۱۳۹۲ مهر ۹, سه‌شنبه

برای سالروز تولد اکبر رادی / آنهایی که طالبند، می خوانند

10 مهر 1318 در یکی از محلات غربی رشت در طبقه اول یک خانه، نوزادی پا به دنیا گذاشت که بعدها اکبر رادی، تئاتر ما شد.

مادرش می گفت: ده روز تمام بود که هوا مه گرفته و تاریک بود و یک بند باران می بارید، اما همین که او متولد شد، باران ایستاد، هوا روشن شد و اولین تیغه آفتاب صبح از پشت پنجره روی او افتاد... آقای نمایش نامه نویس در چنین روزی به دنیا آمد. به گزارش ایسنا، فردا 10 مهر 1392، هفتاد و چهارمین سالروز تولد زنده یاد اکبر رادی یکی از برجسته ترین  نمایشنامه نویسان ایرانی است.
اکبر رادی می گفت: چهار کلاس اول ابتدایی را دبستان «عنصری» رشت، کلاس پنجم و ششم را در دبستان «صائب» تهران و دوره متوسطه را در دبیرستان «رازی» به اتمام رساندم و یک سال هم در متوسطه که همزمان با بلوغ من است با سه تجدید رد شدم. فشار بار این شکست و عقب ماندن از همکلاسان ضربه ای بود که شاید ریشه بلند پروازی ها و پیچ و تاب های من در مراحل بعدی زندگی شد.
مقطع متوسطه را در سال 1338 به پایان رساندم و با یک سال فاصله در کنکور علوم اجتماعی دانشگاه تهران قبول شدم. در همین دوره بود که دو نمایشنامه اول خود، «روزنه آبی» و «افول» را نوشتم و آن ها را منتشر کردم. در سال 43 در فوق لیسانس علوم اجتماعی پذیرفته شدم و دوره دوساله آن را پشت سر گذاشتم اما در مقدمات نوشتن پایان نامه بودم که بنا به عللی، درس و کلاس و واحدهای باقیمانده را رها کردم و برای همیشه از دانشگاه بیرون زدم.
اکبر رادی در بخش هایی از این مصاحبه که در مجله ی «پایاب» ویژه ی اکبر رادی سال 1386 منتشر شده بود،یادآور شد: از استادان نام آشنای من در دوره دانشگاه خیلی ها بودند: دکتر غلام حسین صدیقی (جامعه شناسی)، دکتر مجتبی مینوی (تاریخ تمدن)، دکتر محمود صناعی (روان شناسی اجتماعی)، دکتر علی محمد کاردان (روش تحقیق)، دکتر مهدی محقق (ادبیات)، دکتر امیر حسین آریان پور (زبان تخصصی)، دکتر احسان نراقی (مردم شناسی) و یکی چند تن دیگر که اسمشان را محترمانه از این لیست حذف می کنم که بر کرسی استادی امتحان خوبی به شاگردان خود ندادند.
او در 1334 ازدواج کرد، همسرش حیده عنقا از خانواده عارفان اویسی و از نوادگان مولانا ابوالفصل عنقا (پیر اویس) بود، او درباره آن روزها، مطرح کرده بود: بنده در خانه مهمانی هستم که با مهر و خوشرویی بسیار از طرف همسرم پذیرایی می شوم و این به معنی آن است که بنده اختیارات بی قید و شرط منزل را با کلیه حقوق و مزایا و مسئولیستش دست او سپرده ام. این فرصتی برایم فراهم می کند که چند ساعتی قلم به دست بگیرم و با تمرکز بیشتری به وصله پینه روزانه مشغول باشم. با این همه در کمک به کارهای خانه خیلی هم بی وجود نیستم و گاهی کاسه ای را جای کوزه ای می گذارم!
اکبر رادی درباره مخاطبان آثارش هم گفته بود: مخاطبان آثار من به طور عمده جوانانند و علاوه بر این طایفه چنانچه به صحنه بیایند یا در تلویزیون اجرا شوند، تصور می کنم برای طیف گسترده ای از پیر و جوان و عامی و فرهیخته قیافه مانوسی داشته باشد و بتوانند با اقشار گوناگون مردم ارتباط برقرار کنند. زیرا این نمایشنامه ها آینه های چند بعدی رنج ها ،شادی ها، اوهام، کابوس ها و مصائب همین مردمند که با خلقیات رنگارنگ خود در صحنه های نمایش من نقش دارند و درگیر شرایط می شوند.
او که خود منتقد سختگیری بوده است، درباره نقد آثارش مطرح کرده بود: ناقدان تئاتر ما گاه جرقه های قشنگی در نقد می زنند، من به این نقدهای گاهانه کاری ندارم که در هر حال قابل احترامند ولی متاسفانه همیشه اینطور نیست و نقد ما به شکل ناامید کننده کم جان و لق و بلکه سخیف است. نقد و آثار و رفتار من اگر از روی دانش و دانایی بوده باشد، هرگز به من برخورنده نبوده و هیچگاه مرا نارحت نکرده است...
اکبر رادی در بخش دیگری از مصاحبه اش گفته بود: خاطرات دوران گذشته کم نیست، چطور بگویم؟ ولو کردن یادها علی القاعده به نوستالژی اشک آوری ختم می شود که مختص پیر مردهاست. مع الوصف شیرین ترین خاطره ای که از دوره جوانی و دانشجویی دارم، مربوط به مجموعه دیدارهای من با جلال آل احمد که در پیچ خم های ناهموار خود تدریجا به دوستی آهسته ای کشید و تا مرگ زودهنگام آن سبک پرداز نثر با نسب، جهنده، مدرن ایران ادامه یافت و تاثیر کارسازی هم بر غرور و انزوای جوانی من گذاشت. در همین ایام بود و رفت و آمد من به خانه جلال که نمایشنامه های خود را برای اظهار نظر به او می دادم که بخواند و او اگر چه نگاه عقابی و شم قریبی در کاویدن اعماق متن داشت گاه پیش می آمد که سلیقه های ما جور نمی شد و نقد حضوری به بحث و بحث هم به چالش و تندی می گرایید.
رادی درباره اینکه خطاهایش چه تاثیری بر زندگی او گذاشته است هم مطرح کرده بود: تا خطا را چه معنی کنیم، کیانند که در عالم امکان مرتکب اشتباهی نشده باشند؟ بنابراین من هم مثل شما و سایرین مرتکب خطا و بلکه گناه هم کرده ام. مکافات آن هم عذابی بوده است که بارها در وجدان خود کشیده ام. پس اشتباه همیشه بوده فقط املای نانوشته بی غلط است. یعنی اصل آن است که بر خطای خود جهل نکنیم و اشتباهی اگر کردیم گردن بگیریم. نشانه های بلاهت یکی آن است که انسان دو بار به یک چاله بیفتد.
اکبر رادی در پایان صحبتش خطاب به جوانان گفته است: برای نسل جوان امروز و آینده رهنمودی ندارم. اگر داشته باشم که دارم در متن آثار من پخش و زیر سطرها مخفی است. نسل روز ما هم خیال می کنم احتیاجی به پند و پیام و رهنموده بنده ندارد. آنهایی که طالبند، می روند، می خوانند و پیدا هم می کنند. زنده یاد اکبر رادی نویسنده ای که به عنوان یکی از بزرگترین نمایش نامه نویسان ایران  می شناسیمش، نگارش داستان های بلند «افسانه دریا» و«مسخره» 1336، را در کارنامه کاری خود ثبت کرد.
او پس از آن نمایشنامه «از دست رفته» (چاپ نشده) 1337، داستان «باران» و «جاده» مجله «اطلاعات  جوانان»؛ 1338، داستان «سوءتفاهم» هفته نامه فردوسی؛ 1339، داستان «کوچه» 1339، نمایشنامه «مسافران و مرگ در پاییز» چاپ در مجله «پیام نوین» 1344 را به نگارش درآورد.

نمایشنامه «روزنه آبی» او در سال 1341 به کارگردانی «شاهین سرکیسیان» بر صحنه رفت و پس از آن فعالیت خود را با نوشتن نمایشنا مه های «مرگ در پاییز» 1349 به کارگردانی «عباس جوانمرد» تهران، چاپ مجموعه داستان «جاده» 1349، نمایشنامه ی «ارثیه ایرانی» 1347، نمایشنامه «افول» 1343، نمایشنامه «صیادان» و از دیگر نمایشنامه های او می توان از «لبخند باشکوه آقای گیل»، «در مه بخوان»، «آهسته با گل سرخ»، «منجی در صبح نمناک»، «هاملت با سالاد فصل»، «آمیز قلمدون»، «شب روی سنگ فرش خیس»، «آهنگ های شکلاتی»، «پایین گذر سقاخانه»، «خانمچه و مهتابی» و... ادامه داد. اکبر رادی 5 دی ماه سال 86 بر اثر عوارض ناشی سرطان از دنیا رفت.

هیچ نظری موجود نیست: