در ویکی پدیا
آمده است: فریدون فروغی زاده ۹ بهمن ۱۳۲۹ هجری خورشیدی، آهنگساز، نوازنده (گیتار، پیانو،
درامز)، شاعر و خوانندهٔ ایرانی و از خوانندگان مشهور موسیقی پاپ ایرانی است.
کودکی و نوجوانی
او در سال
۱۳۲۹ در محله سلسبیل تهران متولد می شود، پدرش فتح الله کارمند اداره دخانیات بود،
در تنهایی خود به سرودن شعر و نواختن تار می پرداخت. خانواده او از مالکان بزرگ نراق
بودند. او تنها پسر خانواده بود و سه خواهر به نام های پروانه، عفت و فروغ داشت.
او در سال
۱۳۳۵ و در شش سالگی، تحصیل را آغاز کرد و عاقبت درسال ۱۳۴۷ مدرک دیپلم علوم طبیعی را
گرفت و پس از آن دیگر تحصیل را رها کرد. وی موسیقی را بدون داشتن استاد و با توجه به
علاقه ای که به موسیقی راک و مخصوصاً آثار ری چارلز داشت، با تمرین می آموخت.
دهه چهل و اجرا
در کافه ها
در سن ۱۶ سالگی،
با همراه ساختن گروهی نوازنده با خود موسیقی را به صورت جدی شروع می کند و در مکان
های مختلف به اجرای ترانه ها و آهنگ های غربی معروف در آن روزگار و به خصوص موسیقی
بلوز می پردازد و تا سن ۱۸ سالگی فعالیت خود را به همین صورت ادامه می دهد. در این
دوران است که پس از یک شکست عاشقانه، مدتی از موسیقی دست می کشد، اما پس از این مدت
کوتاه کناره گیری، درسال ۱۳۴۸ صاحب کاباره کازابای شیراز از فروغی و همراهانش برای
اجرا در آن مکان دعوت می کند. در اواخر این
دهه وی اواخر دهه چهل، او به خواننده بلند آوازه کلوپ های شبانه تهران قدیم و ستاره
صحنه کافه های معروفی چون مارکیز و کاکوله بدل شد.
دهه پنجاه و شهرت
در سال ۱۳۵۰،
خسرو هریتاش، کارگردان فیلم آدمک در تلاش برای پیدا کردن خواننده ای تازه نفس بود که
فریدون فروغی، به او معرفی می گردد و با یک بار زمزمه کردن ترانه ها، خسرو هریتاش متوجه
می شود که شخصی را که به دنبالش بوده، یافته است. در نتیجه، دو ترانه به نام های «آدمک»
و «پروانهٔ من» را با موسیقی تورج شعبان خانی و اشعار لعبت والا، برای فیلم هریتاش
اجرا می کند.
پس از اکران فیلم،
صفحه های ۴۵ دور این دو ترانه، درصفحه فروشی های معروفی چون آل کوردوبس، پاپ، دیسکو،
بتهوون و پارس عرضه می گردد. این دو ترانه گل می کند و بر سر زبان ها می افتد و فریدون
فروغی به شهرت می رسد. گرچه در آن زمان به او خرده می گرفتند که صدای فرهاد را تقلید
می کند، اما همین باعث شد تا دیگر زیر سایه نام خوانندهٔ محبوبش ری چارلز قرار نگیرد.
بعد از گذشت مدتی
فرشید رمزی کارگردان نمایش تلویزیونی شش و هشت با فریدون فروغی قرارداد می بندد و فروغی
در سال ۱۳۵۱ بعد از پنج سال مشابه خوانی آثار ری چارلز را کنار می گذارد. این همکاری
باعث تولد آثاری چون زندون دل و غم تنهایی می گردد که اولی، فروغی را تبدیل به هنرمندی
صاحب سبک می کند. فتنه چکمه پوش ساخته همایون بهادران دومین فیلم سینمایی بود که فروغی
در سال ۱۳۵۱ برای تیتراژ آن ترانه ای را به همین نام اجرا کرد. در همین سال توسط یکی
از دوستانش با گلی فتوره چی آشنا می شود و با او ازدواج می کند.
سال بعد تنگنا
ساختهٔ امیر نادری با ملودی های شورانگیز و تکان دهنده منفردزاده، صدای فروغی را بر
تیتراژ داشت. در همان سال ۱۳۵۲ چندین ترانه را اجرا می کند که شاخص ترین آنها نماز
(یا نیاز به روایت ساواک) است، با شعری از شهیار قنبری و موسیقی منفردزاده؛ ترانه ای
که منجر به بازخواست هر سه نفر از طرف ساواک می گردد. او ترانهٔ هوای تازه را در همین
سال در برنامهٔ تلویزیونی رنگارنگ اجرا می کند و همچنین در همین سال است که به درخواست
فرزان دلجو ترانه ای را برای فیلم یاران (با بازی و کارگردانی دلجو) اجرا می کند.
در سال ۱۳۵۳،
فروغی به علت عدم تفاهم با همسرش از وی جدا می شود. در همین سال ترانه همیشه غایب را
با شعری از شهیار قنبری، موسیقی ویلیام خنو و تنظیم واروژان اجرا می کند (این ترانه،
پیش تر با شعری از ویلیام خنو و با نام ماهی خسته اجرا شده بود). او که رفته رفته،
به هنرمند باتجربه ای تبدیل می شد، اقدام به جمع آوری آثار خود می نماید و اولین آلبوم
خود را با نام زندون دل به بازار عرضه می کند. دومین آلبومش را با نام یاران در سال
۱۳۵۴ به بازار عرضه می کند و در همین سال به علت اجرای ترانه سال قحطی از طرف حکومت
آن زمان به مدت دو سال از فعالیت منع می شود.
در سال ۱۳۵۶،
پس از اعلام فضای باز سیاسی توسط حکومت، فروغی بعد از دو سال ممنوعیت کاری، سومین آلبوم
خود را با نام سال قحطی به بازار عرضه می کند. در بهمن ماه همین سال، پدرش در اثر بیماری
ذات الریه از دنیا می رود.
انقلاب و یار
دبستانی
در سال ۱۳۵۷،
با وخیم شدن اوضاع سیاسی ایران، فروغی اعتراض خود را به اوضاع کشور با انتشار آلبوم
بت شکن اعلام می دارد و در همین سال ترانه ای به نام روسپی را اجرا می کند که هرگز
مجوز پخش نمی گیرد. در سال ۱۳۵۸، بعد از انقلاب، فروغی در ایران می ماند و کنسرت اجرا
می کند که ترانه های این کنسرت را در آلبوم فریدون فروغی در آغازی نو جای می دهد و
دلیل نامگذاری آلبوم به این نام، وجود ترانه های ریتمیکی مانند حقه و شیاد است که در
کارنامه فروغی مانند آنها وجود نداشت.
بعد از انتشار
این کاست، در سال ۱۳۵۹، فروغی ترانهٔ یار دبستانی را برای فیلم از فریاد تا ترور به
کارگردانی منصور تهرانی اجرا می کند که در تیتراژ فیلم استفاده می شود. در حالی که
هنوز هیچ منع رسمی ای برای فعالیت فروغی اعلام نشده بود، به تهرانی خبر می دهند که
باید صدای فروغی را از تیتراژ فیلم اش حذف کند. در نتیجه جمشید جم خواندن این ترانه
را به عهده می گیرد. در همین زمان است که زمزمه هایی در مورد ممنوعیت فعالیت فروغی
شنیده می شود. او در همین سال ترانهٔ کوچهٔ شهر دلم را می خواند.
دهه شصت و هفتاد
در سال ۱۳۶۰ چند
ترانه خود را همراه باچند ترانه از کوروش یغمایی در آلبومی با عنوان سل جای می دهد
و طی سال های ۶۰ و ۶۱، آهنگ چهار قسمتی چرا نه؟ را می سازد و اجرا می کند. در همین
سال هاست که فعالیت نمودن او ممنوع می شود. در سال ۱۳۶۵ سفر به دوبی، فروغی را تا پای
پیوستن به هنرمندان دور از وطن پیش برد، اما پیشنهادهای تهیه کنندگان آن سوی آب او
را به رفتن راضی نکرد.
در اسفند سال
۱۳۷۲ با سوسن معادلیان آشنا می شود و در خرداد ۱۳۷۳ با هم ازدواج می کنند. ازدواج،
موجب تحولی مثبت در او می شود و دوباره فعالیت خود را از سر می گیرد؛ شعر می گوید،
آهنگ می سازد و شروع به تدریس می نماید.
در اسفند ماه
سال ۱۳۷۷ موفق به برگزاری کنسرتی در تالار حافظ دانشگاه کیش می شود. پس از ۴ روز برگزاری
کنسرت در کیش، به تهران می آید. علی رغم درخواست هایی که از شهرستان های دیگر برای
برگزاری کنسرت ارسال می شود، با برگزاری آن در شهرستان های دیگر موافقت نمی شود و فروغی
در تابستان ۷۸ و پائیز ۷۹ دوباره به کیش باز می گردد و به اجرای برنامه در هتل آنای
کیش می پردازد.
در فروردین سال
۱۳۷۹ به پیشنهاد حمیدرضا آشتیانی پور (کارگردان) و به امید اخذ مجوز، «می تراود مهتاب»
را با شعری از نیما یوشیج برای فیلم دختری به نام تندر می خواند اما شرایط تغییری نمی
کند. گر چه ترانه فروغی در انتهای فیلم در جشنواره فجر پخش می شود. پیش از این هم کیومرث
پوراحمد نمی تواند مجوز حضور او را به عنوان بازیگر برای پروژه فیلم گل یخ (که داستان
آن در باره زندگی یک خوانندهٔ محکوم به سکوت بود) بگیرد.
مرگ
وی در روز جمعه،
سیزدهم مهر ماه ۱۳۸۰ در منزلش در تهران پارس درگذشت. او را در روستای قرقرک اشتهارد
کرج در کنار برکه ای کوچک، در سایه کوهی بزرگ و در آرامشی که سال ها انتظارش را می
کشید به خاک سپردند. شهیار قنبری (خواننده، ترانه ساز، آهنگساز و دوست قدیمی فریدون
فروغی) در مورد مرگ او می گوید: فریدون فروغی برای دومین بار می میرد. نخستین بار وقتی
مرد که نتوانست بخواند و دومین بار وقتی مرد که می خواست بخواند. فریدون را فراموشی
و خاموشی کشت.
۲ نظر:
سپاس و تشکر از قدیمی ها -روحش شاد و یادش گرامی
هنرمندی که خیلی دوسش دارم واقعا از تنهایی خود مرد . روحش شاد یادش گرامی
ارسال یک نظر