۱۳۹۲ خرداد ۵, یکشنبه

سخنی با محمد رضا شجریان به بهانه کنسرتش به همراه برادران پور ناظری


اینروزها، اتفاقات خاص و قابل اشاره ای در موسیقی حادث نمی گردد که بتوان بدان اشاره نمود، فقط، هر از چند گاهی هنرمندان جوان مان با اجرای کنسرت و ارائه آلبوم های موسیقی،  سکوت و رخوت و حاکم بر جامعه موسیقی اصیل ایرانی را اندکی در هم می شکنند.

اما آنچه که بتوان از آن به عنوان اتفاق مهمی سال 92 تا بدین لحظه یاد کرد هنوز بوقوع نپیوسته است و تجارت زمین و مسکن و ساخت و سازها اجازه تولید یک بسته فرهنگی و یا اجرای کنسرتی در خور را از هنرمندان سلب نموده است. در این بین اما تنی چند از هنرمندان عزیزمان که از قضا خاطرات بسیاری نیز با صدای این عزیزان در سال های گذشته داشته ایم بنای کار خود را بر تجارت در راه هنر نهاده اند و بجای ساخت و ساز و خرید میلگرد و سیمان، به تجارت و کسب در آمد ار راه اجرای کنسرت های متعدد در خارج از کشور می پردازند.
استاد محمدرضا شجریان از جمله این هنرمندان است که این روزها با همراهی بردران پور ناظری در شهرهای مختلف جهان به اجرای کنسرت می پردازند، سهراب و تهمورث پور ناظری که سالیان قبل با همراهی گروه شمس به اجرای کنسرت پرداخته و با فرشاد جمالی و علیرضا قربانی نیز فعالیت هایی داشته اند این بار در راه توسعه فعالیت های هنری خویش دست به دامان محمد رضا شجریان گشته و اقدام به برگزاری کنسرت با سازهای ابداعی و صدای ایشان نموده اند.
اگر به کارنامه هنری شجریان از ابتدای فعالیتش تا اواسط دهه هشتاد، بنگریم کمتر شاهد افت کیفیت اجراهای ایشان در کنسرت ها و یا آلبوم های منتشر شده می گردیم از گلهای رنگارنگ تا شب سکوت کویر که جمگی تداعی گر خاطراتی خوش و ناخوش برای مردم بوده اند، اما پس از آن، پسرفت و افت کیفی آثار ایشان به راحتی ملموس و قابل هضم بود، بسیاری از منتقدان و کارشناسان امر بنا به دلایلی تا کنون از نقد نمودن ایشان اجتناب نموده اند و شاید به احترام سال ها خدمت به موسیقی دم بر نیاورده اند... ولیکن اجراهای جدید ایشان چنان ضعیف می باشد که نمی توان به راحتی از آنها گذشت و دیگر نمی توان به احترام سال ها فعالیت درخشان ایشان در عرصه موسیقی سکوت اختیار کرد، آنان که پیگیر و علاقه مند به موسیقی اصیل ایرانی هستند و آثار این بزرگوار را بلافاصله ابتیاع می نمایند، قطعا می دانند که هیچیک از آلبوم های جدید ایشان همچون آه باران، رندان مست و مرغ خوشخوان در حد آثار ماندگاری چون دستان، آستان جانان، در خیال، دود عود و... نیستند و می توان بزرگترین دلیل افت کیفی این آثار را قطع همکاری با بزرگان موسیقی ایران زمین دانست که بارها و بارها توسط منتقدان و علاقه مندان بیان گردیده و پاسخی منطقی و مستدل مبنی بر دلایل این عدم همکاری بیان نشده است.
اما میتوان به جرات بدترین و ضعیف ترین اجرای محمدرضا شجریان را در طول سالیان فعالیت خویش، اجرای ایشان به همراه برادران پور ناظری در خارج از کشور بیان نمود که به شهادت بسیاری از حاضرین در این برنامه ها محمد رضا شجریان آنی نبود که همواره در ذهنشان نقش بسته بود.
از این رو سئوالاتی به ذهن نگارنده رسیده است که لازم به طرح آنها و بیان دیدگاه های خود با جناب شجریان (به امید آنکه این نوشتار را مطالعه فرمایند)، هنرمندان و دوستداران موسیقی اصیل دیدم. لازم به ذکر است در این نوشتار روی سخنم نه با سایر اعضای گروه که تنها با جناب شجریان است.
1.   همواره نام شجریان برای بنده به عنوان شناسنامه موسیقی ایران زمین بوده است، می توانم به جرات بیان کنم که نام ایشان دهها و شاید صدها سال با موسیقی ایرانی عجین خواهد شد و همانگونه که بارها نیز بیان نموده ام می توان براستی ایشان را به عنوان سفیر فرهنگی ایران در جهان معرفی نمود؛ اما «جناب استاد» آیا خود احساس نمی کنید که در این روزها با اجراهای ضعیفتان باعث گشته اید تا حتی طرفداران متعصبتان نیز انتقادات تندی بر علیه شما نمایند؟ این روزها اجرا در کنسرت های خارج از کشورتان تا چه حدی مورد قبول خودتان است؟
2.  نگارنده جزو آن دسته از افرادیست که اجرای چنین برنامه های نازلی از جانب استاد شجریان را، تنها با جنبه تجاری و سود حاصل از کنسرت اش میسنجم و هیچ دلیل دیگری برای اجراهایی این چنینی نمی بینم. آیا استفاده از نام شجریان برای جذب مخاطب نمی تواند نوعی سوء استفاده از این نام و سابقه درخشانش باشد؟
آیا اجراهایی از این دست برای کسی که سال ها در اوج موسیقی ایران زمین بوده و بسیاری بر این اعتقادند که وی آواز را در موسیقی ایرانی تمام کرده است لطمه به نام و اعتبار چند ده ساله وی نیست؟
3.  همانطور که در سطور بالا نیز بدان اشاره گردید، مهمترین دلیل نزول کیفی آثار جناب شجریان را می توان عدم همکاری ایشان با بزرگانی چون علیزاده دانست؛ اگر چند همکاری با جوانان و نشستن در کنار آنها در قالب گروه شهناز (که البته آثار ارائه شده با این گروه به مراتب مقبول تر از اجراهای جدید ایشان می باشد) می تواند نشان از ارزش گذاری استاد به جوانان و اعتبار بخشیدن به نام آنها به واسطه همنشینی در کنار بزرگی چون شجریان دانست اما بهتر است برای خلق آثاری ماندگار و جاودانه در موسیقی ایران زمین و ثبت مجدد نام خود بر تارک موسیقی ایران گاهی نیز تجربه همنشینی با بزرگان موسیقی و تولید اثری فاخر حاصل گردد. اگر نیم نگاهی به فعالیت های سه همنشین استاد در سنوات گذشته بیافکنیم می توان به راحتی بر تفاوت کیفی آثار جناب شجریان با سایر دوستانشان اشاره نمود؛ حسین علیزاده که هیچ نیازی به بیان فعالیت هایش نیست و با گزیده کاری معمول خود، گاه گداری اقدام به تولید اثری قابل تامل (و نه فاخر) می نماید، همایون شجریان نیز اگر چند پسوند نام پدر را با خود به همراه می کشد اما راه خود را از پدر جدا کرده و با تولید چند آلبوم موسیقی که در حد خود حرفی برای گفتن دارد و در میان اهالی موسیقی ایران زمین جایی را برای خود باز کرده است. اما موفق ترین چهره بین تمام این اعضا را می توان کیهان کلهر دانست که با گام نهادن در عرصه موسیقی جهانی علاوه بر آنکه نام موسیقی ایرانی را در جهان مطرح نمود که خود را نیز موفق ترین چهره در بین اهالی موسیقی ایرانی در سالیان اخیر نشان داد. از بین این چهار نفر نیز محمد رضا شجریان ضعیفترین عملکرد را پس از، از هم پاشیدن گروه آوا داشته اند. بسیاری از علاقه مندان و دوستداران ایشان سال هاست در پی یافتن پاسخی بر این سئوالند که چرا این جدایی به یک باره حادث گردید و همکاری دوباره ای دیگر اتفاق نیفتاد.
4.  با تمام احترامی که به برادران پور ناظری قائل هستم اما اجرای برنامه ای این حد و اندازه را در شان و شخصیت جناب شجریان نمی بینم، نوگرایی به سبک پور ناظری ها شاید تنها برازنده هنرمندان جوانی چون قربانی باشد و چنین نوع اجرایی جدای از آهنگسازی ضعیف هیچگاه با صدای شجریان همخوانی نداشته و نخواهد داشت ؛ شاید دوستداران شجریان نوآوری های ایشان را نیز در چارچوب موسیقی اصیل ایرانی و تکیه بر پیش در امد و در آمد و آواز می خواهند. ای کاش شجریان بزرگ همان شان و شخصیت سالیان قبل خود را حفظ نموده و به جای اجرای متعدد و بیش از اندازه کنسرت ها همانند گذشته با گزیده کاری، سعی در ارتقای سطح کیفی آثار خود داشت.
لازم به ذکر است نگارنده بر این اعتقاد پایبند است که اگر قرار بر نوآوری توسط این بزرگوار می بوده است بایستی سالیان قبل تر چنین حرکتی انجام می شد تا با پخته تر گشتن صدا و نیز کسب تجربه در موسیقی نوین ایرانی هم اکنون شاهد تولید آثاری ماندگار و ارزشمند تر توسط این بزرگوار بودیم ... «جناب استاد» با آرزوی آنکه سایه تان سالیان سال بر سر موسیقی و هنر ایران مستدام باشد اما بنظرتان آیا اکنون برای کسب تجربه ای نو در موسیقی اندکی دیر نیست؟
5.  می توان فعالیت با گروه شهناز و مجید درخشانی را برای محمد رضا شجریان که به دنبال نو آوری در موسیقی ایرانی بود نقطه عطفی دانست که با اجراهای خود با همراهی سازهای جدید ابداعی توسط ایشان نظر بسیاری را بخود جلب نمود، اما آنچه که در این میان در بوته نقد می تواند قرار گیرد شیوه تفکر دو نسل متفاوت از موسیقی است  یکی نسلی برجای مانده از چاوش و دیگری نسلی نو با تفکرات نوگرایانه متفاوت. آنچه مسلم است آنکه محمدرضا شجریان که بازمانده ای از نسل چاوش است قطعا می تواند تفکراتی مشابه با مجید درخشانی و یا هم نسلان جدا افتاده از وی داشته باشد تا تفکراتی که حاصل ذهن پویای جوانانیست که موسیقی شان نیز پویایی و طراوت خاصی را می طلبد. این نکته در کنسرت های شجریان که با هر دوی این نسل ها در سنوات گذشته تا حال برگزار گردیده، ملموس است، نزدیکی شیوه اجرا و آهنگسازی شجریان با مجید درخشانی منجر به تولید آلبوم هایی گردید که اگر چند دارای درجه پائین تری از مورد مشابه خود همچون در خیال بودند اما تصانیف و آوازهای قابل قبولی را در خود جای داشتند در نقطه مقابل عدم سازگاری صدا و آواز جناب استاد با آهنگ های ساخته شده برای ایشان توسط برادران پور ناظری تا حدی بود که بسیاری از اهل فن این همنشینی را بدترین و ضعیفترین همنیشنی طول عمر استاد نامیدند. که نه تنها منجر به نوگرایی و خلق اثری ماندگار در عالم موسیقی نگردید که اعتبار و شهرت چندین ساله ایشان را نیز تا حدی خدشه دار نمود.
6.  بسیارند علاقه مندانی که در آرزوی حضور در کنسرت استاد شجریان در ایرانند و چشم امید به آینده دوخته اند تا شاید فتح بابی گردد و کنسرتی چونان هم نوا با بم مجددا با حضور استاد شجریان در ایران برگزار شود. با این اوصاف به اعتقاد نگارنده چه زیباست که جناب استاد حداقل در کنسرت های خارج از کشور خود شان، منزلت والای شان را حفظ نمایند و با علم به این موضوع که اجرا در خارج از کشور به مراتب سهل تر از داخل است، سطح کیفی اجراهای خود را تا حد ممکن افزایش داده و به خود اجازه اجرا در هر شرایطی را ندهند و بیاد داشته باشند که هر چه شهرت و اعتبار به سختی نصیب آدمی می گردد به همان اندازه سهل از دست می رود...
به امید آنکه روزی استاد محمدرضا شجریان را که آوای روحانی اش روح و جانمان را نوازش می داد و بلبل از نوایش مست و غزلخوان می گشت مجددا در اوج قله اوج قله موسیقی ایران زمین ببینیم.
محمد جواد صحافی
3/خرداد /1392

هیچ نظری موجود نیست: