اجرای تئاترهای موزیکالی چون بانوی زیبای من، هانسل
و گرتل و فلوت سحرآمیز در ماه های گذشته در تالار وحدت و رودکی و صحبت هایی درباره
اصل اپرا بودن و نبودن آنها یا شبیه شدن آثار اپرایی به اپرت مطرح شد.
هر چند برگزار کنندگان به اپرا بودن آنها اصرار
داشتند اما همین که بعد از سی و چند سال تالار وحدت تلاش جوانانی را بر خود می دید
که می خواهند هنر اپرا را دوباره روی سن زنده کنند جای تقدیر دارد. با استاد احمد پژمان
که در اوایل دهه پنجاه نخستین اپراها را برای افتتاحیه تالار وحدت نوشته بود در مورد
اپرا و رهبری آن به همراه تلاش هایی صورت گرفته گفت و گو کرده ایم تا بدانیم در این
وقفه چند دهه ای چقدر با وضعیت شایسته اجرای اپرا فاصله داریم.
در جریان اپراهایی که اخیرا در تالار وحدت اجرا
شده، هستید؟
نه خبر ندارم که کدام اپراها اجرا شدند.
از چند گروه متفاوت اپراهای معروفی چون هانسل و
گرتل، فلوت سحرآمیز و بانوی زیبای من را به اجرا درآوردند.
بله، اپراهای معروفی را که موجودند به اجرا درآوردند.
دیروز که در مورد اپرا در ایران صحبت کردید و من خندیدم به این علت بود که فکر کردم
می خواهیم در مورد نوشتن اپرا صحبت کنیم، نمیدانستم در مورد اجرای اپراهای معروفی
چون فلوت سحرآمیز و... ،که شاید قسمت هایی از آن را اجرا کردهاند می خواهید صحبت کنید، چراکه نمیدانم خواننده زن
و مرد به اندازه کافی در ایران وجود دارد یا نه که بتوانند اجرا کنند.
برای نمونه اپرای فلوت سحرآمیز را کامل اجرا کردند.
کامل اجرا کردند؟ این اپرا صحنه، نور و دکور می
خواهد. آیا این چیزها را داشت یا مثل یک سالن کنسرت برگزار شد؟
اتفاقا استاد می خواهم درباره همین موارد با شما
صحبت کنم که اپرا و فرق آن با تئاتر موزیکال چیست؟
اگر بخواهیم بگوییم اپرا به همان سبکی که در غرب
نامش را اپرا میگذارند، باشد ارکستر و تالار مناسب اپرا می خواهد.
اپراهایی که اجرا شد در تالار وحدت و رودکی که
مناسب اپرا هستند، اجرا شدند.
از آنجایی که ندیدهام نمیتوانم درمورد کیفیتش
حرفی بزنم. اما مگر در تالار وحدت خواننده زن هم میتواند اجرا کند؟ و آیا با لباس
طراحی شده اینها اجرا شده؟ چراکه این داستان ها قدیمی هستند و لباس زمان خودش را میطلبد
و طراحی لباس خرج دارد. نور و دکور می خواهد به علاوه ارکستری که مطابق تعریف رایج
ارکستر اپرا در غرب باشد.
در زمینه نور و دکور و لباس طراحی صورت گرفته بود.
اما مطمئنا اجرای فلوت سحرآمیز با آنچه برای مثال سرکالین دیویس اجرا کرده از نظر نور،
دکور، لباس، بازیگری، خوانندگی، موسیقی و رهبری برابری نمیکند، اما اجرای آواز کلاسیک
برای خانم ها در سالن ایرادی ندارد و حتی با همخوانی نیز این گونه مسائل حل میشود.
چون ندیدهام تصوری ندارم اما شنیدم که یکی دو
سال پیش آقای کیارس یک اپرا را رهبری کرده بود.
در اپراهای اخیر از نظر بازیگری برخی خوانندگان
ضعف داشتند یا برخی صحنه ها به علت رعایت موارد اخلاقی امکان بازی آن وجود نداشت.
اینکه امکان اجرای برخی لحظات داستان به صورت نمایش
برای بازیگران زن و مرد وجود نداشته است، آنقدر مهم نیست. مهم این است که نور، دکور،
صحنه، طراحی لباس و سالن مناسب وجود داشته باشد. سالنی خوب است که از نظر آگوستیک هم
بتوان روی آن حساب کرد.
شما در اوایل سال های 50 در تالار رودکی سابق یا
همان وحدت فعلی اپراهایی را نوشته و روی صحنه بردید که اجرای همه آنها بدون استفاده
از میکروفن وجود داشت. اما در اپراهای اخیرا اجرا شده گاهی از میکروفن هم کمک گرفته
می شد؛ آن هم در سالنی که به لحاظ آگوستیک به گونه ای طراحی شده که صدا به تمام نقاط
برسد. این مساله در اپرا چگونه ارزیابی میشود؟
استفاده از میکروفن یعنی خواننده آنقدر صدا و توانایی
ندارد که بتواند در سالن کوچکی مثل تالار وحدت صدایش را به گوش همه برساند. خواننده
باید آنقدر صدا و قدرت خوانندگی داشته باشد که در همه سالن های اپرای دنیا بتواند بخواند
و صدایش را به گوش همه برساند. سالن های اپرای دنیا از نظر ظرفیت حدی دارد و به اندازه
یک زمین فوتبال نیست، بلکه سالنی با ظرفیت محدود است که همه بتوانند سن را ببینند و
بشنوند و تنها فرقش این است که کسی که جلوی سن نشسته بیشتر میشنود و کسی که در انتهای
سالن است کمتر یا آنهایی که در طبقات بالا هستند، بهتر میشنوند که همه اینها بسته
به آگوستیک بودن سالن دارد. این اجرای اپراست که من فکر می کردم نوشتن اپرا مد نظر
بود.
بانوی زیبای من به فارسی اجرا و بخش هایی از آن
به فارسی ترجمه شده بود. اما قسمت هایی با میکروفن و همخوانی اجرا شد.
اپرا که با میکروفن اجرا نمیشود. من در کل با
این مساله مخالفم، اما همخوانی برای حل مساله تک خوانی بوده است که خب این گونه مشکل
را تا حدی برطرف کرده که زیاد مهم نیست. اپرا میکروفن نمی خواهد و اصولا از خوانندگانی
استفاده میکنند که آنقدر توانمند هستند که صدایشان خوب شنیده شود و این صدا باید قدرت
داشته باشد که در صدای ارکستر حل نشود.
یعنی هماهنگی با ارکستر و برتری شنیداری صدای خواننده
اپرا بیش از موسیقی باید رعایت شود؟
بله. این مساله به خواننده برمی گردد. آنهایی که
خواننده اپرا هستند و درس آواز هم خواندهاند چندین سال طول میکشد تا خواننده اپرا
شوند و خیلی از کارها هست که باید خوب یاد بگیرند. حتی زبان های دیگر را نیز باید با
تلفظ درست بیاموزند، چراکه اپرا با زبان های مختلف اجرا میشود. یک خواننده اپرا باید
تمام زبان هایی را که اپرا به آن زبان اجرا میشود، بداند. آنها حتی به کلاس هایی میروند
که تلفظ خوب را بیاموزند، چراکه اگر این گونه
نباشد و با تلفظ بد اجرا شود توی ذوق میخورد. مثلا فرانسوی ها، انگلیسی را خوب تلفظ
نمی کنند اما آنها هم معلمانی دارند که تلفظ را به آنها بیاموزند و اینکه احساس را
چگونه در صدا تلفظ کنند توامان به آنها آموزش می دهند. حالا که ما این گونه موارد را
در ایران نداریم پس اگر جوانان کوششی برای اپرا میکنند در جای خود بسیار قابل تقدیر
است.
چه فرقی بین اپرا وتئاتر موزیکال وجود دارد؟
خودم آخرین اپراهایی که نوشتم، نام شان را تئاتر
موزیکال گذاشتم.
چرا؟
وقتی تئاتر موزیکال میگوییم یعنی در بخش هایی
از آن حرف هم زده میشود و همهاش موزیک نیست و تکلم اپرایی نیز خوانده نمیشود. یعنی
در قسمتی حرف های عادی زده می شود و بعد موزیک شروع می شود. یک سال قبل از انقلاب اثری
نوشتم که اسمش را نمایشنامه موزیکال گذاشتم. تنها فکری که کرده بودم این بود که هنگامی
که حرف میزنند ارکستر هم ریتم خودش را داشته باشد. این دیگر به دلخواه نویسنده اپرا
است. من این گونه کردم که یکدفعه موزیک قطع نشود. اُپِرِت هم همین گونه است و میتوانیم
بگوییم اپرت تئاتر موزیکالی است که در آن حرف زدن نیز وجود دارد و بعد موزیک شروع میشود
و رقص و چیزهای دیگر. اما فرقش این است که می توانیم در آن جاهایی که کلامی حرفی می
زنند دیگراز موزیک استفاده نکنیم.
پس اپرا آن دسته از آثاری است که سراسر موسیقی
دارد؟
بله، بعضی از اپراها هست که به قسمت صحبتش میگویند
«رسیتاتیو»، که کمی آهنگین است که یک آکورد یا یک ساز کلاوسن یا چمبالو همراهش است.
صحبت ها، آهنگین است و همانند صحبت کردن عادی نیست اما زیرو بمش زیاد نیست و حرکت ها
خیلی کم است که مانند صحبت میشود. البته از این چیزها در اپراهای موتزارت هم هست که
به آنها نیز اپرا میگوییم، نه اپرت.
فرق اپرت و اپرا چیست؟
اپرت همان اپراست با این تفاوت که موزیک ها سبک
و مردمپسند است و در آنجا حرف هم میزنند. اپرای فلدرماس اشتراوس که هر ساله شب سال
نو در وین اجرا میشود و خیلی هم خندهدار است، بیشتر حرف دارد. مسائل سرگرم کننده
چون باله دارد و بیشتر سرگرم کننده است. تئاتر موزیکال ممکن است سرگرم کننده نباشد
اما در اپرت موضوعات عاشقانه یا کمدی یا توامان است و موسیقیاش آنچنان موسیقی سنگینی
نیست، بلکه بسیار سبک است.
یعنی احتیاج به ارکستر آنچنانی هم ندارد؟
ارکستر سرجایش است اما تعداد نفرات ارکستر فرق
دارد. اپراهای معمولی را هم که نگاه میکنید ارکستر دارد و موقعی ارکستر بزرگ میشود
که آثار ریشارد اشتراوس و واگنر را میزنند. اما مثلا وقتی آثار موتزارت را مینوازند
به علت سبک کارهای این آهنگساز احتیاجی ندارد که ارکستر بزرگی وجود داشته باشد. موتزارت
در زمان خودش با آن تعداد نفرات برنامه اجرا می کرده است و به همین دلیل اجرای اپراهای
موتزارت و روسینی کم است.
چرا، به علت آن ترکیب و تنظیم و کمپوزیسیونی که
آهنگساز لحاظ کرده است؟
بله، به علت آن کمپوزیسیونی که واگنر نوشته و گفته
این تعداد ساز باید باشد و آنها را مشخص ساخته است. خواننده های واگنر هم خواننده های
مخصوصی هستند و صدایشان خیلی قوی است و تخصص شان اپراهای واگنر است. همچنین جثه شان
دوبرابر آدم معمولی است.
یعنی آنچه گفته میشد برای اپرا افرادی با قفسه
سینه درشت که دارای شش های بزرگ هستند،نیاز است به دلیل همین موارد است؟
این مسائل بیشتر مربوط به اپراهای واگنری است و
صداهای خیلی قوی ای لازم است که ارکستر را تحت الشعاع قرار دهد اما اپراهای موتزارت
و هایدن و بتهوون این موارد را نمی خواهد.
ساختار رهبری ارکستر چقدر در اجرای اپرا تاثیر
میگذارد؟
مشخص است که رهبر چه وزنی دارد. تمام کارها دست
رهبر است؛ یعنی تفسیر موسیقی هم دست رهبر است. اگر رهبر خوب و با کارآشنا باشد به خوانندگان
می گوید که چگونه بخوانند. البته خوانندگان آنقدر آمادگی پیدا میکنند که لازم نباشد
رهبر این موارد را توضیح دهد. اگر رهبر بخواهد کمی سرعت موسیقی را کم و زیاد کند مورد
انتقاد شدید قرار می گیرد. لئونارد برنشتاین رهبری بود که در نیویورک مجبور شد اپرای
«کاوالریا روستیکانا» را به جای کسی رهبری کند. فردای آن اجرا به او خرده میگیرند
و انتقاد می کنند که با سرعت و تمپوی اجرا شده توسط برنشتاین چند دقیقه به زمان اجرا
اضافه شده است، چراکه میگفتند اجرای شل و ول و رها شدهای دیدهاند.
ما شاهدیم که خوانندگان در کنار هم تصمیم به اجرای
اپرا میگیرند و رهبری آن را به کسی میسپارند. آیا این گونه صحیح است یا اینکه باید
رهبر ارکستر تصمیم به برگزاری اپرا و جمعآوری گروه کند؟
رهبر اپرا همان رهبر ارکستر است و تخصص او در
اپراست. یعنی کسی که تنها همیشه ارکستر سمفونیک را بدون خواننده هدایت کرده از عهده
رهبری اپرا برنمیآید و باید برود رهبری اپرا را یاد بگیرد. همان زبان را باید یاد
بگیرد و تمام نکات آن اپرا را بداند و بر آن مسلط باشد تا بتواند به خواننده بگوید
مثلا این نت را باید بکشی. یعنی روی یک کلمه و نکات جزئی باید خیلی بهتر از خواننده
تسلط داشته باشد چراکه رهبر است و تنها رهبر ارکستر نیست و خوانندگان را هم هدایت میکند.
مثلا برخی خوانندگان دوست دارند در تن های بالا صدایشان را نشان بدهند و به نوعی خودنمایی
کنند و زیادی می کشند که از نظر موزیک زیبا نیست. مثلا در آواز ایرانی خوانندگانی که
قصد خودنمایی دارند تحریر زیاد میدهند تا برایشان کف بزنند. اصولا خوانندگان عاشق
خودشان هستند. اینها را باید رهبر ارکستر مراقبت کند.
یعنی رهبری ارکستر اپرا تخصص و مهارت ویژه ای نسبت
به رهبری ارکستر میطلبد؟
بله باید تخصص داشته باشد. مثلا همان گونه که در
دورانی که رهبری ارکستر را یاد میگرفته سمفونیهای بتهوون را آنالیز و روی آنها کار
کرده و خوب هم شنیده و تخصص آن را دارد، اگر می خواهد اپرایی کار کند باید تک تک نتهای
پارتیتورها را نیز بلد باشد. سختی رهبر اپرا این است که باید دو قسمت رهبری را تحت
کنترل داشته باشد؛ یک قسمت ارکستر 80-70 نفری و قسمت دیگر گروه کر و خواندگان سولو.
به همین دلیل مسئولیتش بیشتر است چون یک سپاه زیرزمینی و یک سپاه روی زمینی را مدیریت
و سرعت و کشش ها را کنترل میکند. رهبر اپرا باید تبحر زیادی داشته باشد، چراکه باید
موسیقی قطعه اپرا را نیز به خوبی بلد باشد. نمیشود فقط نت را از جلوی رویش بخواند
و دست تکان بدهد بلکه باید همانند خوانندههای اپرا بر نتها اشراف داشته باشد و بخواند.
این دو را همزمان داشتن بسیار مشکل است.
همکاری رهبر اپرا و کارگردان چگونه است؟
نور و صحنه و دکور و لباس و بازیگری از طریق کارگردان
مدیریت میشود و هماهنگی بین کارگردان و رهبر ارکستر در مرحله آخر است. معمولا تمرین
های اپرا با پیانوست و بعد برای بازیگری کارگردان حاضر می شود و تنها کارگردان تکست
را بلد نیست اما همه آن را از حفظ هستند و به خوبی آن را بلدند.
بازی و نقش آفرینی در اپرا چقدر نقش دارد؟
در اپرا اول موسیقی و آواز مهم است. از قرن بیستم
که بازیها بهتر شد در درجه دوم بازیگری قرار گرفت. بعضی خوانندگان خوب هستند که بازی
آنها خوب نیست. اما بعضیها هم هستند که هم بازی خوب و هم خوانندگی خوبی دارند. بازی
خوب به درک اپرا خیلی کمک میکند. اما در اپرا مردم بیشتر برای شنیدن آواز و صدا میروند
تا بازی. البته اگر هم بازی خیلی یخ باشد اپرا را از کیفیت میاندازد. اگر خواننده
هیچ گونه بازیگری ای نداشته باشد معمولا از او استفاده نمی شود مگر اینکه خواننده درجه
یکی باشد که مردم به خاطر صدایش به اپرا بروند نه بازی اش.
چرا با وجود جوانان دانش آموخت های که در داخل
و خارج از ایران در رشته موسیقی کلاسیک داریم دیگر کسی دنبال نوشتن اپرا نمی رود؟
به علت اینکه موسیقی وضعیت مشخصی ندارد. در داستان
ها هیچ گاه تمام آدم ها مرد نیستند و هر دو جنس هستند. ضمنا اپرا بسیار خرج دارد و
تنها سالی یک بار که نمی شود اپرا اجرا کرد. باید فصلی و اپرای هاوسی باشد که همه کارشان
اجرای اپراست. برای همین توقعی نداریم. ضمنا مخاطب اپرا تربیت می خواهد و با شنیدن
تربیت میشود.
چرا تربیت؟
همانند ارکستر سمفونیک باید گوش به شنیدن این نوع
موسیقی عادت کند. به علت اینکه در اپرا موسیقی و اجرای آواز وزن اصلی را دارد و ماجرا
و داستانی که تعریف میشود، فرع قضیه است. مثلا خودم فقط برای شنیدن موسیقی و آواز
به اپرا میروم و بازیگری برایم در درجه پایینتر قرار دارد. ضمنا اگر کسی بخواهد داستان
را بداند باید از روی کتابچه هایی که تهیه کردهاند آن را بخواند، چراکه زبان های اجرای
اپرا متفاوت است ولی متوجه شدن زبان مهم نیست چراکه موسیقی مهم تر است و کار را جلو
میبرد هرچند اگر زبان را بدانیم بهتر است.
بیتا یاری - روزنامه فرهیختگان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر