۱۳۹۳ فروردین ۱۱, دوشنبه

ناصر ملک مطیعی 84 ساله شد / ملک مطیعی: بعد از انقلاب باید جا به جایی ها و تغییراتی صورت می گرفت + عکس

قدیمی ها: ناصر ملک مطیعی متولد نهم  ۱۳۰۹ در تهران، بازیگر سینما و تلویزیون و کارگردان ایرانی است.

ناصر ملک مطیعی فارغ التحصیل رشته تربیت بدنی دانش سرای عالی تهران است و قبل از آن که به سینما راه یابد، معلم ورزش دبیرستان های تهران بود. او پس از ورود به سینما و کسب محبوبیت، به فعالیت در تئاتر از سال ۱۳۳۵ و دوبله فیلم از سال ۱۳۳۸ نیز پرداخت.
فعالیت وی در سینما با بازی در صحنه کوتاهی از فیلم «واریته بهار» به کارگردانی پرویز خطیبی در سال ۱۳۲۸ آغاز شد.
بازی ملک مطیعی در فیلم «ولگرد» به کارگردانی مهدی رییس فیروز در سال ۱۳۳۱ او را به اوج محبوبیت رساند و برای بازی در آن نخستین دستمزد فعالیت حرفه ای خود را گرفت. با موفقیت «ولگرد» بلافاصله در فیلم های «گرداب» به کارگردانی حسن خردمند در سال ۱۳۳۲، که نخستین فیلم رنگی سینمای ایران هم بود، ایفای نقش کرد.
وی از سال ۱۳۴۱ با پوشیدن لباس جاهل ها و کلاه مخملی ها، که پیش از او عباس مصدق و مجید محسنی به تن کرده بودند، در نقش هایی ظاهر شد. ملک مطیعی اگرچه کوشید تا از کاراکتر جاهلی فاصله بگیرد، اما تلاش او همواره توام با توفیق نبود. او در فیلم «بت» (به کارگردانی ایرج قادری، ۱۳۵۵) در نقش یک استوار ژاندارمری ظاهر شد. ایرج قادری کارگردان فیلم درباره ناصر ملک مطیعی گفت بود: مشکل می‌شود با بازیگری جا افتاده طرف شد. من سعی می کردم حرکت ابرو را از ملک مطیعی بگیرم، می دیدم این بار غبغب می گیرد. مواظب غبغبش بودم، دستش حرکت اضافی می کرد. خب تا چه اندازه می‌توان مواظب بود؟ این است که در بت، ناصر همانی است که بوده.
ناصر ملک مطیعی سال گذشته در مصاحبه ای گفت: بعد از انقلاب باید جا به جایی ها و تغییراتی صورت می گرفت و جوانان با انگیزه بهتر و پشتوانه فکری جدیدی وارد کار سینما می شدند، چون می خواستند در سینما استقلال داشته باشند و مشکل بود که اسمشان زیر نام ما باشد. پس بهتر بود مزاحمتی برایشان نداشته باشیم. می خواستند خودشان کار ها را پیش ببرند و شاید کار ما مورد علاقه آنها نبود. به همین دلیل درباره شخص خودم می گویم بهتر بود که مودبانه کناره گیری کنم تا خدای نکرده ایرادی به من گرفته نشود. ولی خب عده ای هم به کارهای ما علاقه داشتند. انسان وقتی به چیزی دلبسته است از رویدادهای اطراف غافل می شود. بعد از انقلاب و عوض شدن ماهیت سینما نمی دانستم با چه کسانی معاشرت کنم و چه اتفاقاتی می افتد. اما همیشه عشق و علاقه به سینما در من بوده و هست. ولی با این حال سعی کردم در این سال ها فرصتی برای خودم پیدا و نفسی تازه کنم.
ملک مطیعی در ادامه این مصاحبه گفت: من خودم فردین را وارد سینما کردم. هیچ گاه به این قضیه فکر نکردم که او از من جلو بزند. همیشه خم شدم تا دیگران از من بالا بروند. هیچ وقت حسادت نکردم و از کسی دلخور نشدم. چون به خودم معتقد بودم. مرحوم تختی،  فردین را به من معرفی کرد و از من خواست او را به سینما معرفی کنم. ایشان را دعوت کردم، حسین نوری، قهرمان وزن هشتم کشتی بود و بعدها همسر خواهر فردین شد و با مرحوم تختی کشتی می گرفتند و رفیق قدیمی مدرسه من بود. به استودیو «پارس فیلم» در خیابان استانبول آمدند و دکتر کوشان، دلکش، سیامک یاسمی و زرندی هم بودند و همه صحبت کردیم و همه قبول کردند که فردین به سینما راه پیدا کند. یک روز به «پارس فیلم» آمد که مشغول فیلم «دوقلوها» (شاپور یاسمی، 1338) بودیم که من همزمان دو نقش را بازی می کردم. فردین در آنجا در یک صحنه به جای برادر دوقلوی من بازی کرد. بعد هم در «چشمه آب حیات» (سیامک یاسمی، 1338) فردین با ایرج قادری، ایرن و غلامحسین نقشینه بازی کرد و این اولین فیلمش بود. بعد هم در تمام طول این سال ها رفاقت ما بالاتر از رقابت ما بود. با بهروز وثوقی هم، چنین دوستی ای داشتیم. او همیشه در خاطراتش گفته که دم در استودیو می نشسته تا من بیایم و من را ببیند.
همچنین ناصر ملک مطیعی پس از سال ها دوری از سینما، بعد از 31 سال به سینما بازگشت و در فیلمی به نام «نقش نگار» به کارگردانی علی عطشانی به ایفای نقش پرداخت.


ناصر ملک مطیعی


پوری بنایی، ناصر ملک مطیعی و گوگوش


ناصر ملک مطیعی


ناصر ملک مطیعی


ناصر ملک مطیعی و بهروز وثوقی


جمشید مهرداد و ناصر ملک مطیعی


ناصر ملک مطیعی


ناصر ملک مطیعی


ایرج قادری و ناصر ملک مطیعی


بهمن مفید و ناصر ملک مطیعی


ناصر ملک مطیعی

۲ نظر:

مهرداد گفت...

نکته عبرت‌اموز اين است که کساني که شخصيت‌شان بزرگ است، مهرشان در دل مردم مي ماند. ناصر ملک مطيعي چه تبلغي کرده که نسل کنوني بيشتر از قديميها دوستش دارند؟ اين نسل، در کدام سينما تصوير او را روي پرده ديده‌اند؟
نسل کنوني فردين را از روي فيلم‌هايي با کيفيت بسيار پايين مي شناسند که با معيار امروز آنها را فيلم نمي‌دانند!

بايد انديشيد به راز اين ماندگاري در دل مردم

ناشناس گفت...

اخم نکن سرکار ناصرخان