رادیو
کوچه - شهرزاد کریمی: عزیزی می گفت موسیقی فیلم باید شنیده نشود. یعنی آن چنان با
روح و جسم و ساختار فیلم یکی شده باشد که جزیی از باشد و نه جدای آن.
بار ها
برای مان اتفاق افتاده فیلمی را می بینیم و پس از مدتی، وقتی موسیقی آن را می شنویم،
احساس نیاز برای دوباره دیدن آن در ما زنده می شود. موسیقی فیلم و سریال برای ما
گاهی عامل زنده کردن بسیاری از خاطرات آن دوره یا زمانی است که به تماشای همان
اثر می نشستیم. گویا سیستمی در مغز ما وجود دارد که برای بایگانی کردن هر خاطره ای
حواشی آن را نیز در پرونده مربوط به آن الصاق می کند و به محض این که ما بیاد فیلم
مورد علاقه خودمان می افتیم، موجی از تصاویر آن زمان و دوره به مغز هجوم می آورد.
تصاویر و خاطراتی که گاه شاید مدت هاست
فراموش شده.
بسیاری
از سریال های ساخته شده در سال های پس از ۵۷ یا پیش از آن یادآور خاطرات فراوان و
ریز و درشتی برای نسل های مختلف ماست و البته موزیک بیشتر آن ها جز آن دسته موزیک هایی
نیست که روی فیلم شنیده نمی شدند. در واقع ایرانیان از گذشته های دور بیشتر طرف دار
موسیقی روایت گر بوده و هستند. موسیقی که خود به تنهایی زبانی دارد و داستانی.
اساسن سازهای ایرانی دارای چنین ویژگی در بالا ترین حد خود هستند. شاید بتوان گفت
نماد ساز روایت گر و قصه گو در ایران، «نی» است. سازی بی همتا. علاقمند به تک بودن
و تک گفتن.
در
همین راستا موسیقی سریال ها و فیلم های ایرانی نیز بیشتر به سمت موسیقی روایت گر و
موسیقی مستقل پیش رفته. همین باعث شده به شکلی علاقمندی به موزیک فیلم یا سریال
جدای از قصه و حال و هوای فیلم قرار گیرد و بالطبع بیشتر موسیقی دانان سال های
اخیر با توجه به ظرفیت های موزیک ایرانی و خواست ببیندگان و هم چنین حال و هوای
قصه فیلم ها و سریال ها همین رویه را در پیش گیرند.
این که
این شیوه به کلی خوب یا بد است بحثی است بسیار طولانی که با بررسی حال و هوا و رشد
موزیک در دیگر کشور ها و راه پیدا کردن آن به سینما و تلویزیون قابل بررسی است. در
نهایت همین امروز هم هنوز این نوع موزیک مورد پسند بسیاری از ایرانی هاست و البته
در خیلی از کشورهای دیگر هم خواهان دارد.
آهنگ
سازان ایرانی هم چون «بابک بیات» که عمری را برای ساختن موزیک فیلم ها و سریال ها
سپری کردند با این که بسیار کمتر از بازیگران که جلوی دوربین و بر روی جلد مجلات
حضور داشتند، شناخته شده اند، توانستند در خاطرات بسیاری از ما حجم قابل توجهی را
هم راه با فایل های موسیقی خودشان بایگانی کنند.
پنجم
آذر سالروز فوت بابک بیات بود. یکی از آهنگ سازان بزرگ ایرانی که به جرات می توان
گفت فضا و حس و حال بسیاری از سریال های ایرانی را با موزیک های خود تحت تاثیر
قرار داده به شکلی که گاه موسیقی باعث جاودانگی سریال یا فیلم شده و یا تاثیر
بسزایی در آن داشته.
بابک
بیات در بیست و سوم خرداد ۱۳۲۵ در تهران متولد شد. و در ۵ آذر ۱۳۸۵، در تهران
درگذشت.
از
سن نوزده سالگی در اپرای تهران و زیر نظر «اولین باغچه بان» و «ثمین باغچه بان» و
«نصرت اله زابلی» با موسیقی کلاسیک و جهانی آشنا شد و در حدود پنج سال هم کاری خود
را با این اپرا ادامه داد.
بعد
از انقلاب بابک بیات فعالیت موسیقی را در «شرکت ابتکار»، هم راه با دوستش «ابراهیم
زال زاده» و با «کاست قاصدک»، «زندگی نامه صمد بهرنگی» و بصورت ترانه های کودکانه
خانم «سیمین غدیری» آغاز کرد. پس از آن کاست «خروس زری پیرهن پری» را به هم راه
«احمد شاملو» و کاست های «سکوت سرشار از ناگفته هاست» و «چیدن سپیده دم » را با
صدای احمد شاملو موسیقی ساخت.
بابک
بیات موسیقی فیلم را در بعد از انقلاب با فیلم «مرگ یزد گرد» ساخته «بهرام بیضایی»
ادامه داد و در سال ۱۳۶۲ موسیقی فیلم های «نقطه ضعف» و «ریشه در خون» را ساخت و در
سال های بعد برای فیلم های «شاید وقتی دیگر» و «مسافران» ساخته های بهرام بیضایی،
سریال «سلطان و شبان»، «کشتی آنجلیکا»، «عروس»، «پرده آخر»، «طلسم»، «مرسدس»،
«جهان پهلوان تختی»، «دست های آلوده»، «اتوبوس»، «قرمز»، «دو زن»، «شیدا» و در
حدود نود فیلم سینمایی موسیقی نوشته است و آخرین سریالی که وی برای آن موسیقی
ساخته است «سریال ولایت عشق» است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر