۱۳۹۲ مرداد ۳۱, پنجشنبه

گفتگوی اختصاصی قدیمی ها با حسن شریفی: 59 سال فعالیت هنری و 400 فیلم در کارنامه ام دارم



قدیمی ها - مجتبی نظری، فرهاد لارنگی، علی رجبی، مهدی خسروشیری و محسن زارع: نمی دانم از کجا باید شروع کرد، برای خود نیم قرن تاریخ سینمای ایران است و خاطرات تلخ و شیرین بسیاری در ذهن دارد، چه در مدیر تولید، دستیار کارگردان، بازیگری و حتی نویسندگی کتاب های سینمایی مختلف. او بیشتر فعالیت خود را با خاچیک سینمای ایران یعنی زنده یاد ساموئل خاچیکیان سپری کرده و به جرات می توان گفت صمیمی ترین دوست او بوده  که بیش از 50 سال همراه و یاور او در کارهایش بوده است، حسن شریفی نامی بلند به قدمت سینمای ایران می باشد.
مصاحبه ای که در ادامه می خوانید گفتگوی اختصاصی گروه قدیمی ها با حسن شریفی می باشد.  

بیوگرافی از خودتان بگویید؟
من در سال 1328 با محمود کوشان در هنرستان صنعتی برق درس می خواندیم، او به من پیشنهاد کرد که برای گرفتن شغلی در استودیو برادرش به آنجا برویم و چون علاقه بسیاری به سینما داشتم، قبول کردم. این موضوع ممکن است برای شما جالب باشد که من و زنده یاد فردین از کلاس اول تا ششم در یک مدرسه درس می خواندیم و بچه محل بودیم.
دفتر این استودیو بالای سینما متروپل قرار داشت و اسمش میترا فیلم بود، در آنجا فیلمی به نام «واریته بهاری» را می ساختند و برای اولین بار دکتر محمود کوشان فیلمبردار و تهیه کننده بود و آقای پرویز خطیبی نویسنده که کارگردان و رییس رادیو آن موقع هم بود. سینما را با «واریته بهاری» از سال 1328 شروع کردم و حدود 400 فیلم با تمامی کارگردانان معروف کار کردم. زیر دستم بسیاری از دستیاران را داشتم و تا امروز حدود 10 کتاب نوشتم. مثلا برای هر کارگردان یک کتاب نوشتم برای سیامک یاسمی و فیلم گنج قارون و...

شنیده ایم که عزت الله انتظامی، مرتضی احمدی و حمید قنبری را شما به سینما آورده اید، در این رابطه بگویید؟
عزت الله انتظامی، حمید قنبری و مرتضی احمدی را برای اولین بار من به سینما آوردم، برای انتخاب این افراد به دستور پرویز خطیبی به تئاتر رفتم و در آنجا آن ها پیش پرده می خواندند، من آنها را انتخاب کردم. فیلم «واریته بهاری» چون در آن زمان فیلم ها فروش نمی کرد بسیار فروش خوبی را نصیب خود کرد، فیلمش 16 میلی متری بود، داستان فیلم از این قرار بود که جوانی با بازی تقی ظهوری گلی را بو کرده بود که به خنده بیش از حد افتاده بود، خانواده اش او را به دکتر بردند دکتر آمپول تجویز کرد، ولی آمپول را نمی گذاشت به او بزنند و این فیلم یک کمدی قشنگی به وجود آورده بود.
عزت الله انتظامی در این فیلم نقش یک چاقاله فروش را داشت و اخیرا ایشان و جمشید هاشم پور در کتاب های  خود هم قید کردند که من آنها را به سینما آوردم.
شاید جالب باشد که فردین هم توسط من به سینما معرفی شد، قبل از فیلم «چشمه آب حیات» زنده یاد فردین را برای فیلم «دوقلو ها» در کنار ناصر ملک مطیعی انتخاب کردیم و از او تست گریم گرفتیم، ولی قرار بود جای نقش فردین آقای رقابی، - رقابی بازیگر خوش چهره بود که بر زبان خارجه مسلط کامل داشت بگیرد- بازی کند ولی با دکتر کوشان بر سر مبلغ نتوانستند توافق کنند و فردین برای این فیلم 1000 تومان دستمزد گرفت و یا برای فیلم «فریاد نیمه شب» قرار بود رقابی با زنده یاد ایرن بازی کند ولی بعد دستور آمد که پروین غفاری بازی کند چون او معشوقه شاه و پدرش نظامی بود و این موضوع در پروانه ساخت فیلم مطرح شد، بلاخره با فردین و به کارگردانی ساموئل خاچیکیان این فیلم را ساختیم .


حسن شریفی

میزان دستمزد شما در مقابل کار در استودیو «پارس فیلم» چقدر بود؟
من در پارس فیلم حدود 2 ریال حقوق می گرفتم. در ضمن آن زمان علی کسمایی هم در آنجا کارگردانی و نویسندگی می کرد. زنده یاد کسمایی میزان حقوق مرا در پارس فیلم معلوم کرد.

از چگونگی ورود دوربین 35 میلی متری به ایران بگویید؟
دکتر کوشان به آلمان برای خرید دوربین 35 میلی متری رفت و او دوربین را به ایران آورد و چون کسی آشنا با این دوربین نبود، فردی به نام نوری حبیب از مصر برای کار در ایران آمد و شاگرد نوری حبیب شدم.

کدام فیلم با دوربین 35 میلی متری برای اولین بار فیلمبرداری شد؟
فیلم «شرمسار» با حضور زنده یاد دلکش و سرمایه گذاری همسر دلکش آقای شاپور یاسمی، برادر سیامک یاسمی و شریک دکتر کوشان فیلمبرداری شد. بعد برای اکران فیلم به همراه دکتر کوشان به لاله زار رفتیم، بسیار شلوغ بود و حدس زدیم که مردم برای فیلم سه تفنگدار آمریکایی به اینجا آمدند، ولی بعد فهمیدم جمعیت برای تماشای فیلم «شرمسار» آمده است و قیمت بلیط آن زمان 6 قران، 8 قران و 1 تومان بود و برای دیدن این فیلم بلیط سینما به بازار سیاه رفت، پیگیری کردیم که فردی به نام محمد کریم ارباب بلیط ها را کامل از سینما می خردید و نوچه های او بلیط ها را در بازار سیاه می فروختند، لازم به ذکر است که محمد کریم ارباب بعد ها با جمیله رقصنده معروف ازدواج نمود البته او بیشتر از تهیه کننده فیلم از بازار سیاه سود کرد و فیلم «شرمسار» اولین فیلم ایرانی بود که برای اولین بار مورد استقبال قرار گرفت تا جایی که موجب رونق بازار سیاه شد.


علی رحبی، فرهاد لارنگی و محسن زارع

بعد از فیلم «شرمسار» چه فیلمی ساخته شد؟
علی کسمایی بعد از فیلم «شرمسار» قصه ای به نام «مادر» را برای بازی دلکش در سینما نوشت و 11 آهنگ خالدی برای این فیلم ساخت، آن زمان زنده یاد جمشید مهراد بسیار خوش چهره بود و نقش مقابل دلکش را بازی کرد، کارگردان دکتر کوشان بود و بسیار فیلم فروش کرد، در ضمن تاریخ سینما دارای سه فیلم مادر هست که فیلم مادر به کارگردانی دکتر کوشان و بازی دلکش و جمشید مهرداد فیلم اصلی است، زیرا داستان آن از دو فیلم مادر زنده یاد علی حاتمی و میم مثل مادر زنده یاد رسول ملا قلی پور قشنگ تر می باشد .

کار زنده یاد علی کسمایی چگونه بود؟
در فیلم «امیر ارسلان نامدار» علی کسمایی به جای زنده یاد ایلوش حرف می زد، نویسنده، مترجم و دوبلو بسیار خوبی بود .

در کدام فیلم به عنوان بازیگر حضور داشتید؟
کارگردانی به نام های کاراکاش که ارمنی بود آمد، و به من پیشنهاد بازی داد در فیلم «یک نگاه» را داد، در مقابل من حمید قنبری نقش دوم را داشت و شهلا که نقش دختر دهاتی را داشت به همراه چند نفر دیگر در فیلم بودند و فیلم را در نزدیکی جاجرود کار کردیم.


حسن شریفی

میزان دستمزد شما در فیلم «یک نگاه» چقدر بود؟
آقای کاراکاش به من 500 تومان برای بازی داد و با پول آن زمینی در منطقه ادیب الممالک خریدم، چون کاراکاش ارمنی بود و زیاد به سینما وارد نبود این فیلم مثل فیلم «واریته بهاری» کار نکرد و فروشی هم نداشت، من هم دیگر از بازی منصرف شدم، ولی او مرا به استودیو ارامنه دعوت کرد و واقعا باید بگویم سینما، سالن های مختلف فیلم و استودیو ها را ارامنه به ایران آوردند و در کتاب من در وزارت ارشاد این قسمت ها را سانسور کردند، و گفتند حق نوشتن این موضوعات را نداری. خلاصه مرا به دیانا فیلم آورد و همه ارمنی صحبت می کردند، من هم بعد از مدت ها معانی لغات را یاد گرفتم تا جایی که بدون حرف زدن آن ها در کارهای سینمایی وظیفه خودم را انجام می دادم و بعضی از دوستان از کار من تعجب می کردند .
در پارس فیلم بعد از وجود اختلاف بین خالدی، دلکش و کوشان موجب جدایی تیم شد و آن زمان خالدی و دلکش به همراه علی محزون، ژاله و خواننده ای به نام هایده که اپرا می خواند (نه هایده اصلی خودمان) به دیانا فیلم آمدند. در دیانا فیلم کارگردانی با تجربه از فرانسه به نام دکتر هوشنگ کاووسی حضور پیدا کرد و با ساموئل در آنجا آشنا شدم و او مشغول ساخت دومین فیلمش بود و کاراکاش مرا برای لوکیشن ها فیلم ساموئل خاچیکیان به شیراز فرستاد و اولین فیلم من با او به نام «دختری از شیراز» ساخته شد.

کار زنده یاد ساموئل خاچیکیان را چگونه ارزیابی می کنید؟
کار ساموئل خاچیکیان با همه کارگردانان فرق می کرد، فکرش بسیار باز بود، اگر همه کارگردانان برای انتخاب محل دوربین یک جا را تعین می کردند، او جایی را انتخاب می کرد که همه را متحیر می ساخت و بهترین فیلم ها را ساخت، نکته ای دیگر اینکه برای سینما ما باید 10 نگاتیو 10 دقیقه ای فیلم می ساختیم و 10 دقیقه هم سینمایی ها خودشان تبلیغ می گذاشتند، جالب است بسیاری از کارگردانان 40 عدد نگاتیو می گرفتند که 10 دقیقه فیلم بسازند، ولی او 11 نگاتیو می گرفت 10 نگاتیو 10 دقیقه ای فیلم می ساخت و یازدهمین نگاتیو را آنونس می ساخت، البته اولین آنونس را برای فیلم «چهار راه حوداث» ساختیم، در ضمن  هیچ کس در سینمایی ایران به جز زنده یاد ساموئل خاچیکیان فیلم ها را دکوپاژ نمی کرد.


حسن شریفی

از چگونگی تاسیس استودیو آژیر فیلم با زنده یاد ساموئل خاچیکیان بگویید؟
بعد از مدت ها کار در دیانا فیلم، ساموئل خاچیکیان با دیانا فیلم مشگل پیدا کرد و آن استودیو با ساخت فیلم های کم فروش بدهی بالا آوردند، استودیو و باغ دیانا فیلم را فروختند، و من با ساموئل موسسه آژیر فیلم را ساختیم.

سالن های سینما در ایران چگونه بود؟
ما در سینما های ایران در شهر های مختلف چون وسایل سرمایشی در تابستانم نداشتیم، سالن های تابستانه سینمایی داشتیم که فضای سالن ها اغلب باز و در فضای آزاد بود و سه ماه تابستان از این سالن ها در سینما استفاده می شد و در کنار آن یک سالن زمستانه نیز داشتیم.

کار در استودیو «پارس فیلم» و «میثاقیه» چگونه بود؟
به من در پارس فیلم آچار فرانسه می گفتند، ولی در استودیو میثاقیه که فیلم های «فریاد نیمه شب»، «محلل» را می ساختیم، من اسم خودم را در فیلم ها نمی گذاشتم و سعی می کردم اسمم در فیلم های ساموئل خاچیکیان مطرح شود.


کتاب های منتشر شده توسط حسن شریفی

عکاسی شما در سینما به چه صورت بود؟
در تمامی محصولات «پارس فیلم» مثل فیلم «شرمسار» کار عکاسی هم می کردم، چون نمی خواستند مخارج زیاد شود و افراد پشت صحنه زیاد باشند اصغر بیچاره آمد و فیلمی به نام «زمین تلخ» با حضور محمدعلی فردین و رضا بیک ایمانوردی تهیه نمود و من عکاسی فیلم را انجام دادم.

چه بازیگرانی توسط شما به سینما آمدند؟
خیلی از بازیگران، مثل فروزان. ما آن زمان فیلمی به نام «سرسام» را کار می کردیم و یک شب برای یک مهمانی، من، ساموئل خاچیکیان، آرمان توسط صاحب سینمایی ارمنی به نام کارپتیان به بندر انزلی دعوت شدیم، وقتی سرمان به باده ناب گرم شده و از تنقلات استفاده کردیم، خانم خانه به کارپتیان گفت: آن خانمی که قرار بود برای بازیگری انتخاب شود، را صدایش کنم بیاید اینجا، بلافاصله ساموئل خاچیکیان گفت: بگو بیاد. دیدیم خانمی با چادر گلدار آمد، او همان فروزان بود، ولی در ابتدا پروین خیربخش نام داشت، به گفته ما چادرش را برداشت و تست بازیگری از او گرفتیم، کمی رقصید و تنبک زد و همه را با همان سن 21 سالگی اش متحیر ساخت.
بعد به او آدرسی دادیم و او را به دفتر سینمایی دعوت کردیم. چون او بعد از ظهر به دفتر آمد و نور نداشتیم، برای تست به پشت بام دفتر رفتم، با دوربین از او تست گرفتیم و ساموئل خاچکیان به او گفت: بخند، قهر کن، گریه کن، نگاه کن و همه را انجام داد، من هم چند عکس از او گرفتم و کارلو ظاهر کرد در ضمن او آن زمان از شوهرش پسری به نام سیامک را حامله بود و گفت: من در خانه خواهر شوهرم زندگی می کنم. همان زمان هم ما فیلمی به نام «انسان ها» را در دست داشتیم و ساموئل خاچیکیان می گفت: باید برای بازیگر دختر فیلم که کور هست، بازیگر جدید باشد که مردم نقش او را بپذیرند و فروزان برای فیلم «انسان ها» انتخاب شد. فیلم سیامک یاسمی به نام «ساحل انتظار» زودتر از «انسان ها» پخش شد و همه فکر می کنند فیلم «ساحل انتظار» فیلم اول فروزان است.


حسن شریفی

از فیلم «شب نشینی در جهنم» با حضور زنده یاد رضا ارحام صدر بگویید؟
به ما فیلمنامه ای به نام «شب نشینی در جهنم» توسط نویسنده ای به نام حسین مدنی ارائه شد، ساموئل از ساخت این فیلم فرار می کرد و می گفت: من ارمنی هستم، از جهنم و بهشت و دوزخ چه بسازم (با خنده).
این فیلم را استودیو میثاقیه گرفته بود و در ضمن قراردادی هم با رضا ارحام صدر در اصفهان داشت که ساعت 10 شب سوار ماشین بنز ارحام به تهران برای بازی در فیلم بیاید و بعد از ظهر ساعت 4 برای بازی در تئاتر، او را به اصفهان ببرد تا تئاترش اجرا شود، ابتدا قرار بود نقش حاجی را او بازی کند، ولی بعد از عقد قرارداد صمد صبا یکی از کارگردانان فردی مسن تری را برای این نقش پیدا کرد و می گفت: او صدایش بسیار می لرزد. ارحام صدر قبول کرد که نقش شاگرد را بازی کند و فیلم بسیار گرفت.

ورود رضا بیک ایمانوردی توسط شما به سینما چگونه بود؟
یک روز بیک ایمانوردی با ماشینش به ماشین من زد و داشتیم با ساموئل، آرمان و احمد ابراهیمی (بعدها فیلمبردار شد) برای فیلمبرداری فیلم «فریاد نیمه شب» می رفتیم. از ماشین پیاده شد، گفتیم: چرا به ماشین ما زدی. با همان تیپ خودش گفت: مگه چی شده، حالا عیبی نداره، اینو مخصوصا زدم. همان موقع ساموئل خاچیکیان فکر کرد ما الان دعوا می کنیم، او از ماشین پیاده شد و از من طرفداری کرد، سپس رضا بیک ایمانوردی گفت: من شما را تعقیب کردم آقای خاچیک. ساموئل خاچیکیان از کلمه خاچیک بدش می آمد، چون به عرق فروش های ارمنی خاچیک می گفتند، و گفت: اولا من خاچیک نیستم، خاچیکیانم. بعد از مدتی رضا بیک ایمانوردی گفت: به من می گویند رضا آرتیست و در باشگاه تاج کشتی کج کار می کنم. آن زمان هم رضا بیک ایمانوردی محافظ سفارت آمریکا بود، ماشین زیر دست او مخصوص سفیر آمریکا بود، سپس رضا بیک ایمانوردی گفت: دلم می خواهد آرتیست بشوم، ساموئل خاچیکیان گفت: چه آرتیستی هستی، که من نمی شناسمت. بلاخره آدرس من را برای دیدار با ساموئل خاچیکیان گرفت و با دست و رو بوسی از ما خداحافظی کرد. بعد برای ادامه فیلمبرداری «فیلم فریاد نیمه شب» به سوی جایی مانند رودخانه برای ضبط صحنه رفتن آرمان در رودخانه رفتیم، بعد از چند روز با همان ماشین و با یک بکس سیگار وینستون طلایی آمریکایی به دفتر آمد که در دفتر محمدعلی فردین، آرمان، ساموئل، پوری بنایی، پروین غفاری و وحدت حضور داشتند.

رضا بیک ایمانوردی برای اولین بار در چه نقشی حضور پیدا کرد؟
او برای صحنه دزدی در فیلم «فریاد نیمه شب» برای اولین بار حضور پیدا کرد و به بهترین نحو این پلان را بازی کرد، آمدیم بعد از این پلان ناهار بخوریم و همه ی سیاه لشگران که بیک ایمانوردی جز آن ها بود رفتند یک جا و بازیگران معروف در جای دیگر غذا می خوردند، در همان موقع ساموئل خاچیکیان به فردین و آرمان گفت: بیک ایمانوردی جای شما ها را می گیرد. همان موقع هر دو از این حرف ساموئل خاچیکیان ناراحت شدند، میثاقیه به دلیل اینکه این دو قهر نکنند طرف فردین و آرمان را گرفت زیرا نمی خواست فیلم متوقف بشود و میثاقیه هم گفت: هر کسی به اندازه خودش هنر دارد و او هم یک آسمان جل بیشتر نیست که همان موقع این حرف را بیک ایمانوردی شنید.

اکران فیلم «فریاد نیمه شب» چگونه رقم خورد؟
برای اکران فیلم خواهر شاه، شهردار و بسیاری دیگر آمدند، ولی ساموئل خاچیکیان از این موضوع قهر کرده و نیامده بود، پروین غفاری هم از دربار پهلوی بسیار مهمان دعوت کرد. از آن طرف فردین چون ورزشکار بود، تختی و بسیاری از ورزشکاران آمده بودند. در ضمن برای آشتی و آوردن ساموئل خاچیکیان به سینما فردی به نام واعظیان میانجی گری کرد و او را به سینما آمد ولی به دلیل هجوم جمیعت، خاچیکیان از ماموران امنیتی در هنگام ورود به اشتباه باتوم خورد. او گفت: من کارگردانم و مامور گفت: کارگردانی که فیلمی به این بزرگی می سازد، پس چرا این قدر ریز و لاغر است (با خنده). او از برخورد مامور بسیار ناراحت شد و دوباره از سینما خارج شد، من به مامور یک تومان دادم و از او خواستم برود و از ساموئل خاچیکیان عذر خواهی کند (با خنده).


حسن شریفی

فیلم های بعدی زنده یاد رضا بیک ایمانوردی چگونه رقم خورد؟
بعد با رضا بیک ایمانوردی و عبدالله بوتیمار فیلم «یک قدم تا مرگ» را ساختیم، باید این مهم را اضافه کنم که تنها کسی که از او در سینما تست گرفته نشد، بوتیمار بود. چون جذابیت بسیاری در چهره داشت موهای طلایی و چشم های زاغ. فیلم «یک قدم تا مرگ» اولین فیلم معروف رضا بیک ایمانوردی بود و این فیلم به خاطر حضور این دو بسیار فروش کرد. همه ی مردم در استودیو «آژیر فیلم» می گفتند: این بوتیمار خارجی هست، چون چهر ه ی خیلی سینمایی داشت.

چگونه شد که در فیلم «قصر زرین» از فردین استفاده کردید؟
زمانی که فیلم های ناصر ملک مطیعی اکران می شد، طرفداران او شیشه های سینما را می شکاندند به همین دلیل با پیشنهاد نمدوه یکی از صاحبان سینمای ارامنه و مدیر «فیلکو فیلم» در فیلم قصر زرین از فردین نیز استفاده کردیم که موجب آرامی هواداران شود.

یک خاطره هنری از دوران فعالیت خود بگویید؟
من یک زمانی کشتی می گرفتم و وقتی من با هنرمندان به کاباره ها می رفتیم، بسیاری از هنرمندان کافه و خواننده ها به سر میز ما می آمدند و چون رسم نبود هنرمندان بر روی میز در کنار تماشاچیان بشیندند، با این کار عصبانیت لات ها و جاهل ها چنیدین برابر می شد، که چرا هنرمندان و رقاصه ها در کنار ما هستند و در کنار آن ها نیستند. همین موضوع باعث جنگ و دعوا در کاباره ها می شد و هنوز جای چاقو ها روی بدن من از آن زمان هست.

سیاست شما در پرداخت دستمزد های بازیگران چگونه بود؟
در قدیم پول ها به بازیگران را در 3 قسط می دادم ابتدا قبل از فیلمبرداری، دومین قسط هنگام فیلمبرداری و سومین قسط بعد از صدابرداری، زیرا ممکن بود در دوبله فیلم آسیب ببیند و دیگر بازیگر برای این فیلم با ما همکاری نکند، اینگونه ریش بازیگر در برابر مدیر تهیه و کارگردان گیر بود و ما بعد از دوبله الباقی پول را پرداخت می کردیم، مثلا در فیلم «جهنم سفید» به پایان رسید و تمامی دستمزدها پرداخت شد، در موقع دوبله به مشکل برخورد کردیم و هنرمندان حاضر به همکاری دوباره نمی شدند.


فرهاد لارنگی، حسن شریفی، مهدی خسروشیری، علی رجبی و محسن زارع

از فعالیت خود پس از درگذشت زنده یاد ساموئل خاچیکیان بگویید؟
با مرگ ساموئل خاچیکیان کار سینما را کنار گذاشتم و به نوشتن کتاب های سینمایی و خاطرات شخصی ام در سینما مشغول شدم.

در پایان چه حرفی و یا مطلبی برای خوانندگان مجله اینترنتی قدیمی ها دارید؟
من 400 فیلم در حدود 59 سال کار کردم، حدود 50 فیلم با ساموئل خاچیکیان همکاری داشتم، همه می گویند 48 فیلم هست، ولی بعضی از فیلم ها را اجازه پخش و ادامه ساخت ندادند و با کارگردانی دیگر همچون زنده یادجلال مقدم، زنده یاد اسماعیل ریاحی و... کار کردم و یا با سیامک یاسمی از دوران بچگی با هم بودم و خاطرات بسیاری داریم، امروزه بعد از این همه مصاحبه و خاطرات و نوشتن بیش از 10 کتاب از من منتشر گردیده است و من در بین مردم کمتر حضور پیدا می کنم زیرا 12 سال پیش با حسین مدنی کارگردان و نویسنده در شمال تصادف کردیم و او درگذشت و من با آهنی در قسمتی از پاهایم زنده ماندم و ایستادن برایم بسیار مشکل است.

از شما تشکر می کنم که این مجله اینترنتی را برای دوست داران هنر منتشر می کنید و برای شما آروزی سلامتی و موفقیت دارم.

هیچ نظری موجود نیست: