دویچه وله: رقص را یکی از زیباترین و نخستین هنرهای
بشری می دانند. باله این هنر ارزنده جهانی اما سال های درازی است که در میهن ما به
فراموشی سپرده شده است.
این بار نه تنها زنان که مردان نیز از اجرای این
«حرکات موزون» محرومند. در نخستین روزهای پس از انقلاب سال ۱۳۵۷ در ایران جلسه ای برای
تعیین تکلیف وضع هنرمندان با حضور چند تن از روحانیون و مدیران هنری در باغ منظریه
تشکیل شد.
سرپرست تالار رودکی از آیت الله مفتح می خواهد
که چیزی در مورد وضعیت باله در آینده بگوید. آیت الله برافروخته پاسخ می دهد که جمهوری
اسلامی و باله؟! سی و پنج سالی است که نه تنها از باله که از رقصندگان آن نیز کم تر
خبری به گوش می رسد. هایده چنگیزیان، یکی از
رقصندگان مشهور آن زمان را در شهر لیسبون پرتقال یافتیم و در آغاز سال جدید با او به
گفت و گو نشستیم.
هایده از شاگردان مادام یلنا، یکی از نخستین مربیان
رقص باله در ایران است که خانه او را خانه دوم خود می پنداشت. با همان گروه رقص مادام
در صحنه های هنری آن زمان مثل تالار فرهنگ ظاهر شد تا بعدها به سازمان باله ملی و سپس
به جرگه هنرمندان رقصنده در تالار رودکی بپیوندد. هایده علاوه بر رقصیدن با آهنگ های کلاسیک مانند
باله دریاچه قو یا زیبای خفته که از کارهای اولیه او بوده، بر روی آهنگ بیژن و منیژه
از حسین دهلوی نیز رقصیده است. او پس از انقلاب نیز کار خود را در آلمان و لس آنجلس
ادامه داد. هایده اما سال هاست که دیگر نمی
رقصد و این شانس را هم نداشته است که مانند همتایانش در کشور خود به تدریس این هنر
فراموش شده مشغول شود.
خانم چنگیزیان، فکر می کنید با ریاست جمهوری آقای
روحانی، امیدی برای بهبود وضعیت هنری در سال پیش رو وجود دارد؟
نه، من زیاد امیدی ندارم، متأسفانه. همان طور که
در اخبار می شنویم، تصمیم گیرنده ی اصلی آقای روحانی نیستند و تصمیم گیرنده ها کسان
دیگری هستند که به ظاهر هم که شده، می خواهند این شکل اسلامی را نگه دارند. هنر، به
عقیده ی من، یک چیز آزاد است. هنر چیزی نیست که بتواند وابسته بشود. البته در قرون
وسطی، کلیسای کاتولیک هنرمندها را در خدمت خودش پذیرفت و آثار عجیب و غریب باشکوهی
از نقاشی، مجسمه سازی و بناهای مختلف به وجود آمد. ولی اصولاً در هیچ دوره ی دیگری
نمی توانیم ببینیم که هنر بتواند خودش را به یک ایدئولوژی وابسته کند. حتی در زمان
کمونیستی و بلشویکی روسیه، هنر نتوانست خودش را وفق بدهد. باید جدا می شد.
ولی ما دیدیم که هنرمندهای خیلی ارزنده ای در آن
رژیم (اتحاد جماهیر شوروی) هم به وجود آمدند. از جمله بالرین های خیلی ماهر...
بله، به خاطر این که دوره ی اتحاد جماهیر شوروی
می خواستند به دنیا ثابت کنند که ما از لحاظ فرهنگی هم خیلی قادریم.
فکر نمی کنید این موضوع برای جمهوری اسلامی هم
پیش بیاید که بخواهند بگویند ما از نظر فرهنگی هم قادریم؟
نه، نگاه کنید به فیلم هایی که سانسور می شود،
به کارگردان های خیلی خوب ما که یا ممنوع الفیلم می شوند یا در حصر خانگی قرار می گیرند
و نمی توانند چیزی از خودشان ارائه بدهند و اگر هم ارائه بدهند، مثل آقای فرهادی می
رود در فرانسه اجرا می کند. در فضای ایران، آن آزادی ای وجود ندارد که هنرمند بتواند
خودش را ابراز کند، نظرات اش را ابراز کند و بتواند قطعه ای را بسازد که اصلاً بوی
آزادی بدهد.
خانم چنگیزیان، شما امیدی هم به بازگشت هنر باله
به ایران دارید؟
نه، ندارم. من حدود هشت سال است که به ایران برگشته
ام و الان بین ایران و لیسبون دارم زندگی می کنم. ولی این طور که می بینم، هیچ امیدی
در این باره وجود ندارد. مگر این که معجزه ی عجیب و غریبی اتفاق بیافتد. من بعد از
انقلاب با یکی از کارگردان های خیلی معروف سینما صحبت کردم. او به من گفت که ما در
سینما فوری دست به کار شدیم که آن بلایی که سر باله آمد، سر سینمای ایران نیاید و به
همین خاطر، رضایت دادیم مقداری فیلم ها را مطابق میل جمهوری اسلامی بسازیم. و این در
مورد باله اتفاق نیفتاده، نمی توانست بیفتد. حتی وقتی کمپانی من را مرخص کردند و من
التماس می کردم که این کار را نکنید، بگذارید چیزی باقی بماند، آن ها به من گفتند که
باله یک چیز لوکس است. ما فعلاً انقلاب کرده ایم و به دردمان نمی خورد، ولی دوباره
به آن برمی گردیم.
من می گفتم نگذارید این رقصنده ها بروند، بمانند
و ما تئاتر و باله و رقص را با هم دیگر ادغام کنیم. از من پرسیدند که پیشنهادم چیست.
آن موقع، من همین طوری از دهنم پرید، گفتم: «شازده کوچولو»، گفتند که نه، نه، اسم شازده
اصلاً نباید در آن باشد. گفتم حالا می توانیم اسم آن را امیر کوچولو بگذاریم. آن اوایل،
این ها آدم های معتدلی بودند که این بلا را سر باله آوردند. الان که دیگر، وقتی قرار
نیست حتی ساز در تلویزیون نشان داده شود، چگونه می توانیم امیدی در این زمینه داشته
باشیم. لااقل به عمر من قد نمی دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر