۱۳۹۳ خرداد ۱۶, جمعه

به یاد شاپور قریب در سالروز درگذشتش: سینماگری که دِلی کار می کرد

شاپور قریب می گفت: سینما بی در و پیکر شده است. این کارگردان 16 خرداد ماه سال 91 یعنی دو سال قبل از دنیا رفت.

شاپور قریب در گفت و گویی با ایسنا، با اشاره به چگونگی حضورش در سینما گفته بود: شروع فعالیت هنری ام با قصه نویسی بوده است. دو کتاب چاپ کردم و هنوز بعد از 40 سال داستان هایم خواننده دارد و بعضی از فیلمسازان امروز وقتی مرا می بینند از آنها می گویند.
وی یادآور شده بود: کلاس 9 دبیرستان بودم که از طریق اکبر گلپایگانی به تئاتر «جامعه باربد» معرفی شدم و حدود 12 سال آنجا کار کردم و بعد شروع به فیلمنامه نویسی کردم. در همان زمانها هم در کلاس عطا وکیلی کارگردانی یاد گرفتم و با نصرت کریمی که گریم درس می داد در آنجا آشنا شدم و خیلی با هم دوست شدیم.
قریب از آشنایی اش با عباس شباویز یاد می کرد و می گفت: شب ها با عباس بودیم و گپ می زدیم و تصمیم گرفتیم «آریانا فیلم» را تاسیس کنیم. آن زمان در بانک کار می کردم و 10 هزار تومان گرفتم و بیرون آمدم و شریک شدم. ایرج گل افشان، بهروز وثوقی، روبیک منصوری، نصرت کریمی و تعدادی از دوستان شباویز که خارج از سینما بودند، دیگر شرکا بودند.
این کارگردان در بخش دیگری یادآور شده بود: سال 47 جلال مقدم فیلم «سه دیوانه» را ساخت و من دستیارش بودم و همان سال «دختر شاه پریان» را به همکاری ایرج صادق پور با فیلمنامه ای از خودم ساختم که در اکران بسیار موفق بود و باعث شد کارت کارگردانی ام را دریافت کنم و فیلمسازی ام را ادامه بدهم.
شاپور قریب متولد 15 آذر 1311 در تهران است و در کارنامه فیلمسازیش ساخت آثاری چون «کاکو»، «غریبه»، «خروس»، «سه ماه تعطیلی»، «بگذار زندگی کنم»، «سایه های غم»، «بازگشت قهرمان»، «اشک و لبخند» و «کفش های جیرجیرک دار من» به چشم می خورد.
هنوز از فیلم «هفت تیرهای چوبی» این کارگردان به عنوان شاخص ترین اثر سینمای کودک و نوجوان نام برده می شود.
قریب می گفت: وقتی به سینما آمدم دو کتاب چاپ کرده بودم و قصه را به من می دادند سریع آنرا می فهمیدم و در تئاتر بازیگری را یاد گرفتم و می دانستم با هنرپیشه در مقابل دوربین چگونه برخورد کنم.
این کارگردان با اشاره به ساخت «هفت تیرهای چوبی» یادآور شده بود: قبل از آن «حسنی» را در کانون پرورش فکری کودکان ساخته بودم. در «هفت تیرهای چوبی» حرف بزرگی را در قالب گفتار بچه ها زدم و مردم اصلا انتظار نداشتند، فیلم بچه ها این گونه باشد. برای این فیلم حدود 50 هزار تومان از کانون دستمزد گرفتم. بعد از ساخته شدن مدیر کانون می گفت؛ آنقدر کشورها متقاضی هستند که فرصت جواب دادن نداریم و این فیلم را می دادند و چند فیلم خارجی می گرفتند و حتی چند وقت پیش آقای چینی فروشان می گفت؛ هنوز روی دست این کار، فیلمی تو کانون نیامده است.
شاپور قریب می گفت: این فیلم جوایز زیادی گرفت، مانند جایزه ای از مصر که برای اولین بار به فیلمی از ایران تعلق گرفت و یا جایزه ی طلایی از شیکاگو و جایزه ای هم از سوئد که البته آنها را گم کردم. این جایزه بُردن ها برایم خوب نبود و باعث شد درکانون کسانی که فیلم می ساختند برایم بزنند. من هم آدم ساده ای بودم و ارزش کارهایم را نمی دانستم، در حالیکه هرکسی جای من بود، جنجال زیادی به راه می انداخت.
این کارگردان بعد از انقلاب مدتی در کانون به عنوان مشاور رییس آنجا مشغول بوده است و فیلمنامه می خوانده تا آنکه خانه نشین شده است. شاپور قریب خودش می گفت پس از کانون، درسال 65 «بگذار زندگی کنم» را کارگردانی کرده است، فیلمی که فروش خوبی داشته است و سرمایه گذارش در ترکیه هتل ساخته است.
او یادآور شده بود: بعد از «سایه های غم» فیلم هایی که ساختم بیشتر برای گذران زندگی و دادن کرایه خانه ام بود. فیلم «کفش های جیرجیرک دار من» در سال 82 ساختم.
قریب همچنین از فیلم نامه ای که برای بچه ها دارد، یاد کرده و گفته بود: یک فیلمنامه برای بچه ها دارم که اگر آنرا بسازم، دیگر کاری در سینما نخواهد داشت. این فیلمنامه با نام «فندقی» برای کودکان ونوجوانان است که به زندگی و بازی بچه ها می پردازد، این فیلم در حال وهوای همان فیلم «هفت تیرهای چوبی» است.
این کارگردان همچنین می گفت: هفت هشت قصه است که دوست دارم بنویسم و منتظر این هستم حالم خوب شود و شروع به نوشتن کنم. قصه هایم را در ذهنم ردیف می کنم تا در کتاب داستانی به چاپ برسانم. شاپور قریب سینما را از طریق خواندن مجلات و دیدن فیلم دنبال می کرده است.
او می گفت: عاشق سینما هستم و معتقدم الان سینما بی دروپیکر شده است. در گذشته تا فردی دستیاری نمی کرد، نمی گذاشتند پشت دوربین برود و مستقل شود. اما امروز حُرمت این کار را گرفته اند. در واقع افراد پشت دوربین زیاد شده اند، اما متاسفانه فکری پشت آن نیست.
قریب درباره ی سینما کودک معتقد بود: کسی دنبال سینمای کودک نیست و راه و روش آن  را بلد نیستند. سینما تنها خواندن نیست و باید به داخل آن آشنا بود. سینما کار خطرناکی است و در واقع کار دل است و دنبال آن رفتن خیلی مشکل است.
شاپور قریب در سال 89 پس از هشت سال به سینما بازگشت و یکی از اپیزودهای فیلم «ملاقات» را کلید زد. اما اواخر سال 90، دو، سه روزی از بازگشت کارگردان برگزیده اسکار به ایران نگذشته بود که اصغر فرهادی پیگیر حال شاپور قریب کارگردانی شد که به دلیل آلزایمر در بستر بیماری بود؛ آلزایمری که به دلیل کهولت سن به سراغ کارگردان «هفت تیرهای چوبی» آمده بود.
شاپور قریب که به گفته ی همسرش، وضعیت جسمانی و روحی اش در روزهای مختلف متفاوت بوده و شدت و ضعف داشت، در آن روز برفی اواخر سال 90 که عزت الله انتظامی و اصغر فرهادی به عیادتش رفتند، وضعیت مناسب تری داشت تا جایی که خاطراتش را از تئاتر و سینما با آقای بازیگر سینمای ایران مرور کرد و از همکاری سال های دورش با اصغر فرهادی گفت، از فیلمبرداری بخش های سری اول «روزگار جوانی» که فرهادی می نوشته و شاپور قریب کارگردانی می کرده است.
اصغر فرهادی در آن دیدار گفته بود: اگر من و هم نسل های من فیلم هایشان در داخل و خارج از کشور دیده می شود، یک عده ای همچون آقای شاپور قریب این مسیر را با امکانات خیلی محدود در گذشته شروع کردند و زحمت های زیادی را صبورانه به جان خریدند و فیلم های خوبی ساختند، ولی در آن مقطع امکاناتی که مثل این روزها، فیلم ها در بیرون از ایران به این وسعت دیده شود، وجود نداشت.
کارگردان برگزیده اسکار همچنین به دلیل دیگرش برای حضور در خانه ی شاپور قریب اشاره کرده بود و می گفت: آنچه من و دیگر سینماگران امروز را به سینما علاقه مند کرد دیدن فیلم های فیلمسازانی بود که در کودکی و نوجوانی فیلم هایشان را دیده ایم. خیلی از آن ها دیگر در میان ما نیستند و برخی خانه نشین اند و تعداد کمی از آن ها هنوز با همه مشکلات عاشقانه در حال کارند. خاطره فیلم هایشان که آن سال ها دیده ایم امروز با ما همراه است من هنوز لذت تماشای «هفت تیرهای چوبی» آقای قریب را فراموش نکرده ام ما با دیدن این فیلم ها به سینما علاقه مند شدیم.

هیچ نظری موجود نیست: