۱۳۹۲ تیر ۵, چهارشنبه

تار و پود تار ایران از هم گسیخت...

قدیمی ها - مهران اعظمیان: در روزی غم انگیز و پر درد، در کنار اشک چشم جامعه فرهنگ و هنر و در کنار مردمی که حقّ هنرمندشان را به هنرمندی ادا کردند، خداوندگار تار ایران، شیرین نواز شور آفرین استاد جلیل شهناز به سوی آنکه سوز زخمه هایش زِ او بود شتافت.

گرچه رفت و تاب و قرار از دل خون شده ی یاران برد، لیک آنچان یادی از خود به یادگار گذاشت که تا جان و عشق و شور باشد، نام شهناز نیز در آن میان بدرخشد. استادی را از دست دادیم که زلالی صدای سازش، از زلالی دل پاکش سرچشمه می گرفت. استادی که در ایام جوانی با استاد حسن کسایی و استاد تاج اصفهانی آشنا شد و آنچنان دل و دلداده گشتند که گروه «یاران ثلاث» را تشکیل دادند و آنچنان دل نغمه هایی ساختند که گویی بر تار دل چنگ می زنند. مجال سخن از کار های استاد با بزرگان اهل معرفت همچون حبیب الله بدیعی، پرویز یاحقی، رضا ورزنده، اسد الله ملک و دیگر ستارگان آسمان هنر نیست ولی میتوان به گروهی که استاد در دهه ششم حیاتشان با همکاری فرامرز پایور، علی اصغر بهاری، صمد اسماعیلی و محمد موسوی با نام «گروه اساتید» تشکیل دادند، اشاره نمود. بی شک، انتخاب ایشان به عنوان چهره ماندگار هنر و موسیقی و اعطای مدرک درجه یک هنری و یا نام شهناز که استاد شجریان به افتخار استاد جلیل شهناز برای گروهشان انتخاب کردند، به جا و شایسته بود ولی در برابر دریای بی کران شور و عشق استاد شهناز که همه از باده ی آن کام خود گرفته اند، چونان قطره ایست ناچیز. کنون قلم را یارا نیست تا از شرح زندگانی و طبع و ذوق جوشان و صدای ساز بی بدیل استاد یم  و شاید در مجالی دیگر بدان رسیم. کنون این باب را به پایان میبرم چرا  که:
در نامه نیز چند بگنجد حدیث عشق
کوته کنم که قصه ما کار دفتر است
20 خرداد 1392 استاد فریدون حافظی، استاد بزرگ تار و موسیقی کشور و امانت دار تار استاد یحیی که بیش از هفتاد سال برای موسیقی و هنر کشور چون شمع سوخت تا به آن روشنی بخشد، از جان گذشت تا به جانان رسد. داغ استاد حافظی آنچنان بود که تمام اهل هنر و معرفت را به غم نشاند. اما هنوز دیده ها از فراق ایشان خون فشان بود که خبر پرواز شه نواز تار ایران در صبح دوشنبه 27 خرداد 1392، عاشقان را به خون نشاند و سینه ها را پر شراره کرد. آنچنان استاد شهناز از پی استاد حافظی پر گرفتند که گویی نتوانست فراق یار دیرینش را تحمل کند و پروانه وار پر به آتش زد تا خود را به او برساند. استاد جلیل شهناز در میان خیل علاقه مندان و سینه سوختگان به خاک سپرده شد تا این ده روز میان خاکسپاری استاد حافظی و استاد شهناز، به عنوان غم بارترین روزهای هنر و موسیقی اصیل ایران به دفتر تاریخ ثبت شود. به واقع در این ده روزساز پر راز تار آنچنان یتیم گشت که دیگر در آغوش هیچ دایه ای آرام نمی گیرد.


زنده یادان جلیل شهناز و حسن کسایی

خانواده استاد جلیل شهناز بسیار کوشیدند تا بتوانند آرزوی استاد را برآورده کنند و پیکر ایشان را در کنار استاد کسایی و استاد تاج اصفهانی و در شهر و دیار خود استاد به خاک بسپارند ولی، نا مهربانی هایی که همیشه بر موسیقی روا شده است و از آن، موسیقی ایرانی اینچنین غم و سوز را به جان خود گرفته، دامن استاد جلیل شهناز را هم گرفت و از دادن اجازه ی تدفین ایشان پیش آن دو یار سفر کرده شان داده نشد و در ازای بی کران خدمت استاد به این مرز و بوم، کمترین خواسته ایشان انجام نپذیرفت و آرزوی دیرین ایشان نیز با خودشان در قطعه هنرمندان بهشت زهرا  به خاک سپرده شد. چه می توان گفت...
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
شاید تقدیر اینچنین بود که استاد جلیل شهناز در کنار یار تازه سفر کرده شان استاد فریدون حافظی بیارامد تا قبر این دو عاشق و اهل معرفت میعادگاهی برای تمام سینه سوختگان و اهل دلان شود.
خدایشان بیامرزد و از شراب شیرین وصال مستشان گرداند. آمین
از بام هنریک دو ستاره به در افتاد

این بار فزون از دو ستاره قمر افتاد

هیچ نظری موجود نیست: