۱۳۹۲ آذر ۱۴, پنجشنبه

گفت و گو با استاد هوشنگ ظریف به بهانه سالگرد تولدش: بیم جست و جو در لابه لای تاریخ

اعتماد - نیوشا مزیدآبادی: استاد هوشنگ ظریف در 16 آذرماه سال 1317 در تهران متولد شد و بعد از پایان سال چهارم ابتدایی به هنرستان موسیقی رفت و از بزرگ ترین اساتید زمان خود بهره برد.

اساتیدی چون موسی خان معروفی که هوشنگ بهترین شاگردش محسوب می شد تا روح الله خالقی، جواد معروفی و حسین تهرانی. او پس از فارغ التحصیل شدن از هنرستان در سال 1327 به استخدام وزارت فرهنگ و هنر در آمد و فعالیت خود را به عنوان نوازنده و تکنواز در گروه های مختلفی مانند ارکستر موسیقی ملی، ارکستر صبا و... شروع کرد. هوشنگ ظریف سال ها سولیست تار در ارکسترهای متعدد سازمان ملی وابسته به وزارت فرهنگ و هنر در اجرای برنامه های موسیقی ارکسترهای مزبور در سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران بود، او اجراهای متعددی با گروه استاد فرامرز پایور داشته است و با این گروه در کشورهای اروپایی و آسیایی زیادی به اجرای موسیقی ایرانی پرداخته است. این هنرمند برجسته یکی از نخستین هنرمندانی است که پس از انقلاب؛ نشان عالی هنر (معادل دکتری در نظام آموزش عالی) را دریافت کرد. استاد ظریف در گفت وگوی زیر در آستانه میلادش به مرور خاطرات جوانی و فعالیت های هنری اش تا به امروز پرداخته است...

نقل شده است که شما با شنیدن تار آقای مجد به این ساز علاقه مند شده اید. در وهله اول بد نیست درباره نحوه ورودتان به هنرستان موسیقی و شروع نوازندگی تار برایمان بگویید...
من نسبت فامیلی دوری با آقای وزیری تبار داشتم که خود موزیسین بود. زمانی هم که هنرستان موسیقی در سال 1328 توسط مرحوم روح الله خالقی تاسیس شد، پدر و مادر من تصمیم گرفتند که مرا در آنجا ثبت نام کنند. البته این هنرستان در ابتدا از سال پنجم ابتدایی دانش آموز می پذیرفت که من آن زمان سال چهارم ابتدایی بودم و بنابراین برادر من که یک سال از من جلوتر بود زود تر از من در آنجا ثبت نام شد. در آن زمان نوازندگی هنرمندانی چون آقای مجد از رادیو پخش می شد و به این ترتیب من به این ساز علاقه مند شدم. یادم هست که خودم بعضی وقت ها چیزهایی، با چند تا میخ و کمی نخ و چوب، شبیه ساز تار درست می کردم. زمانی که چهارم ابتدایی را تمام کردم و برای ثبت نام به هنرستان رفتم، آقای خالقی از من پرسید که چه می خواهی بزنی که من هم گفتم تار. او پرسید که همین طوری تار را انتخاب کرده یی؟ من هم جواب دادم که خیر، این ساز را دوست دارم و صدای ساز آقای مجد را از رادیو شنیده ام و به این ساز علاقه مند شده ام. به این ترتیب قبول کردند و من به کلاس درس موسی خان معروفی رفتم.

در این مقطع حدودا ده، دوازده ساله بودید؟
بله. کلاس پنجم را در آنجا شروع کردم و با علاقه یی که داشتم این ساز را می نواختم. دروسی هم که تدریس می شد هنوز به چاپ نرسیده بودند و اکثرا دستی نوشته شده بودند. که اساتید آنجا مثل آقایان بنان و جواد معروفی آنها را برای دانش آموزان تدریس می کردند.

آن زمان مرحوم علینقی وزیری در هنرستان، ساز تار تدریس نمی کردند؟
خیر. البته شاید درس می دادند اما به هنرستان نمی آمدند. بعدها هم از نوازندگی من بسیار تعریف کردند. خلاصه به این صورت کار خود را از هنرستان شروع کردم. در آنجا می گفتند که همه دانش آموزان باید «ضرب» هم یاد بگیرند اما من هم دو سال قبل از اینکه وارد هنرستان شوم به دلیل علاقه یی که به تمبک داشتم، نزد استاد حسین تهرانی، این ساز را یاد گرفته بودم و در این زمینه مهارت داشتم، به همین دلیل دستم خیلی روان بود. یادم هست زمانی به رادیو رفته بودم و در آنجا کسی نمی دانست که من تنبک هم می زنم. از قضا احتیاج داشتند که کسی برایشان تنبک بزند. من به آنها گفتم که ساز من تار است اما می توانم کمک شان کنم. این شد که در استودیو به دنبال تنبک گشتیم اما فقط توانستیم یک تنبک زورخانه یی پیدا کنیم که هم اندازه قد و هیکل من بود! من آن زمان 16 سال بیشتر نداشتم. یک بار هم در خانه حبیب الله بدیعی  میهمانی دعوت بودم که آنجا هم از من خواستند که تنبک بزنم اما این بار حتی آن تنبک زورخانه یی هم نبود که یادم هست آنجا روی میز ریتم گرفتم! دوران خیلی خوبی داشتیم.

هوشنگ ظریف

احتمالا کمتر کسی است که اطلاع داشته باشد که شما تنبک هم می نواختید و به نظر می رسد که اکثرا شما را با ساز تار می شناسند. این در حالی است که شما به عنوان یکی از شاگردان استاد تهرانی در تدوین کتاب او نقش داشتید...
من در تنبک نوازی دست روانی داشتم و اکثرا زمانی که فامیل دور هم جمع می شدند، من تنبک می زدم. بعد از فوت آقای تهرانی من گروه ایشان را اداره می کردم و به تک نوازی هم مشغول بودم. اما بعد از مدتی متوجه شدم که باید به همراه گروه تار هم بزنم و دیدم کمی به دستانم فشار می آید و در نواختن تار برایم پیش می آمد. بعد ها آقای اسماعیلی هم که از شاگردان آقای تهرانی بودند برای تدریس به هنرستان آمدند. البته هر ماه در هنرستان برنامه می گذاشتند و از والدین و برخی مسوولان دعوت می کردند و ما در این مراسم به نوازندگی می پرداختیم. یک روز هم بچه ها را به رادیو بردند و از ما خواستند که سرود «ای ایران» را بنوازیم و آقای بنان آن را اجرا کند. یعنی برای خواندن این سرود، نخستین لبیک را بچه های هنرستان گفتند.

پس نخستین اجرای سرود «ای ایران» توسط شاگردان هنرستان انجام شد...
بله. خلاصه که یادم هست به خاطر استعدادی که داشتم و می توانستم بداهه نوازی کنم، افراد مختلفی از من می خواستند که تار بزنم. وقتی هم کسی از خارج می آمد بازهم از من خواسته می شد که برایشان تار بزنم. اتفاقا یک روز فردی که نوازندگی من را شنیده بود، آن را ضبط کرد و به خاطر دارم که روزی در یکی از مغازه های کشور فرانسه، سی دی آن اجرا را دیدم که روی جلد آن، تصویری از استادان «کسایی» و «بهاری» زده بودند و کمی پایین تر هم عکسی از من را استفاده کرده بودند. البته من نتوانستم آن سی دی را با خودم بیاورم اما بعد ها متوجه شدم که همان فردی که نوازندگی مرا ضبط کرده این عکس را هم به همان صورت روی سی دی زده است. خلاصه در مراسم های مختلفی نوازندگی می کردم که یکی از آنها هم مراسم بازنشستگی مرحوم علینقی وزیری بود که در ساختمان انجمن ایران و شوروی برای تجلیل از ایشان برگزار شد.

همان ساختمانی که در حال حاضر به سازمان انتقال خون تبدیل شده است...
بله. در آن مراسم آقای مفتاح ساز «قانون» می زد و آقای بنان هم می خواند. من هم در آن مراسم قطعه «بند باز» آقای وزیری را اجرا کردم و به این صورت به کار هنری خود ادامه می دادم. جالب است بدانید، زمانی که دیپلم خود را گرفتم بعد از سه ماه و به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمدم! در آن زمان در دبستان ها موسیقی تدریس می شد و هرکسی که به استخدام فرهنگ و هنر در می آمد به دانش آموزان مقاطع چهارم و پنجم و ششم درس می داد. در آن روزها هم تازه تلویزیون توسط آقای ثابت پاسال تاسیس شده بود. او وارد کننده وسایلی مثل یخچال و تلویزیون بود که در نهایت در همین خیابان الوند به راه اندازی نخستین تلویزیون اقدام کرد و از آن زمان به بعد هر شب ساعت هشت از طرف فرهنگ و هنر، برنامه زنده نوازندگی داشتیم.

آن برنامه ها بیشتر تک نوازی بود یا گروه نوازی؟
بیشتر گروه نوازی بود و بعضی اوقات هم به همراه خواننده به اجرای برنامه می پرداختیم. ارکستر بزرگ آقای دهلوی و گروه آقای پایور هر شب راس ساعت هشت، برنامه زنده اجرا می کردند. نوازندگی در این برنامه ها باعث می شد که هر صبح که به مدرسه می رفتم، این جمله را از تمامی دانش آموزان می شنیدم که: «آقا! دیشب شما را در تلویزیون دیدیم!»

کمتر پیش می آید که نوازندگان برجسته به کار آموزش هم بپردازند و در هر دو موفق هم باشند. مثلا زنده یاد پرویز یاحقی که ویولن را به زیبایی می نواخت چندان به امر آموزش این ساز به کسانی که علاقه مند بودند، اهمیت نمی داد. چنانچه می بینیم که شاگردی هم نداشت. اما شما شاگردان زیادی را پرورش داده اید که امروزه در جایگاه شاخصی قرار دارند. بعد از گذشت این همه سال وقتی موفقیت های شاگردان خود را می بینید، چه احساسی دارید؟
این اساتید در فکر این نبودند که شاگرد تربیت کنند. اما من برای اینکه در هنرستان و به صورت آکادمیک کار کرده بودم به سادگی می توانستم این کار را انجام دهم. زمانی هم که در فرهنگ و هنر استخدام شدم در ارکستر بزرگ آقای صبا، تار می زدم. به این صورت به کار خود ادامه می دادم تا اینکه در سال 1342 آقای دهلوی، رییس هنرستان موسیقی شد و بعد از آن از من برای تدریس تار دعوت کردند.

یعنی دقیقا از جایی که نوازندگی را شروع کرده بودید، از همان جا هم دعوت به کار شدید...
بله و به این طریق و از سال 1342 به هنرستان رفتم و به تدریس مشغول شدم. غیر از آن من به راحتی بداهه نوازی می کردم و تمامی ردیف ها را آموزش دیده بودم اما نه به این معنی که دقیقا شبیه ردیف بنوازم. برای این کار باید نوازنده خلاقیت هم داشته باشد. من این خلاقیت و حالت فی البداهه را داشتم و می توانستم از آن استفاده و بهره ببرم.

شما با شاگردان خود در هنرستان از همان ابتدا ردیف کار می کردید؟
نه. در سال های اول کتاب اول و دوم هنرستان را تدریس می کردیم. کتابی است که آقایان موسی خان معروفی و نصرالله زرین پنجه آن را به کوشش آقای خالقی تدوین کرده بودند و من در طول یک سال این کتاب را به صورت علمی و آکادمیک تدریس می کردم. انصافا هم موسی خان، 30 سال برای جمع آوری این کتاب که به صورت دستنویس بود و ما از روی آن می نوشتیم و کار می کردیم، زحمت کشیده بود. یادم هست در سال 1336 که جلسه یی برگزار کردیم که کدام یک از کتاب های ردیف را به چاپ برسانیم، همه معتقد بودند که کتاب موسی خان معروفی، کامل ترین است. بعد از چاپ کتاب، مرحوم موسی خان از من خواستند که آن را ظرف شش ماه بنوازم که من گفتم حداقل باید یکی دو بار از روی آن بزنم تا در آن مهارت پیدا کنم. به همین خاطر هم ایشان این کار را به آقای روح افزا سپردند. به هر حال به عقیده من این ردیف کامل ترین و علمی ترین ردیف است.

یکی از دوران مهم کار هنری شما زمانی بود که با ارکستر آقای پایور همراهی داشتید. ارکستری که حتی سبک متفاوتی در کار هنری فرامرز پایور به وجود آورد. چطور شد که به این ارکستر دعوت شدید و چه برنامه هایی را اجرا کردید؟
شاید برایتان جالب باشد که اصلا چگونه آقای پایور را دیدم. هنرستان ما در خیابان هدایت بود کمی جلوتر نرسیده به دروازه شمیران، کلاس موسیقی حسین ملک بود. یک روز که داشتیم با بچه ها -که اکثرا از یک محله هم بودیم- به سمت دروازه شمیران می آمدیم، جوانی را دیدم که سر کوچه ایستاده است و یک سنتور در دست دارد. او وقتی ما را که هر کدام هم ساز خود را به همراه داشتیم، دید، سوال کرد که ساز می زنید؟ و ما هم جواب دادیم و به این شکل آشنایی ما شکل گرفت. خاطرم هست که روزی به خانه او دعوت شدیم و او یکی از قطعات استاد وزیری را با سنتور به زیبایی نواخت. بعد هم ایشان پس از اقامتی چهار ساله در انگلستان، به ایران برگشتند و این گروه را به راه انداختند و در ادامه هم همکاری ما با هم شروع شد. یادم هست که یکی از قطعات ردیف به نام «رنگ شهر آشوب» را با این گروه در حضور وزیر نواختیم و غیر از آن در رادیو هم برنامه هایی اجرا کردیم. ضمن اینکه به کشورهای مختلف دنیا هم سفر می کردیم و در آن کشورها هم برنامه داشتیم.

بنابراین با این سفرها به نوعی موسیقی ایرانی را به جوامع دیگر معرفی می کردید...
بله. ما به همه جای دنیا سفر کرده ایم و به دوستان هم گفته ام که ما فقط دو کشور را ندیده ایم. زامبیا و گینه بیسائو! همه جا رفتیم. امریکا، پاناما، شمال آفریقا، مصر، الجزایر، مراکش، مالزی، هندوستان، پاکستان، افغانستان و شوروی. در باکو هم 9 شب برنامه داشتیم.

نوازندگی سازهای مختلف چه ملودیک و چه کوبه یی در سال های اخیر دستخوش تغییرات زیادی شده است. تغییراتی که بیشتر در راستای نشان دادن تکنیک نوازنده است تا روح موسیقی. شما وضعیت تارنوازی را در سال های اخیر چطور ارزیابی می کنید؟
به هرحال ما الان نوازنده یی که بتواند بداهه نوازی کند دیگر نداریم. امروزه نوازندگی کاملا فرق کرده است تارنوازی این چیزی نیست که الان وجود دارد. تار، مادر سازهای ایرانی است و باید اصالتش حفظ شود اما در سال های اخیر این مساله رعایت نمی شود. فرم نوازندگی ها فرق کرده و چیزی که نواخته می شود اصلا معلوم نیست که در چه دستگاهی است. هر چند، تکنیک هم جای خود را دارد اما باید اصالت این ساز حفظ شود چون فرم و حالی که این ساز داشته با این نوع نوازندگی ها متاسفانه رفته رفته از بین می رود. در نهایت حالت موسیقی اصیل ایرانی را فقط در ساز استاد شهناز و آقای شریف می توانیم پیدا کنیم هر چند تکنیک جای خودش را دارد اما حیف است که این صدایی که ما از ساز آقای شهناز می شنویم یک روزی منسوخ شود. چون الان صدای تاری که از نوازنده های دیگر می شنویم انگار همه ملیت ها را در خود جای داده است و از آن صدای موسیقی ترکی، کردستانی و حتی سیتار هندی می شنویم. پس بیم آن می رود که روزی در لابه لای تاریخ جست وجو کنیم و ببینیم که تار ایرانی در اصل چه بوده است.

بنابراین شما عقیده دارید که تکنیک زدگی می تواند آسیب جدی به موسیقی ایرانی وارد کند؟
متاسفانه بله. جوان های ما روش دیگری را دنبال کرده اند و آنقدر تکنیکی ساز می زنند که انگار آکروبات بازی می کنند یا به قول یکی از شاگردانم که به شوخی می گفت: «انگار کباب ترکی سیخ می کنند!».
در حالی که تار مادر سازهای ایرانی است و باید به صورتی نواخته شود که به دل بنشیند. الان موسیقی ما به واقع یک بار مصرف شده است و کمتر کسی حاضر است که دو بار آن را بشنود، یعنی به شکلی درآمده است که مخاطب با آن ارتباط خاصی نمی گیرد. یک زمان آقای خرم، بدون خواننده، کنسرت می گذاشت و 1800 هزار نفری که به تماشا می آمدند با گروه همراه می شدند و می خواندند. وقتی آهنگ «شمع و پروانه» نواخته می شد همه همراهی می کردند در حالی که امروز چنین چیزهایی را مشاهده نمی کنیم.

فکر می کنید مقصر اصلی در این زمینه نوازندگان جوان ما هستند یا اساتیدی که مدام به سرعت نوازنده و تکنیک و آموزش این مباحث تاکید می ورزند؟
فکر می کنم تا حدودی تقصیر مدرسان موسیقی هم هست چون ما باید به موسیقی اصیل خودمان اهمیت بدهیم. الان هرجا که نگاه می کنیم با تار، آکوردهای گیتار یا فرم های دیگر نواخته می شود در حالی که ما باید ملودی های خودمان را پرورش دهیم. نمی دانم که چرا نسل جوان به این شکل به موسیقی پاپ روی آورده اند. البته در زمان گذشته هم این نوع موسیقی وجود داشت و کسانی هم بودند که آهنگ های پاپ شان واقعا به دل می نشست اما اکنون نه شعرها به دل می نشیند و نه آهنگ ها. ما باید موسیقی خود را حفظ کنیم. همان گونه که ترکیه و سایر کشورها موسیقی خود را حفظ کرده اند.

هوشنگ ظریف، فرهنگ شریف و محمدرضا شجریان

فکر نمی کنید همین که جلوی یک نوع از موسیقی گرفته شود، باعث می شود که به شکل دیگری نمود پیدا کند؟ نمونه اش همین موسیقی رپ یا زیر زمینی که چون مجاز نبودند به نوعی بیشتر مورد استقبال جوانان قرار گرفتند. کما اینکه بسیاری از موزیسین ها عقیده دارند اگر این موسیقی ها مجوز می گرفتند و پخش می شدند به آسانی ماهیت شان- که محتوای موسیقایی و شعری ندارند- به نسل جوان شناسانده می شد...
بله، اما این گونه نشد. واقعا شرایط الان با زمان ما فرق می کند. من در دانشگاه هنر هم که تدریس می کردم به دانشجویان خودم خصوصا پسرها می گفتم که تنها با موسیقی نمی توانید زندگی خود را بگذرانید. اما درباره موسیقی های زیر زمینی باید بگویم که بخشی از این شرایط به این مربوط می شود که جوان ها خواسته اند تا حدودی خود را رها کنند.

استاد چندین سال است که شما اجرای زنده نداشته اید و بیشتر به کار آموزش مشغول هستید. آیا این دلیل ویژه یی دارد؟
با چه کسانی کنسرت اجرا کنم؟

مثلا با آقای اسماعیلی که با هم دوست هستید...
دو سال پیش با ایشان اجرایی در کشور انگلستان داشتیم.

اما مقصود من این است که در ایران اجرایی نداشته اید...
در کشور خودمان هم اجراهای محدودی داشتیم اما در حال حاضر عشق من تدریس است ضمن اینکه آرتروز باعث می شود که کمتر بتوانم اجرایی داشته باشم.

پیش از انقلاب در ایران گروه های بسیاری وجود داشتند و بسترهای مناسبی برای اجرای همه انواع موسیقی وجود داشت. بعد از انقلاب هم زمینه های متفاوت تری شکل گرفت که مجال را برای موسیقی ایرانی بازتر کرد. برآورد شما نسبت به موسیقی امروز ایران چگونه است؟ فکر نمی کنید که جایگاه موسیقی، خصوصا موسیقی ایرانی دستخوش تغییر شده است؟
به نظر می رسد علاقه مندان موسیقی به طرف نوع دیگری از موسیقی رفته اند که از موسیقی اصیل ما دور است. اما ما کار خود را انجام می دهیم و می گوییم که باید اصالت این موسیقی را حفظ کنیم. از بین افرادی که به هنرستان می آیند تعداد زیادی از آنها در پاسخ به این سوال ما که چه  سازی می خواهید بزنید، بیشتر از پیانو یا ویولن نام می برند. وقتی که سازهای ایرانی مثل تار، کمانچه، عود، قانون و... را به آنها پیشنهاد می دهیم کمی درباره شان از ما سوال می کنند اما اکثرا سازهای کلاسیک را انتخاب می کنند. این حیف است که موسیقی ما علاقه مند نداشته باشد. همان گونه که ما می گوییم باید زبان فارسی مان را حفظ کنیم باید به نگهداری از موسیقی اصیل ایرانی هم اهمیت دهیم. اما این سوال وجود دارد که چه کسی باید به این وضع رسیدگی کند؟ واقعا حیف است که رسیدگی صورت نگیرد تا این موسیقی کم کم از بین برود.

هیچ نظری موجود نیست: