۱۳۹۳ خرداد ۳۰, جمعه

حسين سرشار، صدايى كه گم شد

بی بی سی - فروزان جمشید نژاد: ۲۲ خرداد مصادف است با هشتادمین سال تولد حسین سرشار، خواننده اپرا، بازیگر و دوبلور سینما که بسیاری او را با صدای باریتون پرطنین و منحصر به فردش و نقش ها یی که بر صحنه اپرا و یا بر پرده سینما بازی کرد به یاد دارند.

شاید نسل های جدید و آنها که سن شان اجازه نمی دهد، هیچ خاطره ای از اپراهایی که حسین سرشار پیش از انقلاب اسلامی اجرا کرده نداشته باشند اما قطعا بازی های فراموش نشدنی او را در فیلم هایی چون اجاره نشین ها، هامون و ای ایران، به یاد می آورند و یا سرود حماسی و ملی «ای ایران ای مرز پرگهر» را با صدای او بارها شنیده اند.
حسین سرشار در سال ۱۳۱۳ در محله ای قدیمی در خیابان فرهنگ تهران چشم به جهان گشود. برخی منابع تاریخ تولد او را ۱۳۱۰ ذکر کرده اند اما همسر حسین سرشار در بیوگرافی او که در کتاب «نامبرده حسین سرشار» ( نوشته ساناز سید اصفهانی) آمده، تاریخ تولد او را ۱۳۱۳ ذکر کرده است.
سرشار از صدایى محکم و رسا برخوردار بود و از سن کودکی به موسیقی علاقه داشت. به خاطر صدای خوبش از همان سنین جوانی وارد کار نمایش شد و شروع به پیش پرده ‏خوانى به هنگام اجرای تئاترها کرد.
امیراشرف آریانپور، موسیقیدان و استاد دانشگاه تهران و همکلاسی دوران نوجوانی سرشار، درباره علاقه او به موسیقی و آواز می گوید: من سرشار را از وقتی که هنرستان موسیقی بودیم می شناختم. همه جا و همیشه می خواست آواز بخواند.
سرشار در هنرستان، موسیقی و آواز را زیر نظر خانم اِولین باغچه بان و لیلی بارا، معلم اتریشی فرا گرفت. او در فاصله سال های ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۴ به عنوان خواننده سولو در کنسرت های ارکستر سمفونیک تهران به رهبری حشمت سنجری شرکت داشته است.

تحصیل در ایتالیا و دوبله فیلم
حسین سرشار پس از گذراندن دوره هنرستان عالى موسیقى در سال ۱۳۳۳ و اخذ دیپلم در رشته آواز (اپرا)، براى گذراندن دوره‏ کنسرواتوار موسیقی عازم ایتالیا شد و دورهٔ نهایی کنسرواتوار سانتاچی چیلیای رم را با درجهٔ اول به پایان رسانید. او همچنین در آزمون بین المللی اپرای لافنی چه در ونیز شرکت کرد و یکی از هفت برندهٔ جایزه آواز آن مسابقه شد.
دوره دانشجویی او در ایتالیا همزمان بود با فعالیت های دوبلورهای ایرانی از قبیل آلکس آقابابیان، رضا کسایی، بهمن محصص، فهمیه راستکار و نصرت کریمی که در این کشور مشغول به کار دوبله فارسی فیلم های ایتالیایی بودند. در این زمان مرتضی حنانه و نصرت کریمی که مسئولیت دوبله این آثار را به عهده داشتند از صدای توانای سرشار به جای بازیگران مطرح سینمای ایتالیا مثل ویتوریو دسیکا و آلبرتو سوردی استفاده کردند.
سرشار در ایتالیا، علاوه بر کار دوبله، به اجرای نقش در برخی اپراهای شهر ونیز و ناپل پرداخت. در اپرای کویرینو اثر کورت وایل که برداشتی از نمایشنامه «آن که گفت آری آن که گفت نه» برتولت برشت بود و در سال ۱۹۶۰ برای رادیو و تلویزیون ایتالیا اجرا شد ، نقش اصلی را بازی کرد. او همچنین در سال ۱۹۶۳ اپرای ریگولتو را برای رادیوتلویزیون ایتالیا اجرا کرده است.

شکوه بر صحنه اپراهای تهران
حسین سرشار پس از پایان تحصیلات خود در ایتالیا عزم وطن کرد. بازگشت او به تهران مصادف بود با افتتاح تالار رودکی که به عنوان سالنی برای اجرای هنرهای فاخری چون باله، اپرا و موسیقی سمفونیک بنا شده بود. سرشار به عنوان سولیست اول در تالار رودکی تهران مشغول به کار شد و به همکاری با موسیقی دانان و رهبران ارکستری چون حشمت سنجری و فرهاد مشکوه پرداخت و در کنسرت هایی که آنها رهبری اش را به عهده داشتند، شرکت کرد.
بر صحنه اپرای تهران، خواننده (بازیگر)ی نبود که بتواند با حسین سرشار رقابت کند. در سال های دهه های چهل و پنجاه که مصادف بود با سال های اوج شکوفایی هنرهایی مثل باله، رقص و اپرا در تهران، حسین سرشار به خاطر صدای باریتون ویژه اش، جایگاه منحصر به فردی داشت. اپرا هنری است که با موسیقی، شعر، آواز و حرکت عجین است و سرشار به اعتراف همکارانش، تسلط کم نظیری در این زمینه ها داشت که او را از بقیه اپراخوان های ایرانی متمایز می کرد.
پری ثمر، خواننده اپرا و پارتنر سرشار در اپرای کارمن در این باره می گوید: یک خواننده اپرای خوب، خواننده ای است که بتواند خوب بازی کند، خوب کلمات را ادا کند، خوب بخواند و گوش موسیقایی خوبی هم داشته باشد. آقای سرشار یکی از همان کسانی بود که وقتی رُلی را بازی می کرد، آن رُل را حفظ می کرد. ما با هم چندین کار کردیم، نه فقط کارمن را بلکه خیلی کارها را با هم خواندیم.
اجرای نقش اول اپراهای باشکوه کوزی فانتوته، فلوت سحرآمیز، عروسی فیگارو و دون ژوان اثر موتسارت، کارمن اثر ژرژ بیزه، کاوالریاروستیکانا اثر ماسکانیو، دن کارلوس، ریگولتو، لاتراویاتا، فالستاف اثر جوزپه وردی، توسکا، لابوهم و مادام باترفلای از پوچینی، آرایشگر شهر سویل اثر روسینی، از جمله اپراهای مهمی است که حسین سرشار در آنها نقش محوری را بازی کرد.
شاهین فرهت، آهنگساز که سرشار با او در اجرای سمفونی خیام همکاری داشت، در مورد ویژگی صدای سرشار می گوید: سرشار تُن صدای خاصی داشت، کاراکتری بود که او را شدیداً متمایز می کرد، از جهت تُن صدایی قابل تشخیص بود..سلفژ بسیار قوی ای داشت و خوب یاد می گرفت و خوب حفظ می شد. در ایران واقعا یک صدا و شخصیت منحصر به فرد بود و جانشینی برایش نداریم.


حسین سرشار

انقلاب و برچیده شدن بساط اپرا
با وقوع انقلاب اسلامی و به محاق رفتن هنرهایی چون باله و اپرا به عنوان هنرهایی اشرافی و مبتذل، هنرمندانی چون سرشار، عملا از فعالیت در حرفه اصلی خود یعنی خوانندگی اپرا محروم شدند و به کار در زمینه های دیگر مثل سرودخوانی و بازیگری در سینما پرداختند.
سرشار برخلاف بسیاری از همکاران سابقش در رشته اپرا، ایران را ترک نکرد و سعی کرد خود را با شرایط انقلابی جدید تطبیق داده و فعالیت کند. دیگر هنر سرشار خریداری نداشت و سرودخوانی برای انقلاب و جنگ، تنها عرصه ای بود که او می توانست در این دوران، هنر و استعداد خود را در آن به کار بندد.
رشید وطن دوست، خواننده سولیست اپرا و همکار سرشار در تالار رودکی، آن روزها را چنین به یاد می آورد: در اول انقلاب، که اپرا و باله منحل شد و فقط یک ارکستر سمفونیک مانده بود؛ از سولیست هاى اپرا سه نفر باقى مانده بودند: یکى من بودم، یکى آقاى سرشار و دیگری آقاى احمد پارسى. در آن زمان آقاى خاتمى وزیر ارشاد وقت بودند. به ما گفتند شما براى ما سرود بخوانید. ما هم گفتیم ما بلد نیستیم، ما سرودخوان نیستیم. اما آنها خواستند و ما گفتیم چه کار کنیم. چاره اى نبود، گفتیم باشه و قبول کردیم. گفتند سربازهایى که از جبهه بر مىگردند به پادگان ها، شما برایشان سرود بخوانید. ما با ارکستر سمفونیک تهران و به رهبرى نادر مرتضى پور رفتیم که ایشان را الان آورده اند و رهبر ارکستر سمفونیک کرده اند! بعد آقاى سرشار و من و آقاى پارسى براى سربازهایى که از جبهه مى آمدند سرود مى خواندیم.
قطعهٔ فروغ عشق ساخته حسین دهلوی، ایوان مدائن ساخته آقای عالمی، عالم قدوس ساخته دکتر ریاحی، سرود میلاد ساخته آقایان ریاحی و کلهر، شوریده دل ساخته ارسلان کامکار و ایران ساخته ارسلان کامکار از جمله کارهای موسیقایی حسین سرشار در سال های بعد از انقلاب است. آخرین کار هنری سرشار، اجرای حماسی و پرطنین سرود میهنی ای ایران است که در تیرماه سال ۱۳۶۷ در تالار وحدت تهران اجرا گردید.

پایان تراژیک یک زندگی
پایان زندگی حسین سرشار تراژیک و دردناک بود. درباره مرگ او روایت های متعددی وجود دارد. منابع رسمی دولتی، مرگ سرشار را بر اثر بیماری آلزایمر و تصادف با اتومبیل اعلام کردند. او مدتی ناپدید شد و خانواده اش، آگهی مفقود شدنش را در روزنامه ها منتشر کردند تا اینکه در سال ۱۳۷۴ خبر مرگ او بر اثر تصادف با اتومبیل در روزنامه های ایران منتشر شد. در آن زمان سرشار ۶۱ سال داشت.
محمد على کشاورز، در مورد بیماری سرشار و مرگ او می گوید: حسین بى نهایت به اپرا عشق مى ورزید، و وقتى اپرا تعطیل شد این حالت روانى اش به هم خورد و این طور شد. توى اهواز توى بیمارستان روانى نگه اش داشتند و بعد برش گرداندند این جا و یک مراقب برایش گذاشتند، او هر روز صبح ساعت ۹ مى رفت دم تالار رودکى و اشک مى ریخت. یک روز دیگر مواظبش نبودند رفت زیر ماشین. هیچ بزرگداشتى برایش نگرفتند.
برخی از مخالفان حکومت، مرگ سرشار را به جریان قتل های زنجیره ای در ایران مرتبط دانسته و ادعا کرده اند که او به وسیله ماموران امنیتی جمهوری اسلامی به قتل رسیده است اما مدارک مستدل و قانع کننده ای در این زمینه وجود ندارد.
نقل قول ها برگرفته از کتاب «نامبرده حسین سرشار» نوشته ساناز سیداصفهانی از انتشارات اچ اند اس میدیا در لندن است که مجموعه ای از گفتگو با موسیقی دانان، خوانندگان اپرا، بازیگران و سینماگرانی است که با حسین سرشار همکاری یا آشنایی نزدیک داشته اند.

هیچ نظری موجود نیست: