به گزارش ایلنا؛
در مراسم دیدار با محمود دولت آبادی؛ علی دهباشی گفت: امروز مفتخریم به حضور استاد
محمود دولت آبادی و بر خود می بالیم که در عصری زندگی می کنیم که دولت آبادی در آن
حضور دارد که بیش از نیم قرن از چاپ اولین داستان ایشان می گذرد. از ابتدا تاکنون حقیقت
جویی، عدالت خواهی و ظلم ستیزی از اولویت های او بوده است.
او ادامه داد:
دولت آبادی از بومی ترین بخش فرهنگ ایران پا ادبیات جهان گذاشته است و اکنون نام و
آثار او در جهان تداعی نویسنده ای بزرگ از سرزمین کهنی با ادبیات چند هزاره ساله در
وطن خود مانده که با مشکلات زیادی زیسته است.
دهباشی افزود:
از آثار او در ناامیدترین شرایط امید گرفته ایم. پس از او محمود دولت آبادی با تشکر از برگزارکنندگان
این جلسه و تشکر از علی دهباشی و خسرو شایگان گفت: فکر می کنم که جذاب ترین نوع بیان
در زندگی آدم ها آن است که به داستان گویی منجر می شود. داستان خاصیتی دارد که شنونده
را و خواننده را با خودش همراه می کند. من می خواهم داستانی بخوانم که در حد فاصل سال
های 1364 تا 1374 نوشته شده است. ممکن این متن قدری آزارنده باشد و البته اصل ادبیات
هم براین است که دوره های مختلف در ذهنیت جامعه در حال حرکت گم نشود.
او در این
بخش قسمتی از داستان «روزگار سپری شده مردم سالخورده» را خواند. و سپس با اشاره به
سخن داستایوفسکی که می گوید «اندوه هنر را آفرید» اظهار داشت: البته هنر در شادمانی
هم آفریده می شود. حافظ و سعدی آثار درخشانی را در شادمانی سروده اند. نویسنده بزرگ
فرانسوی رومن رولان می گوید: هنر محصول «مقدس رنج» است رنج در زبان فارسی به معنای
اندوه نیست برای مثال رنجی که فردوسی یا سعدی از آن صحبت می کنند به معنای اندوه و
گوشه نشینی نیست.
این نویسنده
با اشاره به بخشی که از روزگار سپری شده مردم سالخورده خواند و گفت: بخشی که خواندم
بیشتر مایه های غمگنانه داشت که مربوط به سال های خاکستری است. این کتاب برای من خیلی
مهم است. من توانستم ده سال با این کتاب زندگی کنم و زنده بمانم هرچند سه بار نزدیک
مرگ رفته ام و به نظرم می رسید که برخواهم گشت و این کار را به پایان خواهم رساند.
او ادامه داد:
وقتی تا نیمه های داستان را نوشته بودم از من دعوت شد به آمریکا بروم و رفتم. در آنجا
به من گفتند بمان یک بورس 9 ماهه در دانشگاه میشگان منظور شده بود همچنین گفتند «کلیدر»
زیر نظر خودت ترجمه خواهد شد ولی من نماندم و علت آن تنها این بود که بیایم و روزگار
سپری شده را به پایان برسانم. خیلی خوشحالم که توانستم بر آن موقعیت چیره شوم.
دولت آبادی
گفت: آنچه ما از گذشتگان به ارث برده ایم که افراد زیادی به آن توجه نمی کنند؛ مساله
صبوری است و در جامعه ما انسان باید خیلی صبور باشد. البته صبوری به این معنا نیست
که انسان گوشه ای بنشیند و صبر کند باید کار انجام داد و برای به ثمر رسیدن آن صبر
کرد.
این نویسنده
با اشاره به ا ینکه در جامعه ما انسان باید صبور باشد؛ گفت: اینجا سرزمین دیگری است
هر ملت خصوصیاتی دارد و در این خصوصیات شرایطی پدید می آید که عده ای پیدا می شوند
و می خواهند کاری انجام ندهیم یا آدم هایی به وجود نیایند. اگر این رمز را پیدا کنید
به رغم اینکه آنها می گویند نه؛ باید روشی پیدا کرد که با آن به مقابله برخاست. من
آن را یافتم و آن صبوری، بی توقعی و زحمت کشیدن است و ما این را از گذشتگان به ارث
برده ایم.
او در ادامه
قسمتی از کلیدر را خواند و با اشاره به اینکه ارزش های ازلی و ابدی دفرمه نمی شوند؛
گفت: من در سال 51 سخنرانی داشتم که در آن سه جریان هنری روز را برشمردم که این سه
جریان هنوز هم وجود دارد: یکی هنری تبلیغاتی بود که گذراست. هنر دوم که از جانب دولت
حمایت می شود و می گذرد و در آخر هنری که هنر است و در ارتباط اجتماعی اش از میان نمی
رود. به خاطر از بین نرفتن این ارتباط است که من اکنون اینجا هستم.
او ادامه داد:
تا زمانی که کتاب است؛ خوانده می شود. هر زمانی که این عرصه ازهم گسسته شود؛ مساله
دیگری است. ما هنر را بین خودمان پل های ابریشمی ارتباطی می بینیم و این مربوط به دوره
و زمان نیست.
او با اشاره
به اینکه زبان انگلیسی در جمهوری اسلامی نوعی مانع است و باید این دو را کنار هم قرار
داد؛ گفت: آثاری که در دنیا مطرح می شوند در
زبان مادری خود خلق شده و در همان زبان فهمیده می شوند. اگر فکر کنید که مراکز فرهنگی
جهان غافل از این هستند که یک نویسنده افغانی در گوشه ای داستان های سیاه می نویسد؛
باید به این شبکه جهانی شک کنیم.
او افزود:
من با هیچ زبانی آشنایی ندارم. وقت هایی رفتم که زبان دوم بیاموزم اما ترسیدم. در زندان
بود که شروع به آموختن کردم چراکه زندان فرصت خوبی برای آموختن زبان دوم است. یک ماهی
خواندم و دیدم جمله هایی به زبان دیگر می سازم. از این مساله آنقدر ترسیدم که دویدم
به غزلیات شمس و آن را خواندم. می گویند برای آدمیان امروز زبان انگلیسی لازم است و
اگر کسی کامپیوتر و زبان انگلیسی بلد نباشد شهروند جهانی نیست و من همان جا به خودم
گفتم که یک شهروند جهانی نیستی.
علی دهباشی
در پایان با اشاره به نامه های جمالزاده که در اختیار مجموعه بخارا هست؛ جمله ای از
یکی از نامه ها را که مربوط به دولت آبادی بود؛ خواند: روزی را می بینم که «محمود دولت
آبادی جایزه نوبل ادبیات را دریافت خواهد کرد شاید آن را روز من نباشم و اما این روز
می بینم».
۱ نظر:
بله بايستى نان جمهورى اسلامى را خورد! و براى همين سكوت را اختيار كرد و خاك در چشم مردم ايران پاشيد و مردم را به سكوت و صبورى دعوت كرد كه مبادا مردم حرف نا ربطى به رژيم ضد مردمى بزنند، من بعنوان يك ايرانى براى دولت آبادى وبقيه دوستانش متأسفم ،رومان و تاريخ را مردم ايران مينويسند نه امثال دولت آبادى.
ارسال یک نظر