۱۳۹۴ خرداد ۱۶, شنبه

گفتگوی اختصاصی قدیمی ها با مولود زهتاب: من به عنوان سومین مولود رادیو انتخاب شدم



قدیمی ها - مجتبی نظری، علی رجبی و فروغ بهمن پور: از جنجال و سودای شهرت گریزان است، چرا که می داند رسالت هنری اش از هر مقامی بالاتر و برایش ارزشمندتر است. مولود زهتاب با تدبیر و مهارت در راه هنر قدم نهاد و چه سال هایی که در مقابل میکروفن رادیو قرار گرفت و از اعماق وجودش در استودیو رادیو، لب به شیرین سخنی گشود، کلام را با صدای لطیف به زیبایی حریر ولی پر قدرت، به شنودگان خود عرضه داشت، شوق و خنده اش را هیچ گاه در میانه گفتار برای لحظه ای از مخاطب خود در سال های غربت نشینی، دریغ نداشت. او نگاهش همواره به امید روزی است که بار دیگر در جهت اعتلای فرهنگ و هنر سرزمین مادری خود در وطن، گام بردارد و یا کوله بار تجربه خود را به امانت به دست بچه های ایران بسپارد.
ایشان در میان هشتصد نفر، به عنوان شاگرد اول، مرد نامی رادیو ایران زنده یاد تقی روحانی انتخاب شد و نام سومین مولود رادیو ایران را تصاحب کرد. جدا از گویندگی نیز، دستی بر هنر خوانندگی داشت، ولی گویندگی را از هر جهت برای خود شایسته تر دانست. مولود زهتاب با گذشت سال ها فعالیت هنوز آن خنده زیبایش را در چهره خود به یادگار دارد و با ما بر سر گفتگو و مرور خلاصه ای از زندگی هنری خود می نشیند.
گفتگویی که در ادامه از نظرتان می گذرد، اولین گفتگوی مکتوب در فضای مجازی از مولود زهتاب است که توسط گروه مجله اینترنتی قدیمی ها انجام شده است.

بیوگرافی خودتان بگویید؟
ابتدا خدمت شما سلام می گویم. من در تهران، خیابان ری متولد شدم. ابتدا به دبستان «فروغی» و سپس به دبیرستان «ایران» رفتم.

اولین علاقه شما به هنر از کجا نشات گرفت؟
اول از همه این که علاقه خودم به این شغل بسیار بود. آن زمان وقتی خانم فروزنده اربابی و آذر پژوهش برنامه «هنر برای مردم» را اجرا می کردند، همیشه دوست داشتم روی صحنه باشم و این برنامه را اجرا کنم.

مسیر هنری خود را از کجا شروع کردید؟
به یاد دارم، دیپلم گرفته بودم و در مدرسه عالی بازرگانی داشتم، درس می خواندم. روزی یک آگهی در روزنامه دیدم که زنده یاد تقی روحانی، کلاس گویندگی گذاشتند و شاگرد می پذیرند. نا گفته نماند، زمانی که کلاس ششم ابتدایی درسم تمام شد، سه ماه تعطیلات قبل از ورود به دبیرستان، مادر بزرگی داشتم که او با من اشعار حافظ را کار می کرد. یادم هست روزهای اول دبیرستان کتاب نداشتیم، معلم گفت: بیاید مشاعره کنید، چه کسی میاد مشاعره کنه؟ بلافاصله من تنها دستم را بالا بردم و هیچ کس دیگری داوطلب نشد. معلم گفت: زهتاب بیا با همه کلاس مشاعره کن. من رفتم و با همه کلاس مشاعره کردم و این شعر را خواندم: «نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت، به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد». همه بچه ها با تعجب به صورت خود می زدند و می گفتند: این چه حرفیه! می زنی؟ معلم موضوع را فهمید و بعد در مورد شعرها و برداشت غلط دانش آموزان توضیح داد. یادش بخیر، انگار همین دیروز بود.
 همیشه خاطره مادر بزرگ، برایم خیلی عزیز است، چون کسی که ابتدا تخم شعر را در دلم کاشت، مادر پدرم (مادر بزرگم) بود. او زنی تحصیل کرده و جهان دیده بود. زمانی که داشتم دیپلم می گرفتم، متاسفانه او درگذشت و من از این واقعه، بیمار شدم.

شما برای ورود خود به رادیو چه مراحلی را سپری کردید؟
صدا، صداست، نظرم این است که باید صدا را پرورش داد و وقتی شما گویندگی می کنید، باید صدای خوبی داشته باشید. من قبل از ورود به رادیو، کلاس آموزشی زنده یاد تقی روحانی را دیدم، سپس در سال 1350 در بین 800 نفر امتحان دادم و رتبه اول را به دست آوردم و رادیو از بین آنها 40 نفر را انتخاب کرد، که منم جزو آن ها بودم. در حین این که کارم را در رادیو شروع کردم، برای ما کلاس ها آموزشی، سه ماهه با حضور اساتیدی همچون دکتر شاه حسینی، دکتر تورج فرازمند، انجوی شیرازی، دکتر سجادی و... گذاشتند. در ضمن از میان 40 نفر تنها حدود 12 نفر در رادیو ماندند و بقیه را رد کردند که خیلی هم خوب بودند.

با توجه به گفته خودتان که اشاره کردید «تنها 12 نفر گوینده از40 نفر ماندند، درصورتی که کسانی که پذیرفته نشدند خیلی بهتر از بقیه بودند» آیا برای انتخاب گوینده پارتی بازی بود؟
نه، پارتی بازی نبود. شاید آن ها معیارهایی را در نظر داشتند که در آن افراد نبود. از طرفی شاید نیازی به آن افراد نداشتند.

چه معیارهایی برای گویندگی در رادیو بود؟
پختگی و رسایی صدا، بسیار مهم بود. زمانی که من برای اولین بار مقابل میکروفن رادیو رفتم، یک سری متن هایی شامل خبر، شعر، قطعه ادبی، محاوره و... را برای اجرای برنامه به ما دادند و باید اجرا می کردیم، ولی قبل از اینکه آن ها را بخوانیم، باید خودمان را معرفی می کردیم. من مقابل میکروفن گفتم: من، مولود زهتاب هستم و شروع به خواندن کردم. ایرج فهیمی (مهندس پخش رادیو) بلافاصله در اطاق فرمان گفته بود: سومین مولود رادیو، انتخاب شد. اول زنده یاد مولود عاطفی، دوم زنده یاد مولود کنعانی و سوم من، مولود زهتاب برای گویندگی رادیو انتخاب شدم.

آیا برایتان اتفاق افتاده که آرزوی اجرای برنامه ای را داشته باشید و در دوران فعالیت رادیویی برایتان اتفاق بیافتد؟
یکی از برنامه هایی که آرزویش را داشتم و رادیو از من خواست تا اجرا کنم، برنامه «هنر برای مردم» بود که در ابتدای کارم، در رادیو اجرا کردم.

آیا کسی در ورود شما به رادیو سهیم بود، یا بهتر بگوییم پارتی داشتید؟
من نه پارتی داشتم و نه کسی را در رادیو می شناختم. تنها بزرگترین کمک و حمایت را از زنده یاد تقی روحانی برای آموزش گرفتم. یادم هست زمانی که در بین 800 نفر در رادیو انتخاب شدم، برای این موضوع مهمانی گرفتم و وقتی در آن مهمانی زنده یاد تقی روحانی مرا به کسی معرفی می کردند، گفتند: خانم مولود زهتاب، شاگرد اول کلاس من هستند، گرچه از کلاسم هیچ بهره ای نگرفتند. این موضوع برایم بسیار افتخارآمیز بود، در صورتی که من بسیار از کلاس ایشان بهره گرفتم.

از کلاس زنده یاد تقی روحانی چه بهره و نتیجه ای گرفتید؟
نتیجه این موضوع را زمانی فهمیدم که تورج فرازمند از فرانسه به لوس آنجلس آمدند. معمولا ما خبر ساعت 9 شب را ضبط می کردیم و من به خانه آمده بودم، گویا ایشان تماس گرفته بودند، ولی من متوجه نشدم. ایشان گفتند: «همان طوری که در بین مردها، تقی روحانی بهترین گوینده خبر هست، شما هم در بین خانم ها، بهترین گوینده خبر هستی». زمانی که با تورج فرازمند، اولین برنامه خودم را در رادیوی ایران با نام «سرگذشت انسان» شروع کردم، این برنامه لغات خیلی سختی داشت و به ایشان گفتم: این کار خیلی سخته. ایشان گفتند: نه، سخت نیست. «کسی که همه هیئت داوران به او نمره اول را دادند، کسی که شعر حافظ را به اون زیبایی می خونه، باید بتونه این لغات را بخونه». به هر صورت کارم را انجام دادم. سال ها گذشت و از هم دور شدیم. یک روز این موضوع را در برنامه رادیویی خودم توضیح دادم و گفتم این کلمه «باید»، سرنوشت مرا تغییر داد و هر چه هستم از گفته استادم تورج فرازمند هستم. بعد ها ایشان به لوس آنجلس آمدند و ما از حضور ایشان استفاده کردیم. تورج فرازمند جز نوادر بودند. ایشان هر موقع که مریض می شدند، مدیر عامل رادیو می گفتند: شما بیایید جای آقای فرازمند برنامه اجرا کنید.

شما چه برنامه های رادیویی را در قبل از انقلاب اجرا می کردید؟
برنامه هایم در سال 1350 در رادیو شامل همه چیز بود، برنامه «جوانان» «چشم انداز»، «شاهکارهای ادب جهان» با مهدی قاسمی و برنامه «سیری در مسئله روز» با فرهنگ فرهی. در کل برنامه های خوبی را در آن سال ها، برای اجرا به من دادند.

کمی از شاهرخ نادری و کار در رادیو «دریا» بگویید؟
شاهرخ نادری بسیار برای رادیو، چه در گذشته و چه امروز زحمت کشیده است. من سه سال آخر قبل از انقلاب را در رادیو «دریا» کار کردم. در این رادیو زنده یاد منوچهر نوذری، حیدر صارمی، فریدون توفیقی و... بودند. من برای کار در این رادیو، یک ماه از سازمان «برنامه و بودجه» با عنوان ماموریت به رادیو «دریا» می رفتم. ضمنا در این سه سال فعالیت در رادیو «دریا» در رفنراندوم چند مجله، چهره محبوب رادیو شناخته شدم.

در میانه صحبت ها در مورد رادیو «دریا» از زنده یاد منوچهر نوذری یاد کردید، از این هنرمند بزرگ کمی برایمان بگویید؟
منوچهر نوذری بسیار نازنین بود، به خصوص زمانی که با او در رادیو «دریا» کار می کردیم. وقتی که تمام کارهایمان تمام می شد، شب در حیاط رادیو «دریا» شام می خوردیم، یادم هست در آن حیات چادر بزرگی زده بودند و اطرافش تشک پهن کرده بودند. کارمندان رادیو روی تشک ها می نشستند و زنده یاد منوچهر نوذری، چه جوک های زیبایی می گفتند. او یکی از همکاران خوبم بود.

چگونه از گویندگی رادیو  به هنر خوانندگی راه باز کردید؟
من از کودکی ذوق و صدای خوبی برای خوانندگی داشتم. اغلب در مهمانی های خانوادگی می خواندم و به همین دلیل به هنرستان عالی موسیقی رفتم. نزد استاد محمود کریمی، استاد آواز، ردیف های ایرانی را آموختم و سپس نزد خانم شکوه شهرستانی سلفژ کار کردم. بلاخره اولین نوار خودم را شامل 12 آهنگ در سال 1356 به نام «می خوام اسیر بی وفایش کنم» روانه بازار کردم و با استقبال خوبی رو به رو شد، شعر این کار از خانم هما میر آفشار با آهنگی از آقای محمد حیدری بود. یک آهنگی هم به نام «حرفی ندارم» در رادیو خواندم که آهنگ از زنده یاد عباس شاپوری و اگر اشتباه نکنم با شعری از عباس الفت بود، این آهنگ سنگین بود و به نظرم آهنگ سنگین برای هر خواننده ای خوب است، چون قدرت صدای خواننده را نشان می دهد.

چرا هنر خوانندگی را ادامه ندادید؟
من همیشه گویندگی را بر خوانندگی ترجیح دادم، چون خواننده های خوب و خوش صدا، بسیار بودند، ولی گوینده زنی که بتواند همه کاری در گویندگی انجام بدهد، بسیار کم بود.

از خوانندگان قدیمی کدام را دوست دارید؟
از قدیمی تر ها خانم دلکش، مرضیه، الهه و یاسمین و بعد حمیرا، هایده، مهستی، بنان، گلپایگانی، محمودی خوانساری، عبدالوهاب شهیدی، نادر گلچین، ستار و علی نظری (اخیرا با ایشان مصاحبه ای در رادیو داشتم که بسیار مورد توجه قرار گرفت).

همان طور که می دانید هنر و حرفه شما با صدا بسیار سر و کار دارد، آیا تا به امروز برای صدای شما مشکلی پیش آمده است؟
نه به آن صورت، فقط من درست همان زمانی که وارد خوانندگی شدم، متاسفانه لوزه هایم عفونت کرد و پزشک معالجم گفت: باید عمل جراحی کنید. خیلی ها گفتند: اگر عمل کنید، صدای شما خراب می شود. گفتم: سلامتی من از صدایم مهمتر است. بلاخره یک اتاقی را در بیمارستان مدائن گرفتم و عمل جراحی کردم.

با وقوع انقلاب 1357 کار شما چگونه شد؟
من ابتدا شغلم در سازمان «برنامه و بودجه» بود و سپس در رادیو تلویزیون ملی ایران شروع به کار کردم.  متاسفانه در بعد از انقلاب یک سری کارهای عجولانه ای همچون پاکسازی و تنزل گروه صورت گرفت. آن زمان وقتی آقای قطب زاده آمدند و برای ما در استودیو شماره 8 در میدان ارک جلسه ای گذاشتند، گفتند: باید کار خود را در یک جا انتخاب کنید. من کارم را در سازمان «برنامه و بودجه» انتخاب کردم و متاسفانه  این سازمان مرا به دلیل همکاری با رادیو تلویزیون طاغوتی پاکسازی کرد. با این وجود من برای 5 سال هیچ کاری نداشتم و خانه نشین کامل بودم.

ادامه فعالیت شما در آمریکا به چه صورتی آغاز شد؟
بعد از مدتی نزد یکی از دوستانم در لوس آنجلس رفتم، چون ابتدا رادیو و تلویزیونی نبود. بلاخره ایرانی ها زیاد شدند و من ابتدا برای مدتی کم در تلویزیون ها و سپس در رادیو مشغول به کار شدم.

تلویزیون های لوس آنجلسی ابتدا توسط چه کسانی تاسیس شدند؟
تلویزیون ها ابتدا توسط آقایان منوچهر بیبییان، فرزان دلجو و آقای لیمونادی تاسیس شده بودند که من برای مدتی به درخواست آقای بیبییان با تلویزیون کار کردم، تا رادیوی 24 ساعته ای شروع به کار کرد.

شما با خوانندگان بسیاری در ارتباط بودید و حتی اگر بخواهیم اشاره داشته باشیم، مثلا با زنده دلکش خیلی در ارتباط بودید و با ایشان در آمریکا برای اجرای کنسرت ها همکاری داشتید، لطفا کمی توضیح بدهید؟
برای نسل جوان زنده یاد دلکش یک پیشکسوت و یک خواننده ای با صدای زیبا، قوی و رسا است. زمانی که در کنسرت آمریکا، زنده یاد دلکش را روی صحنه معرفی کردم و ایشان به همراه منیژه درودیان و گروه موسیقی روی صحنه آمدند، در حین اجرای ایشان، من به پشت صحنه رفتم، مهندس صدا که آمریکایی بود، در پشت صحنه به من گفت: چه صدای زیبایی دارند. من گفتم: ایشان بهترین هنرمند مملکت ماست. آن کنسرت با استقبال رو به رو شد و قرار شد در سراسر آمریکا و بقیه جاها این برنامه گذاشته شود، ولی متاسفانه انجام نشد.

چه خاطره ای با زنده یاد دلکش در قبل از انقلاب دارید؟
خاطره ای با ایشان در قبل از انقلاب ندارم، چون زمانی که وارد رادیو شدم، ایشان در رادیو نبودند و فقط چند بار با هم دیدار داشتیم، ولی زمانی که برای اجرا برنامه به آمریکا آمدند، از من دعوت شد که اجرای این برنامه ها را بر عهده بگیرم.

چه برنامه های رادیویی را در غربت به اجرا در آوردید؟
یکی از افتخاراتم در سال های خارج از ایران، برنامه «شاهکارهای ادب ایران» و برنامه «یادی از بزرگان موسیقی» است. برنامه «یادی از بزرگان موسیقی» را بیشتر مدیون آقای بهروزی هستم که مرا برای ساخت این برنامه تشویق کردند و بسیاری از آثار قدیمی را در اختیارم گذاشتند. منم یکبار قرار بود، آقای بهروزی را در کانادا ملاقات کنم و شب شعری بگذارم، متاسفانه با واقعه انفجار 11 سپتامبر همزمان شد و نتوانستم پرواز کنم و این برنامه را لغو کردم، البته با اینکه ایشان و برنامه گذار کمی ناراحت شدند، ولی بعد گفتند: کار خوبی کردید، چون همه برنامه ها به احترام این واقعه و کشته شدگان لغو شد.

چه خاطره ای از برنامه های رادیویی خود در غربت دارید؟
وقتی که برنامه های رادیویی خودم، به خصوص برنامه «شاهکارهای ادب ایران» را اجرا می کردم و شروع به خواندن شعر می کردم، نمی توانم آرام، شعر بخوانم و هیجانم را باید به یک نحوی نشان بدهم. انگار حس می کنم، برای فردی که در اطاق فرمان هست، دارم برنامه اجرا می کنم و این هیجانم را با حرکات دستانم نشان می دهم. شهرام شهستا که مدتی همکارم بود به من می گفت: وقتی شما دارید برنامه را با هیجان اجرا می کنید، من خیلی دوست دارم از شما فیلم بگیرم و بعد خودتان ببینید (باخنده).

یک گوینده ایرانی در خارج از ایران چه رسالتی دارد؟
من به عنوان یک گوینده ایرانی نسبت به فرهنگ و تمدن کشورم رسالتی دارم، سعی می کنم در اجرای برنامه های رادیویی خودم از کلمات انگلیسی استفاده نکنم. من همیشه در برنامه هایم به مادران و پدران توصیه می کنم که زبان فارسی را به فرزندانتان بیاموزید. متاسفانه خیلی ها در آمریکا این موضوع را ساده گرفتند و اگر این نسل بدون زبان فارسی بزرگ بشود، دیگر ایرانی نیست.

آیا کسانی که به تازگی وارد عرصه گویندگی می شوند، از شما یا دیگر گویندگان با تجربه به عنوان کسی که پس از سال ها کار، تجربه کسب کردید، کمک می گیرند؟
متاسفانه امروزه هر کسی که وارد یک رسانه ای برای کار می شود، انگار علامه دهر است. نیازی نمی بیند از من یا دیگران به عنوان کسی که همه سال کار کرده و تجربه آموخته ایم، کمک بگیرند. من از پیشکسوتانم، بسیار آموختم ولی هرگز از کسی تقلید نکرده ام. به نظرم هیچ کسی نباید بدون استاد جلوی دوربین یا میکروفن برود. نمی دانم آیا امروز در ایران چنین کلاس ها و یا آموزش هایی هست یا نه؟

در گویندگی علاقه بیشتر به اجرای کدام موضوع و برنامه ای دارید؟
من عاشق شعر هستم و در برنامه هایم همیشه از شعر استفاده می کنم و در اجراهایی که روی صحنه دارم سعی می کنم اشعار کوتاه برای ارائه داشته باشم، به ندرت ممکن است یک غزل کامل را روی صحنه بخوانم، البته چون همیشه اشعارم را از حفظ می خوانم، ترجیح می دهم کوتاه انتخاب کنم.

ما رند و خراباتی و دیوانه و مستیم
پوشیده چه گوییم، همینیم که هستیم
زان باده که از روز ازل قسمت ما شد
پیدا است تا شام ابد سرخوش و مستیم
دوشینه شکستیم بیک توبه، دو صد جام
امروز بیک جام، دوصد توبه شکستیم
شعر از فرصت شیرازی

با من بگو تا کیستی؟ مهری؟ بگو، ماهی؟ بگو
خوابی، خیالی، چیستی؟ اشکی؟ بگو، آهی؟ بگو
راندم چو از مهرت سخن، گفتی بسوز و دم مزن
آخر بگو از جان من، جانا چه می خواهی؟ بگو
من عاشق تنهای ام سرگشته ی شیدای ام
دیوانه ی رسوای ام، تو هر چه می خواهی بگو
شعر از مهرداد اوستا

مولود زهتاب با گذشت سال ها فعالیت مستمر هنری، این روزها چه آرزویی دارد؟
در این سی سال به امید روزی زندگی کردم که روزی در رادیو وطنم فعالیت کنم و این آرزوی من است.امیدوارم بتوانم تجربیاتم را در اختیار جوان ها بگذارم که جمع را جمع نبندند.

الان مشغول به چه فعالیتی هستید؟
این روزها در «پرشین رادیو» برنامه اجرا می کنم. 

عکس جلد: مجتبی نظری

مولود زهتاب

مولود زهتاب

مولود زهتاب

مولود زهتاب

مولود زهتاب

مولود زهتاب

مجتبی نظری و مولود زهتاب

مولود زهتاب

مولود زهتاب و علی رجبی

مولود زهتاب

مولود زهتاب

علی رجبی، مجتبی نظری، مولود زهتاب و فروغ بهمن پور

مولود زهتاب

مولود زهتاب

مولود زهتاب و فروغ بهمن پور

مجتبی نظری، علی رجبی، فروغ بهمن پور و مولود زهتاب

۷ نظر:

ناشناس گفت...

ضمن تشکر از قدیمی ها خانم زهتاب ایران هستند این عکس چه زمانی بوده؟

گروه قدیمی ها گفت...

با سلام به شما دوست عزیز
این گفتگو حدود 2 ماه پیش انجام شده...
موفق و پیروز باشید

ناشناس گفت...

قدیمی ها عزیز پاسخ من را ندادید خانم زهتاب ایران هستند

ناشناس گفت...

باسلام وتشکربرای مصاحبه باگوینده خوش صدا سرکارخانم مولودزهتاب خواهشمند است در صورت امکان مصاحبه ای باخانم فیروزه امیر معز نیز داشته باشید .

گروه قدیمی ها گفت...

دوست ناشناس عزیز سلام
خانم زهتاب در سال یک مرتبه به ایران می آیند و حدود یک ماه ایران هستند، ایشون در حال حاضر ایران را ترک کردند...
موفق و پیروز باشید

کیوان گفت...

فقط می تونم بگم درود به شرف مجله قدیمی ها
تنها کسایی هستید که واقعا" دلتون برای فرهنگ این ممکلت می سوزه و از روی علاقه و اخلاص کار منی کنید
27 سال از این انقلاب می گذره کسی یک خبر ساده از خانوم مولود زهتاب نداشت به لطف شما این اطلاع رسانی انجام شد
این کارهایی که می کنید تو تاریخ هنر این کشور فراموش نشدنیه

ناشناس گفت...

داداش مثل اینکه 37 سال ازانقلاب گذشته نه 27 سال !