جدید آنلاین - حمیدرضا حسینی: این روزها کوشش بسیار می شود که تهران شهری مدرن جلوه کند و مظاهر مدرن
بودن خود را به رخ بکشد.
برج میلاد، برج
های شمال شهر، شبکه در هم تنیده بزرگراه ها، خیابان های دو طبقه، تونل های عریض و طویل
زیرزمینی، مراکز تجاری بزرگ، و خیلی چیزهای دیگر که صدها شهر جهان مثل آن یا بهتر از
آن را دارند. آنچه کمتر به چشم می آید، مدال افتخاری است که بر سینه این شهر سنجاق
شده و کمتر شهری در جهان خود را مفتخر به وجودش می داند؛ اما در تهران تنها اندکی از
نخبگان و فعالان میراث فرهنگی به آن فکر می کنند: به نخستین پارلمان دموکراتیک در سرتاسر قاره آسیا،
به مجلس شورای ملی در میدان بهارستان، به جنبشی که در این ساختمان به بار نشست و به
مساجد و مدارس و زیارتگاه ها و خانه هایی که زادگاه این جنبش بودند: جنبش مشروطه ایران.
دست بر قضا همه
این مکان ها، درست همان جایی هستند که «بافت فرسوده» شهری خوانده می شود و با شتاب در حال زیر و رو شدن است. این جا همان هسته
مرکزی تهران است که هزار سال پیش روستایی کوچک و گمنام بود؛ حدود پانصد سال پیش به
فرمان شاه تهماسب صفوی جامه شهریت به تن کرد، دویست و اندی سال پیش پایتخت ایران شد
و صد و پنجاه سال پیش به دست ناصرالدین شاه قاجار گسترش یافت. با این حال، آن قدر کوچک
بود که وقتی قرار شد مجلس شورای ملی در میدان بهارستان مستقر شود، برخی نمایندگان ساز
مخالف کوک کردند و نالیدند که بهارستان خیلی دور است!
در واقع، تهرانِ
آن روز به تقریب در محدوده ای قرار داشت که از روی نقشه امروز، از شمال به خیابان انقلاب،
از جنوب به خیابان شوش، از شرق به خیابان هفده شهریور و از غرب به خیابان کارگر محدود
می شد. منطقه مرفه نشین آن مثل اکنون در شمال و غرب شهر بود و منطقه فقیرنشین در جنوب؛
اما نبض شهر در مناطق مرکزی و خصوصا در محله بازار می تپید. این بخش، جایگاه ارگ سلطنتی،
مساجد بزرگ، مدارس علمیه، زیارتگاه های معتبر، نهادهای آموزشی جدید، و نیز بازار و
سراهایش بود. یعنی جایی که سیاست و اقتصاد و فرهنگ و شریعت به یکدیگر رسیده بودند.
شهر به تقریب
حدود ۲۵۰ هزار نفر جمعیت داشت. حدود یک چهارم از این تعداد تهرانی بودند و بقیه مهاجرانی از شهرهای مختلف؛ از اصفهان
و کاشان و یزد و شیراز و کرمان تا رشت و تبریز و حتا ایروان. حضور اقلیت های دینی و
قومی نیز کاملا مشهود بود و ارامنه، زرتشتیان و کلیمیان در سرتاسر شهر پراکنده بودند.
بماند کثیری از بابیان و فرقه های منشعب از آن که چون وجودشان تحمل نمی شد، به صورت
پنهانی یا با هویت های ساختگی روزگار می گذراندند.
با این حال چیزهایی
بود که می توانست این جماعت متکثر و متفرق را یک جا و زیر پرچمی واحد گرد آورد: عدالت
طلبی، قانون خواهی، مبارزه با استبداد، نفی سلطه خارجی و در یک کلام مشروطیت.
این جنبش که زمینه
بروز و ظهور آن از اواسط دوره ناصرالدین شاه فراهم شد، نهایتا در نیمه دوم سال
۱۲۸۴خورشیدی نمود عینی یافت و خود را در اعتراض های سیاسی پی در پی نشان داد. نهایتا
در کمتر از یک سال به بار نشست و در روز۱۴ مردادماه سال ۱۲۸۵با صدور فرمان مشروطیت
از سوی مظفرالدین شاه قاجار به پیروزی رسید. در کمتر از پنج ماه، انتخابات برگزار شد؛
مجلس شورای ملی گشایش یافت؛ قانون اساسی تدوین شد؛ به تصویب نمایندگان مجلس رسید و
شاه آن را امضا کرد. اما روز بعد درگذشت و
استقرار نظام مشروطیت با مانع بزرگی روبرو شد: محمدعلی شاه قاجار!
شاه جدید از همان
ابتدای کار بنای ناسازگاری گذاشت و چنان شد که در خرداد سال ۱۲۸۷ مجلس شورای ملی را
به توپ بست و بساط مشروطه را برچید. تا این جای کار، نبض جنبش در تهران می تپید و بیش
و کم همه رویدادهای سرنوشت ساز در این شهر رقم خورد اما از این جا به بعد و با سرکوب
تهرانیان، کانون جنبش به شهرها و ایالات دیگر رفت. بیش از همه به آذربایجان، گیلان
و اصفهان. البته با فتح تهران و عزل محمدعلی شاه در تابستان ۱۲۸۸ بار دیگر کانون حوادث
به تهران منتقل شد.
اکنون بیش از
یک قرن از آن سال های پرالتهاب می گذرد و آن چه برای تهرانی ها باقی مانده، چندین ساختمان
تاریخی در گوشه و کنار شهر (و بیش از همه در محدوده بازار) است که یادگاری است از کوشش
و جانفشانی پدران شان در راه عدالت و آزادی.
در ویدئوی این
صفحه همراه با دکتر ناصر تکمیل همایون، استاد دانشگاه در رشته تاریخ و پژوهشگر نام
آشنای تاریخ تهران به اماکن بازمانده از دوره مشروطه می رویم و شرحی از رویدادهایی
را که در این مکان ها رخ داد، بازمی گوییم. این مکان ها از آغاز جنبش در آبان ۱۲۸۴تا
گشایش مجلس شورای ملی در مهرماه ۱۲۸۵شاهد مهم ترین رخدادهای جنبش مشروطه بودند. مکان
های دیگری هم هستند که در دوره استبداد صغیر
و فتح تهران حایز اهمیت شدند اما معرفی شان مجال دیگری را می طلبد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر