شش دهه از سالیان عمرش را برای موسیقی و در خدمت
به موسیقی کشور گذراند. نسلهای مختلفی با صدا و ترانههایش بزرگ شدند.
صدایش را به عنوان ماترکی نفیس باقی گذاشت. مرداد
ماه سال 89 بود که دنیا را برای همیشه ترک گفت. اما ترک دنیا گفتن برای خالقان هنر
شاید معنایی متفاوتتر با آدمهای معمولی داشته باشد. آنها با هنر ماندگارشان خود
را جاودانه میکنند و شراب نامیرا بودن را سر میکشند؛ هر چند که شاید جسمی در کار
نباشد.
به گزارش ایسنا، محمد نوری خوانندهای است که یحتمل
نام ترانههایش بیشتر از نام خودش با ذهن و ضمیر علاقهمندان به موسیقی و ترانه آشنا
است. نوری موسیقی را زبانی جهانی و از آن تمام اقوام و ملتهای روی زمین میدانست و
از همین رو به اقتباس و الهام از هنر کلاسیک غرب معتقد بود. شاید از این بابت بود که
برخی سبک او را سبکی متفاوت در نسل خودش مینامند.
محمد نوری
زاده یکم دی ماه 1308 در تهران بود و برای تحصیل
رشته ادبیات و زبان انگلیسی و نمایش را برگزید. در آغاز جوانی به خاطر علاقه وافرش
به اپرا نزد خانم ئولین باغچهبان رفت اما دیری نپایید که آن را رها کرد و پا در عرصه
موسیقی پاپ نهاد. آواز ایرانی را از اسماعیل مهرتاش آموخت و تئوری موسیقی، سلفژ و نوازندگی
پیانو را زیر نظر اساتیدی چون سیروس شهردار،
فریدون فرزانه و مصطفی پورتراب در هنرستان عالی موسیقی گذراند.
آوازه نوری با خوانندن ترانه «جان مریم» یا «گل
مریم» بلند شد؛ ترانهای که الهام گرفته از سرسبزی شمال ایران است. سادگی زبان، پیوند
آن با طبیعت و عشق درون آن موجب شده تا با گذشت 50 سال از این ترانه هنوز هم در میان
مردم تازگی داشته باشد. اما ترانهسرای «جان مریم» کیست و آیا این ترانه برگرفته از
یک افسانه یا داستان است؟
نوری در مصاحبهای شان نزول ترانه «جان مریم» را
تصادفی دانست و با اشاره به این که هیچ افسانهای در کار نیست گفته بود: با کامبیز
مژدهی، آهنگساز، به چالوس رفته بودیم که کامبیز کراواتش را نیاورده بود. برای همین
به مرکز شهر رفت تا کراوات فراهم کند. من هم در این یک ساعتی که او نبود مرتکب جرم
شدم و شعری سر هم کردم. وقتی او آمد شعر را دادم تا کامبیز آهنگی روی آن بگذارد. نتیجه
کار آن شد که «گل مریم» به دنیا آمد.
یکی از ویژگیهای آثار نوری این است که او از شعرهای
عاشقانه نو فارسی و شاعرانی چون احمد شاملو، فروغ فرخزاد، نادر نادرپور، فریدون مشیری،
حسین منزوی و... در آهنگهایش یاری جسته است؛ کاری که کمتر خوانندهای در آن دوران
انجام میداد. شاید همین موجب شد سبک نوری با هم دورهایهایش نمودی متفاوتتر داشته
باشد. او عقیده داشت که موسیقی سنتی ایران با پیروی از سرمشق نیما یوشیج که با خلاقیت
و جسارت شعر فارسی را دگرگون کرد باید در راه تحول بنیادین گام بردارد.
ترانه ای به روی چشم من گسترده خویش/ شادیام بخشیده
از اندوه بیش/ عشق دیگر نیست این، این خیرگی است/ چلچراغی در سکوت و تیرگی است/ از
فروغ فرخزاد یکی از مصداقهای است که میتوان به آن اشاره کرد.
با این که بسیاری محمد نوری را خواننده سبک پاپ
میدانستند اما خودش نظر دیگری داشت و در یکی از مصاحبههایش چنین اظهار داشت: من خودم
را چه دیروز، چه امروز و چه در آینده خواننده پاپ نمیدانم و نخواهم دانست. من با نوع
برداشتهای خط ملودی که فاقد هویت است مخالفتهای خودم را دارم. شعرهایی که اصلا نه
آغازش درست است و نه پایانبندی آن. من خواننده پاپ نیستم. من خواننده لایت موزیک یا
لایت کلاسیک هستم. هر چند لایت هزار معنی میدهد اما سبک من سبک فاخر است. همچنین این
طور نیست که هر کسی پنجهها را تبدیل به نتهای سرگردان روی کاغذ کرد موسیقیشناس شود.
بعد از انقلاب و بعد از یک سکوت بلندمدت با آلبوم
«در شب سرد زمستانی» همراه با فریبرز لاچینی و احمدرضا احمدی در سال ۱۳۶۸ کارش را آغاز
کرد. این بار اما کارهای او تقریبا فضای تازهتری به خود گرفت بودند و میتوان گفت
او تمایلات وطندوستانه و غرور ملیاش را در کارهایش نشان میداد. تاثیر کارهای او
آن قدر بود که سازمان صدا و سیما او را در سال 1385 به عنوان چهره ماندگار برگزید.
یکی از کارهای معروف او که شعرش از نادر ابراهیمی
کسی که البته او را بیشتر به عنوان داستاننویس میشناسیم ترانه «رنج دوران» است. ترانهای
که در اغلب پیروزیهای ملی و مذهبی ما از شبکههای تلویزیون به گوش میرسد:
ما برای آن که ایران خانه خوبان شود رنج
دوران بردهایم
ما برای آن که ایران گوهری تابان شود خون
دلها خوردهایم
ما برای بوی گل نسترن چه سفرها کردهایم
ما برای نوشیدن شورابههای کویر چه خطرها
کردهایم
جان مریم، در شب سرد زمستانی، آوازهای سرزمین خورشید،
دلاویزترین، در ماه باران، جاودانه با عشق، شکوفهٔ خاطرات، چراغی در افق و شکوفه در
شکوفه آلبومهایی هستند که یاد و خاطره محمد نوری را برای هر ایرانی وطندوستی زنده
میکند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر