ناصر ملک مطیعی در
صفحه فیس بوکش نوشت: «مازیار پرتو» رفیق و همکار قدیمی و دوست داشتنی، از خوبان
روزگار بود که به آنچه «باید» و «شایسته» او بود، نرسید.
شرمندگی همچنان برای
ما باقی است که چرا زمان و فضای زندگی امروز، مهلت و مجالی برای ادای دین و احترام
به «پرتو» و امثال او باقی نمی گذارد. در گذشته های دور و سال های خاطره انگیز پدر
و مادرها و روزگار باهم بودن ها، اوضاع و احوال طور دیگری بود. رفتن ها هم، آرامش
بیشتری داشت و اینچنین، ناگهانی و غافلگیر کننده نبود. تا روغنی در فانوس زندگی
بود، وجودها هم، گرمابخش و روشنی بخش بود. هنگامی که روغن به آخر می رسید...
آهسته آهسته، شمع حیات،
سوسو می زد و کم کم خاموش می شد. تامل و فرصتی هم بود برای بازماندگان که قدر
بدانند و حق شناس و شاکر باشند و از دوستی ها و دلبستگی ها بهره مند شوند... چه باید
کرد؟ ما هنوز در حال و هوای فرهنگ و سنت های ماندگار خودمان هستیم. هنوز و به درازای
زمان برای دوستی و رفاقت سر از پا نمی شناسیم. راضی به تقدیر و سرنوشت هستیم و ایمان
و اعتقاد به رفتن و کوچ، از این دنیای سست و بی بنیاد.
آدمی گرفتار این کلاف
سردرگم است اما می تواند در این گیر و دار، نامی بزرگ و خاطره انگیز از خود باقی
گذارد. شکر خدای را که «مازیار پرتو» چنین زیست. یادش گرامی باد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر