۱۳۹۲ بهمن ۱۹, شنبه

یادی از شاعر «آرش کمانگیر» در سال روز درگذشتش

نوزدهم بهمن ماه سال روز درگذشت سیاوش کسرایی است؛ شاعری که نامش با «آرش کمانگیر»، منظومه مشهورش، گره خورده است.

به گزارش ایسنا، شمس لنگرودی درباره این منظومه مشهور که در سال 1338 منتشر شد، می نویسد: «آرش کمانگیر معروف ترین و فراگیرترین شعر نو فارسی از زمان پیدایش شعر نو تا سال 1357 بوده است. شعرهای فراوانی در تاریخ شعر نو فراگیر و معروف شد، ولی کم تر شعری تا بدین حد در خاص و عام نفوذ یکسان داشته است. بخش اعظم این نفوذ و شهرت مدیون سبک و سیاق نوقدمایی آرش کمانگیر و بخشی هم مرهون سیاسی بودن آن بود. آرش کمانگیر خط فاصل دو مرحله از شعر پس از کودتا، یعنی مرحله غافلگیری، حیرت، ناباوری، بی پناهی، سرگشتگی، بی انگیزگی و تیره بینی سال های نخست کودتا و مرحله به خود آیی، خودیابی، انگیزه پروری، روحیه جویی، برخاستن و اعتراض بود.»
مهدی اخوان ثالث که «آخر شاهنامه» را تقریبا هم زمان با «آرش کمانگیر» (سال 1338) منتشر کرد، در یک گفت وگو اشکال هایی را به زبان این منظومه کسرایی وارد می کند: «این اثر آن چنان زبان حماسی ندارد و جز اول و آخر آن که خوب است و انصافا بسیار زیبا، در بقیه آن زبان حماسی به کار برده نشده است. زبان حماسی باید استحکام، درشت ناکی و اعتلا داشته باشد و هر کلمه ای با تمام معنا بجا بنشیند و ما قادر به تعویض و قرار دادن چیز دیگری به جای آن نباشیم. اما شعر کسرایی این طور نیست و حتا در آن غلط هم وجود دارد. برای مثال کلمه سرحدات، در حالی که بسیاری از بزرگان آن را به کار برده اند، اما غلط است. درست مثل کلمه خودکفایی که غلط است و اگر به جای آن کلمه خودبسایی به کار برده شود بهتر است، زیرا «خودکفایی» نه فارسی است و نه عربی، اما «خودبسایی» هم وزن خودکفایی است و معنای خوبی نیز دارد و در ضمن ترکیب درستی است. «سر» در کلمه سرحدات فارسی و «حد» عربی است و این کلمه یک ترکیب عربی و فارسی است. و «الف» و «ت» مثل گزارشات می ماند. اما به هر حال زبان حماسه یک زبان متفوق متعالی است... وزن حماسی باید به موضوع بخورد.
شعر سیاوش کسرایی با وجود تمام این حرف ها (ساده) است و مردم آن را می فهمند. این شعر بازی هایی با الفاظ دارد و زیبایی های قدمایی خاصی را هم به کار برده است و در ضمن وزن آن نیز حماسی نیست. به همین دلیل مردم آن را بیش تر می پسندند. نکته دیگر این که درباره این شعر تبلیغ بیش تری شده است.
شعر کسرایی همان طور که قبلا هم گفتم، جز در اول و آخرش دارای دشواری و مشکل است، اما مضمون آن بکر بوده است که در شاهنامه به صورت بسیار کوتاه و در اساطیر ما وجود دارد، اما کسرایی قصه را زیبا درست کرده است، به گونه ای که گیرایی و جاذبه دارد. نادرستی زبان آن را تنها اهل فن می فهمند. این مضمون اگر به دست کسی می افتاد که در زبان حماسی بیش تر ورزیده بود، شاید یک شاهکار درمی آمد، اما این شعر، شاهکار لنگانی است که به دلیل مضمون زیبا، برداشت خوب و تأثیر ابتدا و انتهای یک شعر و نیز عدم درک مردم از ایراد آن، موفق و در میان مردم پذیرفته شده است. هرچند من در اشعار کسرایی نمونه های بهتری دیده ام، اما هیچ یک این تازگی مضمون را بدین شکل ندارند.»
پرویز ناتل خانلری نیز درباره این منظومه نوشته است: «منظومه آرش کمانگیر از این جهت ارزش دارد که گوینده آن راه تازه ای پیش گرفته و در این کوششِ نخستینِ خود تا آن جا که توقع می توان داشت کامیاب شده است.
مضمون این منظومه از داستان های کهن ایرانی مأخوذ است. خود این کار که در هنر نو به مضمون ها و داستان های کهن توجه و از آن ها استفاده شود کار شایسته و ثمربخشی است. داستان آرش را در افسانه های ایران باستان می دانیم... سیاوش کسرایی این داستان را زمینه کار خود قرار داده و منظومه آرش کمانگیر را بر اساس آن سروده است. به خلاف بیش تر آثار گویندگان جوان که از مرگ و نومیدی حکایت می کند، این جا شور و شوق و تکاپوی زندگی و کوشش برای سرفرازی محرک گوینده داستان است و از این جهت نیز منظومه آرش کمانگیر ارزش خاص دارد.»
سیاوش کسرایی پنجم اسفندماه 1305 در اصفهان به دنیا آمد و سرودن شعر را از جوانی آغاز کرد. کسرایی برای ادامه تحصیل از اصفهان به تهران آمد و در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت. از جمله آثار معروف او منظومه ی «آرش کمانگیر» است. فعالیت های او تنها به سرودن شعر خلاصه نشد و وارد فعالیت های سیاسی هم شد.
این شاعر در سال های پس از کودتای 28 مرداد 1332 ممنوع القلم شده بود و در این مدت شعرهای خود را با نام مستعار چاپ می کرد که در نهایت نیز فعالیت های سیاسی اش او را به ترک کشور مجبور کرد و باعث شد سال هایی را ابتدا در کابل و سپس در مسکو بگذراند.
سیاوش کسرایی نوزدهم بهمن ماه ۱۳۷۴ در پی بیماری در پایتخت اتریش درگذشت و پیکرش در بخش هنرمندانِ گورستان مرکزی شهرِ وین به خاک سپرده شد.
مجموعه شعرهای «آوار»، «آرش کمانگیر»، «از خون سیاوش»، «سنگ و شبنم»، «با دماوند خاموش»، «خانگی»، «به  سرخی آتش، به طعم دود»، «از قرق تا خروسخوان»، «تراشه های تبر»، «مهره سرخ»، «هوای آفتاب»، «ستارگان سپیده دم» و «مهره سرخ» از آثار منتشرشده این شاعرند. همچنین کتاب های «ما در هوای مرغ آمین» (تحقیقی درباره معنای مرغ های شعرهای نیما یوشیج و گفت وگویی با احسان طبری درباره شعر) و «بعد از زمستان در آبادی ماه» (برای کودکان و نوجوانان) از دیگر آثار او هستند.
پی نوشت: در این نوشتار از کتاب «تاریخ تحلیلی شعر نو» اثر شمس لنگرودی، نشر مرکز، استفاده شده است.

هیچ نظری موجود نیست: