۱۳۹۳ تیر ۴, چهارشنبه

هفت سال از درگذشت مهستی گذشت + عکس / نادره سالار پور: هنوز بعد از مدت ها سحر غصه درگذشت مادرش را می خورد

افتخار دده بالا با نام هنری مهستی ۲۵ آبان ۱۳۲۵ متولد شد. از او با نام بانوی آواز گل ها و دل ها یاد می شود.

وی کمی پیش از انقلاب از ایران خارج شد، ابتدا به بریتانیا و سپس برای همیشه به آمریکا رفت و تا زمان مرگ در آن کشور زندگی می کرد. بیشتر آثاری که او پس از انقلاب اجرا کرد در قالب ترانه های پاپ هستند. مهستی خواهر هایده، خواننده ایرانی بود.
مهستی در ۲۵ آبان ۱۳۲۵ در تهران زاده شد. پرویز یاحقی استعداد خوانندگی او را در نوجوانی کشف کرد. هایده از مهستی بزرگ تر بود اما مهستی زودتر از خواهر خود پا در وادی هنر گذاشت. وی نام هنری خود را از مهستی گنجه ای شاعر ایرانی برگرفت.
شروع کار مهستی در سن ۱۷ سالگی در برنامه گلها برنامه شماره ۴۲۰ و با خواندن ترانه ای به نام «آن که دلم را برده خدایا» ساخته بیژن ترقی در سبک موسیقی کلاسیک ایرانی بود اما پس از طی زمان و همراه با گرایش عمومی برای موسیقی پاپ به خصوص در دوران پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران آهنگ هایی نیز در این سبک اجرا نمود.
در ابتدا خانواده وی نسبت به آواز خوانی او اظهار بی میلی می کردند چرا که در آن دوران خوانندگی برای یک زن مناسب تلقی نمی شد.
همسر اول مهستی قبل از انقلاب پس از مدتی زندگی با او، عاشق فیروزه خواننده معروف آن زمان شد و از مهستی جدا و با فیروزه ازدواج کرد. مهستی علاقه زیادی به همسرش داشت و با این اتفاق بسیار غمگین شد اما پس از مدتی با همسر دومش ازدواج کرد. مهستی دو بار ازدواج کرد و سرانجام هر دو ازدواج طلاق بود. از ازدواج اول با کورس ناظمیان صاحب دختری به نام سحر است. ازدواج دوم او با بهرام سنندجی صاحب کارخانهٔ کفش بود. مهستی از تنها دختر خود دو نوه به نام های ناتاشا و ناتالی دارد.
در سال ۲۰۰۵ میلادی، آکادمی جهانی هنر، ادبیات و رسانه از وی برای بیش از ۴۰ سال فعالیت در زمینه موسیقی سنتی و پاپ ایرانی تقدیر به عمل آورد.
مهستی تا حدود چهار سال بیماری خود را از اطلاع عموم مردم پنهان نگاه داشته بود اما تحت شیمی درمانی خفیف قرار گرفته بود. پزشکان به او هشدار داده بودند که در صورت مداوا با دوز بالاتر که مورد نیاز شرایط او می باشد، امکان ایجاد مشکل در صدایش وجود خواهد داشت. با این وجود در نوروز ۱۳۸۶ که قرار بود کنسرتی در دبی انجام دهد به علت ظهور مجدد علایم بیماری، در بیمارستانی در آن شهر بستری شد و فوراً به لس آنجلس بازگشت و در برنامه تلویزیونی در مصاحبه با نادره سالار پور، به همراه دختر برادر خود و پزشک خانوادگی شرکت کرد و اعلام کرد که به بیماری سرطان مبتلا است و باید پرتو درمانی شود. به همین دلیل پس از انجام مداوا به همراه دخترش به شمال کالیفرنیا رفت.
مهستی پس از انتشار آلبوم موفق «از خدا خواسته» در حالی که مشغول تهیه آلبومی دیگر با همکاری شادمهر عقیلی بود، پس از چهار سال بیماری سرطان روده بزرگ در سنتا روزای کالیفرنیای شمالی در ساعت ۷:۵۲ صبح ۴ تیر ۱۳۸۶ خورشیدی درگذشت.
پیکر وی پس از انتقال از شمال کالیفرنیا، در ساعت ۱۲:۳۰ روز جمعه ۸ تیر ۱۳۸۶ خورشیدی در گورستان وست وود مورچری در لس آنجلس با رعایت آداب اسلامی، در کنار مزار خواهرش هایده و مادرشان به خاک سپرده شد. هزاران نفر از جمله هنرمندان برجسته ایرانی مقیم خارج از کشور در مراسم خاکسپاری وی شرکت کردند.


گفتگوی اختصاصی قدیمی ها با نادره سالار پور به مناسبت هفتمین سالروز درگذشت مهستی: هنوز بعد از مدت ها سحر غصه درگذشت مادرش را می خورد


زنده یاد مهستی و نادره سالاپور

قدیمی ها - علی رجبی: نادره سالاپور گوینده و دوبلور با سابقه ای است که فعالیت خود را در خارج از کشور حفظ نموده است. وی با زنده یاد مهستی خویشاوندی نزدیکی داشت و در آخرین لحظات زندگی مهستی، در کنار او بود.
نادره سالار پور به مناسبت هفتمین سالروز درگذشت زنده یاد مهستی، بانوی آواز ایران به مجله اینترنتی قدیمی ها گفت: زنده یاد مهستی و هایده هر دو عمه های من بودند. مهستی بسیار خوش اخلاق و با مزه بود و امروزه مهمانی های ما بدون او با گذشت این سال ها دیگر مزه ای ندارد. او بسیار خوش مشرب و با اخلاق بود و این روزها جایش در خانواده ما بسیار خالی است.
وقتی از او خواستم رابطه مهستی با کارش را توصیف کند، بلافاصله گفت: رابطه او با کارش مثل رابطه اکسیژن با انسان بود و همه زندگی مهستی، کارش و مردم بود. او عاشق این بود که با تمامی مریضی هایی که داشت تا آخرین لحظه در کنار مردم و روی صحنه باشد.
وی در ادامه گفت: من اینقدر با زنده یاد مهستی خاطره دارم که نمی توانم بگویم. من در سال های اولیه در فرانسه زندگی می کردم و کمتر او را از نزدیک می دیدم و از او دور بود و بعد ها به لوس انجلس آمدم. از وقتی که او از میان ما رفت دیگر دیدارها و مهمانی های خانوادگی ما کمتر شد.
خاطراتی که بیشتر از او دارم مربوط به زندگی خصوصی است، ولی اگر بخواهم خاطره ای بگویم مربوط به زمانی می شود که مهستی برای اجرا در کاباره ها و برنامه های مختلف به دبی می رفت و من در آن زمان در رادیو روز های جمعه برنامه و قصه های کودک را به صورت زنده اجرا می کردم و گاهی اوقات بعضی از هنرمندان می آمدند و با من در این کار همکاری می کردند. آن زمان مهستی به من گفت: خیلی دوست دارم بعد از برنامه های دبی در یکی از قصه های رادیو با شما شرکت کنم. ولی متاسفانه بعد از برنامه های دبی حالش بسیار بد شد و این فرصت را دیگر نداشت و از بابت بسیار نارحت شدم و افسوس خوردم.
همیشه این سوال برایم باقی مانده بود که رابطه هایده و مهستی با یکدیگر دور از فضای هنری با هم چگونه بود که نادره سالار پور این موضوع را اینگونه روشن ساخت: دو خواهر معمولی می توانند با هم خوب باشند و یا اختلافاتی داشته باشد و گاهی نسبت به هم رقابت می کنند، چه برسد به این که دو خواننده بزرگی که طرفدار داشته باشند و ملتی هر دو آن ها را دوست داشته باشد. شاید اختلافات کاری می تواند در میان آن ها باشد ولی بچه های زنده یاد هایده بعد از فوت مادرشان با زنده یاد مهستی خیلی نزدیک بودند، چون او غیر از اینکه برای سحر، مادر خوبی بود، برای بچه های هایده، خاله بسیار خوبی بود. هنوز بعد از مدت ها سحر غصه درگذشت مادرش (مهستی) را می خورد. هایده و مهستی با این که در ظاهر مردم فکر می کردند با هم اختلاف دارند، ولی بسیار همدیگر را دوست داشتند و پشتبان یکدیگر بودند.
سالار پور در ادامه افزود: از همان زمان که بعد از برنامه دبی به آمریکا آمد و حالش بد شد، حسی به ما دست داد که شاید دیگر مهستی در بین ما نمی ماند، چون آن زمان دکترها گفتند: سرطان او از نوع پیشرفته هست و اگر پیشرفتی نکرده بود خیلی وضیعت او بهتر بود. به همین دلیل آن زمان بسیاری از تلویزیون ها درخواست مصاحبه با او را داشتند و من به همراه شوهرم که فیلمبردار هست مصاحبه ای از او گرفتیم و به سعید نوشین فر زنگ زدم که اگر می خواهد عکسی بگیرد، بیاید و ما این مصاحبه را در اختیار تلویزیون ها گذاشتیم. بیماری او آن قدر وخیم بود که ما به مهستی گفتیم موهایش را کوتاه کند و او را به این کار تشویق کردیم، چون می دانستیم امکان دارد مو های او بریزد و یا صورتش ورم کند و دوست نداشتیم، او غصه بخورد.
مهستی بعد از مدتی به خانه دخترش به سانفرانسیسکو رفت تا کمی از این حال و هوا دور باشد و سپس به بیمارستان منتقل شد و درگذشت.
هنوز با گذشت این سال ها برایم مهستی زنده است در فیس بوک یا هر کجای دیگر که سر می زنم، حس می کنم مهستی زنده هست و بعضی وقت ها مثل الان بغض می کنم و اشک در چشمانم جمع می شود. روحش شاد...
در پایان نادره سالار پور به نکته ای جالب درباره هایده و مهستی اشاره کرد، وی گفت: در مورد اصلیت زنده یاد مهستی و هایده بسیار از من سوال شده است، باید بگویم که پدر بزرگ من یعنی پدر هایده و مهستی اصالتا ترک بود و یکی از مبارزان مشروطه بود و مادرشان اصالتا رشتی بود و در تهران زندگی می کرد.


رامش، مهستی و گیتی پاشایی


مهستی 


مهستی 


هایده و مهستی 


مهستی و هایده


مهستی 

مهستی، محمد حیدری، مسعود اسدالهی، گلپا و همسرش، ستار و هوشمند عقیلی 


مهستی و عارف


مهستی و مرجان


مهستی، فروزان و رامش


مهستی، سعید نوشین فر و گوگوش


مهستی، گلپا و گیتی پاشایی


مهستی 


مزار مهستی

۳ نظر:

ناشناس گفت...

مهستى خواننده اى خوش صدا،مردمى و بى نظير بود،خواننده ى مورد علاقه من ،وقتى مهستى فوت كرد من همون روز پرواز داشتم به ديار غربت كاش اون روز هواپيما سقوط مي كرد و من اسير اين غربت نمي شدم

ناشناس گفت...

اسم یک وسیله شناسائیست وبیان درست یا غلط آن مطرح نبست.
مثلاً شخصیت «Dash a kal» را وقتی فیلم شد گفتندDASH A KOL واین شد اسم فیلم ولی اسم آن آدم اصلی، لااقل درشیراز، عوض نشد.نام درست وبا معنای خانم مهستی هم Mah sati یعنی «مثل ماه» و مشابه دیگرش Dor sati یعنی« همچون جواهر»است.
محض اطلاع عرض شد ونه بقصد فضل فروشی!

ناشناس گفت...

غیر نظامی گنجوی
بعد وفات تربت ما در زمین مجوی
درسینه مردم عارف مزار ما
بانو مهستی ودیگر هنرمندان کشور هدفی نداشتند جز مسرور کردن مردن مردم. افسوس که35سال پیش طومار هنر در اینکشور پیچیده شده هنرمندان جلای وطن کردند. هنرمندان پاره تن مردم بودند که بدن جدا شدند وغریبانه در غربت جان دادند
یادشان گرامی وراهشان پررهرو باد