۱۳۹۳ آذر ۱۲, چهارشنبه

چرا شب فروغ فرخزاد آن هم در استرالیا؟

اخبار روز - مهران رفیعی: فروغ در حدود پنجاه سال پیش گفته بود که وظیفهِ شاعر پرداختن به مسایل روز است و لازم است که هنرمندان قالب مناسبی برای بیان و انتقال اندیشه ها و احساسات خود پیدا کنند.

او تاکید کرده بود که موضوعات دوران سعدی و حافظ و حتی زمان پدرش ارتباطی به مشغولیات ذهنی او و هم عصران او ندارند و یا به تعبیر مولانا:
پرده بگردان و بزن ساز نو
هین که رسید از فلک آواز نو
اگر گفته فروغ را بپذیریم, برگزاری شب فروغ در استرالیا را چگونه می توان توجیه کرد؟


شب فروغ فرخزاد

آیا خواندن اشعاری که در دهه های سی و چهل خورشیدی سروده شده اند، تلاشی بیهوده نیست؟ در حالیکه همه می دانند در این سال ها ما از روزنه های بیشتری باغ را دیده ایم و سیب های گوناگونی را چیده ایم و نیز همه می دانند که شرایط زندگی و دغدغه های ذهنی و فرهنگی ایرانیان ساکن استرالیا با اوضاع و مسایل کنونی و گذشته مردم ایران تفاوت های چشمگیری دارند.
به زبان فروغ، سخن از بحث های نظری نیست، سخن از تجربه های روشنِ من در بیست و پنج سال گذشته است. به سال ها قبل برمی گردم، شبی در میان صد ها هموطنِ از نیستان گریخته به آوازه خوانی گوش می دادیم که از راه های دور آمده بود تا نوروزمان را پیروز کند و یقین داشتند که او بهتر از خودمان می تواند آن کار را انجام دهد, او از شهر فرشتگان آمده بود. در میان رقص و پایکوبی، شاهد بودیم چگونه غم ها درون دیده های مان قطره قطره آب می شدند. شاید بسیاری هم ندانستند که سراینده آن کلام دلنشین فروغ بوده است.
سالیانی گذشت و نوبت به پخش یکی از فیلم های کیارستمی از تلویزیون سراسری اس بی اس رسید، نگاه کردیم و دیدیم که باد ما را با خود می برد، حتی بدون نگاه گردن به دفتر های شعر فروغ و ورق زدن آنها.
سال های دیگری هم گذشتند و رسیدیم به دومین دهه از قرن بیست و یکم. از شهرت کتابی می شنویم و نویسنده ایرانی آن، داستان آش آنار. نوشته مارشا مهران را باز می کنیم و در اولین صفحه آن «فتح باغ» را می بینیم و ظرافتی که در برگردان آن به انگلیسی بکار رفته. حیرت مان بیشتر می شود وقتی می خوانیم مارشا در خردسالی به همراه خانواده ش کشور را ترک کرده و در زمان نوشتن کتاب با همسر ایرلندیش در شهر کوچکی در ساحل اتلانتیک زندگی میکرده است.
در زمان تدارک برنامه شب فروغ خبر می رسد که «تولدی دیگر» در مرکز هنرهای چند فرهنگی شهرمان اجرا خواهد شد، برنامه ای پر و پیمان با رقص و آواز و دکلمه و تابلوهای نقاشی و لباس های ایرانی.
برنامه مان با اجرای زنده و جذابی از شعر «عاشقانه» شروع شد و سپس نسیم واعظی ضمن خوشامد گویی جزییات برنامه را به اطلاع شرکت کنندگان رسانید. مریم کیا ضمن اشاره ای به زندگی پرطلاطم فروغ شعر «گریز و درد» او را با مهارت خواند. نمایش یک فیلم کوتاه مروری بود بر فراز هایی از زندگی فروغ. نسیم شعر «رویا» را به خوبی دکلمه کرد و سپس نوبت به شاعر سپیدموی شهرمان، علی بهزادپور، رسید که او هم از دل و جان سخن گفت. علی به دردها و بغض های در گلو گیر کرده زنان اشاره کرد. او شهامت و توانایی نخبگانی چون فروغ در شکستن سد ها و تابوهای دیرینه را ستود.
مهوش رفیعی شعر «عروسک کوکی» را خواند از دلبستگی دیرینش به اشعار فروغ سخن گفت.
دوستان هنرمند باری دیگر به صحنه آمدند و این بار «نگاه کن» را اجرا کردند و چه اجرای دلنشینی. وحید فاضل، نسیم واعظی و فرهاد هاشمی مناظره شاعرانه فروغ, حمید مصدق و جواد نوروزی را به صورت نمایشی گیرا اجرا کردند و مورد تشویق قرار گرفتند. وحید فاضل متن دیگری را هم برای مان خواند، با زیر و بم های به جا و هنرمندانه.
مهسا موحد از دیدگاه روانشناسی نوین به کاربرد رنگ ها در اشعار فروغ نگریست و به تحلیل حالات روحی شاعر در دوران مختلف زندگی او پرداخت.
راحیل سلیمی شرکت کننده جوان دیگری بود که شعر «به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد» را برای مان خواند و خوش درخشید و زهرا موحد «با کدام دست؟» را با متانت خاصی دکلمه کرد.
علی کوهستانی، که خود سالیان درازی برگزار کننده برنامه های هنری بوده است، در مورد نقش فروغ در اعتلای جایگاه زن در جامعه سنتی ایران سخن گفت و با اشاره به سروده های فروغ تاکید کرد که انسان بخشی از کل هستی است و بنابراین باید به او و خواسته هایش احترام گذاشت.
شیرین مجد، خواننده و سرپرست گروه آوای شیرین، در مورد برنامه «تولدی دیگر» صحبت کرد که در آن بیست و پنج هنرمند همکاری خواهند داشت، از رقصندگان باله، تا نقاشان و نوازندگان. در بخشی از آن برنامه, یک راوی ترجمه اشعار را بزبان انگلیسی خواهد خواند. شیرین مجد «روی خاک» را به عنوان نمونه ای از «تولدی دیگر» برای مان اجرا کرد. نسیم چند شعر دیگر را هم بخوبی خواند، از جمله «کسی می آید».
در پایان برنامه به بخشی از سخنان احمد کریمی حکاک گوش دادیم که تاثیر فروغ بر شاعران زن امروز را بخوبی نشان می داد.
فرشاد صیفوری، بهنام صالحی و بهزاد رفیعی در تهیه پوستر، فیلم برداری و عکاسی همکاری و همدلی کردند. شور و شوقی که «شب فروغ فرخزاد» به پا کرد جای هرگونه تردیدی را از میان برداشت، برنامه ای که در تاریخ بیست و سوم نوامبر برگزار کردید و طی آن طیف گسترده ای از سه نسل در کنار هم نشستند و به صدایِ یکدیگر و فروغ گوش دادند, صداهایی که تاکنون خاموش نشده اند.

آیا همه این شواهد نشانه های روشنی از حضور پر رنگ فروغ در این سوی کره خاکی نیستند؟

۱ نظر:

ناشناس گفت...

چگونه ممکن است از فروغ سخن راند وبه فیلمهای جهانی او اشاره نکرد . فیلم "خانه سیاه است" که باراهنمائی استاد بزرگ سینمای ایران،فیلم سازو نویسنده تکرار نشدنی،ابراهیم گلستان وحتی فیلم
آتش بکارگردانی استاد گلستان که توفیق
جهانی اش رامدیون مونتاژ خلاقانه فروغ میباشد