بودم که چرا این
ها نمی خواهند من برای بازی بروم. خلاصه من از کار انصراف دادم و بعد از مدتی آقای
ورزی نازنین از من خواستند تا برای نقشی دیگر حاضر شوم ، اما من دیگر نپذیرفتم. یا
دو باره به عقب بر گردیم و این که قرار بود من در هامون بازی کنم ، اما بنا به دلایلی
که بود و اینکه گفته بودند شبیه برادرم هستم در آن زمان اجازه حضور من را ندادند. من
به هر شکلی خودم را ثابت کردم و این رفتارها فقط از بی انصافی است. این آخر در یک فیلم
نود دقیقه ای به کارگردانی شهرام اسد زاده به نام «بیخوابی اسب ها» بازی کردم و کمکی
به هزینه بیهوشی ام شده است. بازیگری برای من به معنای حضور در نقش است نه اینکه نقش
در تو حضور یابد، متاسفانه بازیگر های جدید خودشان را بازی می کنند و در نقش حضور ندارند،
در نتیجه دوران ماندگاری شان کوتاه است و همه می آیند و می روند. یکسری هم یاد گرفته
اند و می گویند بازیگری که از تئاتر به سینما می آید موفق تر است ، اما من قبول ندارم.
ببینید بازی در تئاتر غلو شده است ، مثلا در تئاتر باید داد بزنی بگویی دوستت دارم
ودر سینما دوربین به نمایندگی از مخاطب در کنار تو است و تو پلک می زنی و می گویی دوستت
دارم. برای همین بازیگری که از تئاتر به تصویر می آید بیشتر خودش را با حرکات بدن تعریف
و نقش را معرفی می کند. من همیشه فقط حسم را وسط می گذارم و به آن نقش تبدیل می شوم.
۱ نظر:
من چنگیز را بیشتر از بهروز دوست داشتم.
آنروزها همه میگفتند چنگیز برادر بهروز.
من میگفتم بهروز برادر چنگیز و دوستان را عصبانی میکردم.
ارسال یک نظر