پندار - صوفیا
عبداللهی: پس از تحولات انقلاب، دیگر به ایرن
اجازه ی بازی داده نشد. او به ناچار، سرنوشت خود را به عنوان یک بازیگر بازنشسته پذیرفت
اما خانه نشین نشد و به عنوان یک متخصص زیبایی مشغول به کار شد.
ایرن متولد
یکهزار و سیصد و شش خورشیدی در شهر بابلسر بود. او در خانواده
ای ارمنی که از کشتار جمعی ارامنه به دست عثمانیان در غرب ارمنستان، جان سالم به دربرده
و به ایران مهاجرت کرده بودند، متولد شد.
ایرن، در مدرسه
ی شاهدخت در بابلسر تحصیل کرد و مدرک سیکل
اول خود را در همان مدرسه گرفت.
در ۱۶
سالگی
پس از آشنایی با محمد عاصمی (شاعر و نویسنده و ناشر مجله کاوه) به عقد او در آمد و
به همراه او به تهران رفت.
زنده یاد ایرن
علاقه اش به
هنر، ادبیات و نمایش که از همان سالهای ابتدایی دبیرستان آغاز شده بود نخستین فعالیت
حرفهای اش را در پایتخت رقم زد.
نخستین کار
جدی او در ۱۹ سالگی (سال ۱۳۲۸) و
با حضور در تئاتر کارمند شریف در تئاتر فردوسی انجام گرفت.
اما چه چیزی
باعث شد او بتواند کار حرفهای اش را آغاز کند؟
ایرن جوان
که بعد از ظهرها برای تماشای تئاتر به خیابان
لاله زار و تئاتر فردوسی میرفت اجازه آن را یافته بود که کار گروهی هنرمندان
تئاتر را که زیر نظر آقای استپانیان، کارمند شریف را تمرین میکردند به تماشا بنشیند،
در یکی از روزها که بیماری شدید مهین دیهیم
مانع از حضور وی در صحنه شده بود و به واسطه ی این غیبت کار گروه به خطر می افتاد از
این رو استپانیان از ایرن که روزهای متمادی تمرین های گروه را زیر نظر داشت دعوت کرد
تا به عنوان جایگزین به ایفای نقش خانم دیهیم
بپردازد . خود ایرن سالها بعد در زمینه پذیرش این
نقش می گوید: «اگر امروز بود، جرات چنین كاری را پیدا نمی کردم. آن جسارت را باید
به حساب جوانی ام نوشت»
زنده یاد ایرن
پس از آن در
اسفند ماه ۱۳۲۹ ایرن به گروه نوشین در تئاتر سعدی پیوست،
در همان روزها عبدالحسین نوشین که سرپرستی
گروه را بر عهده داشت و از هنرمندان چپ بود، در زندان به سر می برد و هدایت گروه را
از زندان واز طریق ملاقات هایش با همسرش لرتا انجام می داد .
لرتا ایرن را برای بازی در نقش خانم مارگریت ویندرمیر
در نمایشنامهٔ معروف «بادبزن خانم ویندرمیر» نوشته «اسکار وایلد» نامزد میکند، او
را به همراه خود در زندان به ملاقات نوشین میبرد و پس از تایید او، نقش مذکور به ایرن
محول میشود. از آن پس ایرن زیر نظر خانم لرتا مشغول اجرای برنامههای هنری و فعالیتهای
نمایشی میشود و پس از آن مجموع پیس هایی که ایرن در آن سالها در آن به ایفای نقش میپردازد
به حدود ۱۵ نمایشنامه می رسد.
پس از فرارنوشین
به شوروی، گروه تئاتر وی از هم پاشید و ایرن
به گروه محمدعلی جعفری در تئاتر فرهنگ پیوست
و در کنار توران مهرزاد و شهلا ریاحی به ایفای نقش پرداخت.
زنده یاد ایرن
ایرن در اواخر
سال ۱۳۳۶ هم زمان از طرف محمدعلی جعفری و عطا الله زاهد به سینما دعوت شد
و با بازی در فیلم مردی که رنج می برد (ساخته
محمدعلی جعفری) راه خود را به سینما باز کرد.
بسیاری بر
این عقیده اند که سینمای ایران تا سال ۱۳۳۶ بازیگر داشت
اما ستاره نداشت که با روی پرده آمدن چشمه آب حیات با بازی ایرن صاحب ستاره شد .
پس از آن به
سال ۱۳۳۷ او فعالیت خود را با بازی در فیلم چشم به راه ساخته عطا الله زاهد ادامه داد .
وی در ۳۱
سالگی
در سال ۱۳۳۷ در فیلم قاصد بهشت ساخته ساموئل خاچیکیان با لباس شنای دو
تکه بر روی پرده سینما ظاهر شد که نه تنها
تماشاچیان دهه سی سینمای ایران بلکه کارگردان فیلم را شوکه کرد.
تا آن زمان
پوشیدن چنین لباسی مختص هنرپیشگان اروپایی
بود که فیلمهایشان بر پرده سینماهای ایران خود نمایی می کرد.
زنده یاد ایرن
این فیلم که
به خاطر پوشش خاص هنرپیشه اش جنجال آفرین بود و حتی به روایتی در ابتدا توقیف شد باعث کسادی بازار فیلمهای ایتالیایی شد. استقبال از
این فیلم به حدی بود که بسیاری از سینماها به اجبار دو نوبت بیشتر آن را نشان می دادند.
این مسئله باعث بر سر زبان افتادن هر چه بیشتر نام این هنرپیشه شد.
بعد از آن
ایرن با حضور در فیلمهای دیگری چون چشمه ی
آب حیات (سیامک یاسمی ۱۳۳۸) دلهره ( ساموئل خاچیکیان ۱۳۴۱) و
کشتی نوح (خسرو پرویزی ۱۳۴۱) موقعیت خود را به عنوان یک زن در سینمای ایران تثبیت کرد.
در ابتدای دهه پنجاه،
ایرن پس از کناره گیری موقت از سینما به دلیل شیوع فیلم های گنج
قارونی، بار دیگر به سینما بازگشت و بازی در فیلمهای محلل (نصرت کریمی ۱۳۵۰) بلوچ
(مسعود کیمیایی ۱۳۵۱) حکیم
باشی (پرویز نوری) خداحافظ رفیق (امیر نادری) خروس (شاپور غریب) و برهنه تا ظهر با
سرعت (خسرو هریتاش) موجب شد تا دوباره مورد توجه تماشاگران و فیلم سازان قرار گیرد
و تا واپسین سالهای حکومت پهلوی به کار خود ادامه دهد.
زنده یادان ایرن و محمدعلی فردین
اما فیلم محلل
ساخته کریمی یکی از پر سر و صدا ترین فیلمهای دهه پنجاه بود که در آن ایرن ارمنی می
بایست نقش شمسی یک زن سنتی – مذهبی را بازی کند، او به این منظور یک هفته تمام با یک خانواده ی سنتی – مذهبی در خیابان مولوی
تهران زندگی کرد تا آداب و روشهای زندگیشان را بیاموزد.
فیلمبرداری
در همان خانه انجام شد و گرچه این فیلم تنها سه روز پس از اکران توقیف شد و با اعتراضها
و انتقادهای فراوان همراه بود، اما ایرن توانست با بازی در این فیلم نقطه عطفی در کارنامه
سینمایی خود ثبت کند.
زنده یادان دیانا، ایرن و ارحام صدر
ایرن تنها
به کار تئاتر و سینما بسنده نکرد و با نقش آفرینی در مجموعههای تلویزیونی
مانند تخت ابونصر (برگرفته از نوشته صادق هدایت) و بازی در نقش مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه در سریال “سلطان صاحبقران” ساخته
علی حاتمی نام خود را در تلویزیون نیز ماندگار کرد.
بهروز وثوقی و زنده یاد ایرن
ایرن پس از
انقلاب در دو فیلم جایزه (ساخته علیرضا داوودنژاد) و خط قرمز (ساخته مسعود کیمیایی)
بازی کرد که هر دو فیلم توقیف شد و هرگز نمایش داده نشد. اما با این وجود، ایرن تا
سال ۱۳۶۲ اجازه بازی در فیلم و سریالها را داشت.
به نحوی که حتی در سریال هزاردستان اثر معروف علی حاتمی نیز نقش آفرینی کرد، اما این
بار هم تمامی صحنههای مربوط به بازی او از این سریال حذف گردیدند و در نهایت در سال
۱۳۶۲ و در پی موجی که منتهی به ممنوعیت کار بسیاری
از هنرپیشگان سینمای قبل از انقلاب شد، ایرن نیز از سینما برای همیشه کنار گذاشته شد.
زنده یاد ایرن و تهمینه میلانی
ایرن زازیانس روزی با
غرور و اعتماد به نفس در مصاحبه ای با
نادر داوودی چنین گفت : «...هیچوقت
از هیچ زنی در زندگی ام به عنوان یك الگو پیروی نكردم. آنقدر به خودم اعتقاد داشتم
كه فرد دیگری را برای خود سرمشق نكنم... آدم
ها برای اینكه وارد تاریخ شوند، باید نام بزرگی داشته باشند. من نمی خواهم ادعا كنم
كه آدم بزرگی بودهام، ولی یكی از زنان موفق سینمای ایران بودهام. آدم های بسیاری
آمدند، چند صباحی ماندند و رفتند. من یك ربع قرن در حرفه خودم بالانشینی كردهام. لابد
شایستگی هایی داشتم كه چنین شد. این موفقیتها تصادفی به دست نمی آیند. ممكن است سد
محكمی در مقابل پیشرفت آدمی بسته شود. اما انسانهای مشتاق از پشت این سد، روزنهای
پیدا می كنند تا به آدمهای موفق نگاه كنند»
فرانک میرقهاری، نصرت الله وحدت،بهشته و زنده یاد ایرن
وی خود درباره
ی نقشهایش چنین میگفت:
«بازی ام در
نقشهای مختلف متفاوت بود. هر نقشی برایم ویژگی خودش را داشت و سعی میکردم زنهایی
را که نقششان را بازی میکردم، درک کنم. مطالعه درباره آنها برایم خیلی جالب بود و
در هر زمان با نقشی که داشتم زندگی میکردم. همه نقشهایم را دوست دارم و نمی توانم
هیچ کدام را بر دیگری ترجیح دهم و یا حتی نمیتوانم بگویم کار با کدام کارگردان و یا
بازی در کنار کدام بازیگر برایم مهمتر بودهاست اما آن چه مسلم است فیلم خروس به دلیل
نقش متفاوتی که نسبت به سایر نقشهایم داشتهام را بیشتر میپسندم».
زنده یاد ایرن
در اواخر دهه
هفتاد ایرن به مدت دو سال با بیماری سرطان دست و پنجه نرم کرد ولی پس از چند سال درمان
و انجام دو جراحی سخت که او را بنا به توصیه پزشکان معالجش وادار به کمتر کار کردن
و بیشتر قناعت کردن نمودند به زندگی پس از بیماری خود ادامه داد .
زنده یاد ایرن
سرانجام بانوی کهنسال سینمای ایران، بعد از تحمل یک دوره
طولانی بیماری، بامداد روز شنبه هفتم مردادماه یکهزار و سیصد و نود ویک بر اثر سرطان
ریه در ۸۵ سالگی
در بیمارستان دی تهران درگذشت.
۱ نظر:
ضمن تقدیر و یادی نیک از هنرمند سینمای ایران خانم ایرن ٬حال که نویسنده از قتل و عام عمومی ارامنه در صد و اندی سال پیش یاده کرده ٬ دور از انصاف است اگر یادی از قتل وعام عموی یک شهربه نام خوجالی درآذربایجان در بیست و چند سال پیش به دست آدمکشان ارمنی یادی نکنیم. لطفأ اگر نویسنده بیطرف است سانسور نفرمائید.
ارسال یک نظر