جدید آنلاین:
خاطره پروانه، آوازخوان و ردیف دان پیش کسوت موسیقى ایرانى، پانزده آبان ماه ۱۳۸۷ در
هفتاد و هشت سالگى در تهران درگذشت.
در این صفحه به
یاد او نوشته هایى داریم از دو همکار هنرمندش: ارفع اطرائى، نوازنده سنتور، استاد دانشگاه
و پژوهشگر موسیقی، و نوشین عقیقى، سرپرست گروه یاوران و نوازنده دف در گروه یاران.
شوکا صحرائى هم گزارش مصورى فراهم کرده که در آن خانم افلیا پرتو، نوازنده سرشناس پیانو،
و آقایان حمید و بیژن اسکندانى، فرزندان خاطره پروانه، درباره او سخن مى گویند.
الگوهاى تکرار
ناشدنى
ارفع اطرائى:
خاطره پروانه، تنها زن خواننده رسمی در ارکستر
استاد ابوالحسن صبا تا آذر ماه ۱۳۳۶ شمسی بوده و حدود یازده ماه بعد از فوت استاد صبا
( آبان ماه ۱۳۳۷)، که برای اولین بار تلویزیون در تهران افتتاح شد، همچنان اولین بانوی
آواز خوان با ارکستر تغییر وضعیت داده شده استاد صبا به رهبری و آهنگ سازی استاد حسین
دهلوی در تلویزیون بود.
در سال های مفید و سنین شکوفایی صدای خانم خاطره
(۱۳۵۷ــ ۱۳۳۶شمسی) ضبط برنامه ها روی کاست و سی دی معمول نبود و آثار ممتاز، مشکل و
فراوانی که به آهنگ سازی اساتید دهلوی و فرامرز پایور اجرا می شد بیشتر به صورت زنده
بود و ضبط و ثبتى از آنها نیست.
زنگ صدای خانم
خاطره، نزد صاحبان فن، صدای هیچ خوانندۀ قبل و بعد از او را تداعی نمی کرد و خاص خودش
بود، و غلت ها و تحریرهایی که بیان گر تکنیک و آموخته های صحیح او بود، روان و بدون
تصنعى بودن از حنجرۀ او جاری مى شد. خاطره پروانه به تلفظ صحیح اشعار و معنی آن ها
و تلفیق شعر و موسیقی حساسیت خاصی داشت که حاصل مطالعات همیشگی و جانبی او بود. می
توان گفت خانم خاطره ضمن تسلط به ردیف موسیقی ایرانی، حس شنوایی بسیار حساسی داشت و
قطعات را بدون کمترین ناکوکی اجرا می کرد و در اجرای ریتم های آهنگ های مشکل استعداد
فوق العاده ای از خود نشان می داد. (سرود گل استاد دهلوی، ماهورهای استاد پایور)
تمرکز و تحقیق و شاید تعصب بر روی اجرای خوانندگان
قدیمی، سبب شده بود که خانم خاطره نیز فاصله چهارم درست را معتدل شده اجرا می کرد و
ناآگاهان آن را ناکوک می پنداشتند، در حالی که ذات موسیقی ایرانی چنین ایجاب می کند.
خاطره پروانه در کار آموزش ردیف به شاگردانش سخاوتمندانه عمل مى کرد و مهربانی و تواضع
خاص ایشان زبان زد همگان است.
خانم خاطره به دلیل تجربه سال ها اجرای برنامه های
زنده در تلویزیون و صحنه های رسمی کشور و تمامی شهرستان های ایران و اکثر کشورهای دنیا،
تبحر و توانایی چشمگیری در صحنه داشت و در برقراری ارتباط بین بیننده و صحنه استاد
بود و همیشه با آراسته ترین وضعیت آماده رویارویی با مخاطبین خود بود. در ۵۱ سال همکاری
و دوستی صمیمانه از او بسیار آموخته ام. الگوهایی که شاید هرگز تکرار نشوند.
برداشتی شخصی
از خاطره پروانه
نوشین عقیقى:
برای باور پرواز پروانه به کدام خاطره بیاویزم که در خاموشی شمع ها یارای دیدنم نیست
و پژمردگی اطلسی ها در باغچۀ آتش گرفتۀ دل آزارم می دهد. وقتی صدای شفاف قناری در بغض
زرد تنهایی می شکند به کدام بهانه برای بهار منتظر بمانم که پاییز همۀ فصل هایم را
در خود جای داده است.
بزرگ بود به اندازه حجم یک قصیدۀ عاشقانه. و در نگاهش
همیشه رطوبت باران به چشم می خورد. و در خنده هایش طراوت کودکی جاری بود و دست هایش
همیشه رنگ مهربانی داشت.
اصیل بود و نجابت خاتون قصه ها را داشت... خاطره
را می گویم (خاطره پروانه) بانویی که مثل یک دایرةالمعارف، پاسخ گوی همۀ سوالاتم بود
و چتر مهربان حمایتش همیشه بر سرم. تصویری که از او داشتم از دوران بچگی و نوجوانیم
بود و بعد دوباره دیدنش را حدود ده سال پیش به یاد می آورم. اجرایی به مناسبت بزرگداشت
استاد پایور در تالار وحدت بر پا بود و من به عنوان نوازنده دف در گروه خجسته حضور
داشتم. در زمان خروج از تالار بانوی مهربانی را دیدم که به سویم آمد و با لبخندی که
همیشه به یادم مانده است از من تعریف کرد و گفت: من خاطره پروانه هستم و از شما خیلی
خوشم آمده.
لحظاتی نگاهش
کردم تصویری که در ذهنم داشتم با تصویر آن زمان فاصله ای دور داشت اما نگاه و گونه
های زیبایش همه چیز را برایم تداعی کرد. گفتم، دنیا چقدر کوچک است و صورت زیبایش را
بوسیدم. دو روز بعد نازنین دیگری که الان همۀ امید من است (خانم افلیا پرتو) به من
تلفن زد و مرا به گروه یاران دعوت کرد.
سر از پا نشناختم، با اشتیاق و عشق به سویشان پرواز
کردم و افتخار شاگردی این دو عزیز را پیدا کردم. همیشه گفته ام و باز هم می گویم که
این بهترین و بزرگ ترین اتفاق زندگی من بود. شیوه کار با این دو عزیز متفاوت بود با
آنچه که من می شناختم. در محضر آنان بسیار آموختم.
خاطره پروانه با ترانه ها عشق بازی می کرد. شعر را
با تمام وجودش احساس می کرد، در ملودی ها غرق می شد و با هر فراز و فرود زندگی را دور
می زد. در انتخاب تصانیف و قطعات آوازی بسیار وسواس به خرج می داد. در زمان تمرین و
اجرای روی صحنه، تفاوتی احساس نمی شد. ملاحت و طنازی خود را در بزم خصوصی مان و جمع
رسمی کنسرت به یک اندازه رعایت می کرد. هیچ وقت تمرین هایمان خسته کننده نبود. با غم
ترانه ها اشک می ریختیم و با شاد بودن آن به وجد می آمدیم. استادی منحصر به فرد در
روی صحنه و تسلط بر بیش از هزار نفر تماشاگر از هنرهای دیگرش بود. همه خاطره را دوست
داشتند و با عشق به دیدارش می آمدند.
او قادر بود تمام
ردیف های آوازی را با مهارت اجرا کند و خود صاحب سبک در موسیقی سنتی و ملی بود. در
هر کنسرت سعی می کرد برای سلیقه های مختلف یک مجموعه بسازد برای کسانی که به ردیف و
آواز علاقه مند بودند، برای کسانی که موسیقی جدی را دوست داشتند، برای کسانی که موسیقی
لطیف و عاشقانه را پیگیر بودند و برای کسانی که موسیقی شاد را می پسندیدند. همه خوشحال
و راضی از سالن بیرون می رفتند.
آداب صحنه یکی
دیگر از چیزهایی بود که خاطره پروانه به آن اهمیت می داد. او برای مخاطب خود ارزش و
احترام قائل بود و با بهترین لباس و بهترین آرایش به روی صحنه می رفت. خاطره پروانه،
بانوی آواز ایران، هنرمند محبوب و انسانی والا بود.
جایش خیلی خالی
است و یادش همیشه معطر خواهد ماند.
روانش شاد باد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر