۱۳۹۳ تیر ۱۰, سه‌شنبه

چرا باز هم ربنای شجریان پخش نمی شود؟

روزنامه مردم سالاری، پافشاری صدا و سیما بر پخش نکردن نوای دلنشین «ربنا»ی استاد محمدرضا شجریان در ماه مبارک رمضان را دستمایه طنز امروز خود قرار داده است.

به گزارش ایسنا، در این مطلب به قلم محمدحسین روانبخش می خوانیم:
چند سالی است که در آستانه ماه مبارک رمضان، این سوال شکل می گیرد که صداوسیما، آیا حاضر است امسال دست از لجاجت بردارد و نوای «ربنای شجریان» را که عموم مردم دوست دارند افطار خود را با آن باز کنند، پخش کند؟! از نظر منطقی و بنا به دلایل متعدد، احتمال اینکه چنین اتفاقی بیفتد خیلی خیلی کم است. بخشی از این دلایل را بخوانید:
1. ربنای شجریان، تبلیغ کرم قلابی حلزون یا هواپیمایی متعلق به برادر ب.ز (بابک زنجانی) نیست که توقع داشته باشید رسانه به شدت ملی، تا جایی که می تواند آن را پخش کند و فقط زمانی پخش آن را قطع کند که دیگر هیچ راهی برایش نمانده باشد! ربنای شجریان را مردم می خواهند ولی کرم حلزون را باید به مردم قالب کرد ... به این ترتیب نه تنها ربنای شجریان پخش نمی شود، بلکه باید به جای این سوال که چرا ربنای شجریان پخش نمی شود، پرسید که چگونه می توان دوباره کرم حلزون را تبلیغ کرد تا این رسانه به شدت ملی پول بیشتری در بیاورد؟!
2. صدا و سیما در طول این سال ها، بسیاری از آهنگ ها و ترانه ها را بدون اینکه رضایت خوانندگان را جلب کند پخش کرده است. بارها محمدرضا شجریان، شهرام ناظری و دیگران از صداوسیما خواسته اند که صدای آنها را پخش نکند ولی فایده ای نداشته؛ این در حالی است که شجریان استثنائا اجازه داده که «ربنا»یش به خاطر مردم در ماه رمضان پخش شود که این بار هم صداوسیما گوشش به این حرف ها بدهکار نیست و آن را پخش نمی کند. با توجه به این رفتار اخلاقی صداوسیما معلوم است که فقط زمانی ربنای شجریان از شبکه های مختلف صداوسیما پخش می شود که شجریان رسما از صداوسیما بخواهد که به هیچ وجه ربنا را پخش نکند! (که چنین درخواستی نشده است)
3. این روزها گسترش تکنولوژی و این همه کامپیوتر و تبلت و لب تاپ و گوشی های پیشرفته موبایل، بعضی ها را به این نتیجه رسانده که اصلا پخش کردن یا نکردن ربنای شجریان در صداوسیما اهمیتی ندارد و با این وصف، این ربنای شجریان نیست که به صداوسیما احتیاج دارد بلکه این صداوسیماست که به ربنای شجریان احتیاج دارد و پخش نکردنش نوعی خودزنی است اما واضح و مبرهن است که مسئولان فوق متخصص رسانه ملی به این باور نرسیده، نمی رسند و نخواهند رسید و به این ترتیب ربنای شجریان را پخش نمی کنند و خیال می کنند خیلی هم هنر کرده اند!

۳ نظر:

ناشناس گفت...

درعجبم از ملتی که نهایت تنفر از اعراب را دارد و آنها را سوسمارخور میداند بعد با هزار دوز و کلک دنبال سهمیه حج میگردد و تمام فکر و ذکرش دعای ربنای شجریان است.
یعنی هیچ مشکلی نمانده به جز ربنای شجریان?

بهروز (همراه همیشگی‌) گفت...

هموطن گرامی‌ام "ناشناس".
هم اکنون وقتی‌ این پست را دیدم،
آمدم تا من نیز دقیقا همانند شما بنویسم،
که دیدم خوشبختانه شما به درستی، هر آنچه می‌خواستم را نوشتید.
به خودم افتخار کردم، که نامم همچون شما، یک ایرانی هست.
برای من از همان گذشته، شنیدن صدای این ربنا عذاب آور بود.
چه آواز فارسی ‌اش و چه این ربنا ی عربی‌.
درصد زیادی از مردم ایران، دچار جوزدگی شدید و چشم و همچشمی‌های وحشتناکی‌ هستند.
برای خیلی‌‌ها با هر نوع تفکر سیاسی یا عقیدتی‌ که باشند، رفتن به عربستان کار با ارزشی هست.
آنجا هم کلی‌ خفت و خواری تحمل میکنند، و پولهای زیادی را صرف خرید لباس،
و وسائلی که در ایران نیز هست میکنند، آنگاه با حالتی مینوی به وطنشان بازمیگردند.
در زمینه‌های دیگر هم همین هست. شاید باورتان نشود، من فیس بوک ندارم و کلا با مفهوم آن، بسیار مخالفم.
آدم سیاسی و مذهبی‌ نیستم، اما به چارچوب‌های اخلاقی‌ و اصولی باور دارم. از دید من،
اینکه انسانهای متاهل میروند و عکس‌های تکیشان را در آن سایت فیس. میگذارند، کار خوبی‌ نیست.
آنوقت یک آشنا یا غریبه که میشود جنس مخالف آن‌ خانم یا آقای متاهل، می‌ آید و یا لایک می‌زند،
یعنی‌ می‌گوید عکست رو می‌‌پسندم، و یا اینکه حرف‌های خاله زنکی در کامنت می‌نویسند.
حریم‌ها از بین رفته. خیلی‌‌ها شاید به روی خودشان نمی آورند، اما روزگار جالبی نیست.
پیشرفت‌های مخابراتی و دیجیتالی، انسان را به بیراهه برده. اما این نیز سرانجام به آخر خط خود میرسد.

ناشناس گفت...

با سلام و تشکر از محبت شما بهروز عزیز
میخواستم مطلبی در رابطه با جناب شجریان بنویسم البته میدانم که این نوشته به مذاق خیلی ها خوش نخواهد امد چون متاسفانه مردم ما خیلی زود با یک غوره یا مویز سرد و گرم میشوند.
در ابتدا عرض کنم که بنده جناب شجریان را از جنبه هنری ایشان قابل احترام میدانم. ایشان به عنوان یک هنرمند و استاد در کار خویش بسیار مطرح و بزرگ هستند ولی در باب اخلاق خیر.

گو اینکه ما مردم خیلی زود گذشته ها را فراموش میکنیم ولی بد نیست گذری کنیم به سالهای اول انقلاب.
یادتان هست که در ان سالها موزیک حرام بود و همه هنرمندان که دستی در این هنر داشتند یا خانه نشین شدند یا به غربت پناهنده.
ولی جناب استاد بر طبق نظریه حزب باد و بطور کاملا اتفاقی!!! در همان سالها دعای ربنا را در یک استودیو خواندند.
عجب!!!

و همین شد مجوز کار در بعد از انقلاب ضد هنر اسلامی.

دوستان و مردم فراموشکار ایران.
ایا هیچوقت از خود پرسیدید چرا?
صدا و سیما یعنی رادیو و تلویزیون سی سال تمام ترانه ها و بخصوص ربنای ایشان را در ماه رمضان پخش میکرد. انقدر که دیگر حالت تهوع به انسان دست میداد و ایشان اعتراضی که نمیکرد هیچ.
موافق هم بود.
چون به هرحال بقولی باد از ان طرف میوزید.
تا اینکه رسیدیم به سال 88 و طوفان مردم در خیابانها.
استاد اینبار متوجه شد که ای داد بیداد. باد دیگر از طرف حکومت نمیوزد و باید به طرف مردم رفت.
این شد که طی چندین نامه از پخش شدن ترانه ها و ربنایش بدون مجوز از صدا و سیما اعتراض کرد.
و خود را مخالف رژیم و دستگاه تبلیغاتی اش نشان داد.
حال از ایشان میپرسم.
استاد گرامی شما چطور بعد از سی سال تازه الان متوجه شدید که ربنای تان بدون مجوز پخش میشود!!!
دوستان ایا دقت کردید?
قبل از سال 88 شجریان یک هنرمندی بود که سالی یکی دو بار نامش در اخبار میامد ولی بعد از سال 88 هر روز ده خبر فقط در اینترنت از ایشان میخوانیم.
خوب این هم از اثرات حزب باد بودن است.
سلامت باشید