در مراسم رونمایی از کتاب مرتضی احمدی گفته شد،
او آدمی بود که همواره بر اصولش باقی ماند.
به گزارش ایسنا، عصر سه شنبه هفتم بهمن ماه مراسم
رونمایی و نقد و بررسی کتاب «مردی که هیچ بود» اثر مرحوم مرتضی احمدی در تالار استاد
باستانی پاریزی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران برگزار شد. این مراسم به
همت انتشارات ققنوس، مجله بخارا و انجمن علمی تاریخ دانشجویان دانشگاه تهران برپا شد.
در ابتدای این مراسم علی دهباشی ضمن گرامی داشت
یاد و خاطره مرتضی احمدی گفت: ما پیش از این در زمان حیات زنده یاد مرتضی احمدی برای
ایشان یک شب از شب های بخارا را برگزار کردیم و در آن شب بهزاد فراهانی، سعید پورصمیمی
و چند تن دیگر درباره ایشان سخنرانی کردند و فیلم مستندی از جواد آتشباری نیز به نمایش
درآمد. در آن شب استاد نیز سخنرانی مبسوطی ارائه کردند اما امشب در غیاب او این مراسم
برگزار میشود.
او با تشکر از ناشر کتاب «مردی که هیچ بود» اظهار
کرد: این کتاب اثری است از ایشان که بعد از خاموشی او منتشر میشود.
در این جا باید از امیر حسین زادگان، مدیر انتشارات ققنوس، که در مجلس حضور دارد تجلیل
کنیم که همواره مرتضی احمدی را در نگارش کتابهایش
مورد حمایت قرار میداد و همین امر
باعث شد که تاکنون شش کتاب از او منتشر کند: «کهنههای
همیشه نو» که ترانههای تخت حوضی
است ؛ «من و زندگی» که برگزیده خاطرات مرتضی احمدی است؛ «پرسه» که در احوالات تهران
و تهرانیهاست؛ «فرهنگ
بر و بچههای طرون» که
برگزیده کلمات ویژه و ضربالمثلهای
تهرانیهاست و کتاب «پیش پرده
و پیش پردهخوانی» و سرانجام
«مردی که هیچ بود».
در ادامه مراسم ناصر تکمیل همایون سخنان خود را
با تشکر از مجله بخارا و انجمن علمی تاریخ دانشگاه تهران به خاطر برگزاری چنین برنامههایی
شروع کرد و مرحوم مرتضی احمدی را یک مردم نگار و یک آنتروپولوژیست برجسته دانست که
بدون داشتن مدارک پرزرق و برق و چشم گیر و دهان پرکن از دانشگاه های بزرگ، آن چنان
در این عرصه خودنمایی کرده که کسی به گرد پایش نخواهد رسید.
او سپس این بیت شعر را خواند:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مساله آموز صد مدرس شد
تکمیل همایون در ادامه مرحوم مرتضی احمدی را فردی
دانست که با مردم زیست و گفت: او در این زیستن به حقیقتی رسید که خودش را هیچ نمی دانست
و کتاب «کسی که هیچ بود» را بر همین اصل نام گذاری کرده است. این حقیقتی است که سال
ها قبل مولانا به درستی دریافته بود: من کسی در ناکسی دریافتم / بس کسی در ناکسیها
یافتم.
او افزود: آن چه در آثار مرحوم احمدی متد و روش
اوست چیزی نیست مگر شوق و عشق و علاقه او به مردم و به تهران. مثل مرحوم جعفر شهری
که آثار گران سنگش چون «پنج جلدی تهران قدیم» ، «شش جلدی تاریخ اجتماعی تهران» و «تک
جلدی تهران قدیم» هرگونه پژوهش درمورد تاریخ قدیم شهر تهران و تاریخ اجتماعی ایران
در صد سال اخیر را مدیون خود کرده است.
تکمیل همایون اظهار کرد: خانواده مرتضی احمدی اصالتاً
تفرشی بود. سابقه حضور این تفرشیها
در تهران به عهد فتحعلی شاه و حتی عهد کریم خانی میرسد.
در آن زمان که تعداد باسوادهای هر ایالت به اندازه انگشتان دست بود، منطقه تفرش و آشتیان
و گرکان تعداد بیسوادهایش به انگشتان
دست میرسید. از دوره فتحعلی
شاه به بعد سیاست فرهنگی دولت قاجار مبتنی بود بر جذب این طبقات باسواد و تحصیل کرده
و سکنی دادن آنان در گوشه و کنار شهر تهران. بدین ترتیب بسیاری از مستوفی الممالکها
و منشی الممالکهای قاجار و پهلوی
اول همین تفرشیها بودند. این
تفرشیها در همه زمینهها
جلودار بودند.
او اضافه کرد: ما دانشجو که بودیم مرحوم عبدالعظیم
خان قریب استاد گرامر ما بود و ما آن چنان او را احترام کرده و دوست میداشتیم
که قبل از رسیدن اتوموبیل شخصیاش به محوطه دانشگاه
صف میکشیدیم و گاه برای باز
کردن در ماشین برای او و مشایعتش تا بالای پله بچهها
به جان هم میافتادند. خوب
او یک گرکانی بود. مرحوم عبدالکریم قریب استاد مسلم و بدیل زمین شناسی ایران بود. جناب
پروفسور حسابی و پدرشان هم از همین دست بودند. مرتضی احمدی هم در ادامه همین افراد
است و این بار یک بچه ترونی تفرشیالاصل
پیدا میشود و وارد عرصه مردم
نگاری، مردم شناسی و آنتروپولوژی میشود!
تکمیل همایون با اشاره به رشد سریع ارتباطات و
تغییرات گسترده چهره شهرها و به تبع آن هم آمیزی فرهنگهای
کهنه و نو در این هیاهوی تکنولوژی، شوق مرتضی احمدی را برای تهران شناسی و مردم نگاری
تهران قدیم یک امر ستودنی دانست و اذعان کرد که به حق از عهده این مهم برآمده است.
در ادامه مراسم نصرالله حدادی نیز در سخنانی گفت:
نمیدانم این حسن اتفاق است
یا از بد حادثه، و هر چه هست، مرتضی احمدی در روز و شبی به یادماندنی از دنیا رفت که
تعلق خاطر بسیاری به آن داشت، یعنی سیام
آذر 1393، یعنی شب یلدای ایرانی.
حدادی در بخش دیگری از سخنانش گفت: نام مرتضی احمدی
حداقل نیم قرن است که در ذهن و خاطره من حک شده و من هرگز بازی زیبای او در سریال بچه
محلش، یعنی علی حاتمی را از یاد نمیبرم.
اشارهام به سریال «سلطان صاحبقران»
است که مرتضی احمدی نقش نایبالسطلنه را در
این سریال ایفا میکرد. علی حاتمی
و مرتضی احمدی بچه محله سراب وزیر امیریه گمرک و خیابان مهدی خانی بودند و به قولی
بچه ناف تهران قدیم. امروز به بهانه رونمایی از کتاب «مردی که هیچ بود» آمدهایم
هر چند که در آستانه چهلمین روز درگذشت او هم هستیم.
او افزود: مرتضی احمدی آدمی بود که همواره بر اصولش
باقی ماند و به خاطر بیاحترامی که در
رادیو به او شد تا آخرین لحظه عمرش با آن قهر بود. مرتضی احمدی از میان ما رفت، اما
مردم ما هرگز او را فراموش نمی کنند و به نظر من او هنرمندی صادق، مردمی، دوست داشتنی،
بیریا، راستگو و صادق بود
و هرگز عزت نفسش را از دست نداد.
همچنین ارسلان فصیحی خاطرهای
از دوران همکاریاش با مرتضی احمدی نقل کرد و در ادامه مراسم نیز فیلمی از مرتضی احمدی
که در دفتر ناشر آثارش از او ضبط شده بود به نمایش درآمد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر