۱۳۹۱ اسفند ۲۴, پنجشنبه

در رد کارپت نمایش یک رویای خصوصی هنرمندان بسیاری حضور داشتند


به دیدن اجرای خصوصی نمایش پر سر و صدای «یک رویای خصوصی» با حضور بهروز وثوقی، گلشیفته فراهانی، سوسن فرخ نیا و کارگردانی ایرج جنتی عطایی رفته بودیم.

به گزارش جوانان سالن از جمعیت جای سوزن انداختن نبود، نمایشی پر بار و پر از پیام که با چارچوپ محکم و با نامدارترین چهره ها، خاطره تئاترهای بزرگ ایران را تداعی می کرد و بازی های همه دیدنی و حرفه ای بود و انتظاری هم جز این نمی رفت. در بیرون سالن، رد کارپت برپا شده بود، هنرمندان سرشناس یکی یکی می آمدند.
در جمع آنها هنرمندانی چون ستار، ابی، هوشنگ توزیع، شهرام صولتی، مسعود اسدالهی، حسن خیاط باشی، مارتیک، هلن، ویدا قهرمانی، علی پورتاش، بدری همت یار، و... دیده می شدند.
روی ردکارپت فرصتی پیش آمد تا با چند تن از هنرمندان گفتگوی کوتاهی داشته باشیم.


بهروز وثوقی، گلشیفته فراهانی، ابی و مهشید همسر ابی

ابی: ابی درباره نمایش و هنرمندان آن گفت من به دیدن نمایشی بی نظیر آمده ام، چون همه عوامل سازنده آن از بهترین های هنر ایران هستند بهروز وثوقی را من از چند دهه قبل می شناسم، دوست نازنین من است، برای موزیک متن چند فیلم اش از جمله کندو خوانده ام در این سی و چند سال گذشته نیز هر جا روی صحنه بود من هم آنجا بودم، او را یک استثناء در هنر ایران می دانم، مطمئنم این نمایش نیز با حضور او و گلشیفته فراهانی هنرمند خوب و جوان، که راه جهانی می رود، یک نمایش ماندنی است سوسن فرخ نیا را هم با هنرش آشنا هستم، او هم از استثناهای هنر تئاتر است. این مجموعه کار شگفت انگیزی را ساخته است. با شوق به دیدار نمایش آمده ام و می دانم که با شوق هم آن را تا پایان تماشا می کنم.
شهرام صولتی: من کارهای بهروز را سال ها ستایش کرده ام، او یک هنرمند تکرار نشدنی است، کار گلشیفته فراهانی را دوست دارم، او خوب می داند چه می کند و به کجا می رود، مجموعه بهروز، گلشیفته و فرخ نیا، مسلما یک مجموعه دیدنی است، خصوصا وقتی پای ایرج جنتی عطایی پیش می آید، این ترانه سرا و کارگردان و نویسنده توانا. من پیشاپیش به این دوستان هنرمند تبریک می گویم و همه با انتظار بالایی به تماشای این کار می نشینیم و لذت می بریم.
اندی: من هیچ کار بهروز را از دست نمی دهم، هر جا بهروز روی صحنه باشد من هم آنجا هستم، بهروز یک چهره جاودانه سینما و تاتر ماست، او از چهره هایی است که هیچگاه تکرار نمی شود. من افتخار دوستی او را سال هاست دارم. از مشوقین من در کار خوانندگی بود و از مشورت هایش سود برده ام، امشب هم آمده ام که از او بیاموزم. چون می دانم او و گلشیفته فراهانی هنرمند جهانی مان، سوسن فرخ نیا و ایرج جنتی عطایی امشب شگفتی تازه ای می آفرینند. با اینکه باید در یک رویداد دیگر باشم، وظیفه داشتم ابتدا کار بهروز را ببینم و بعد به آن رویداد بروم. در ضمن از زحمات جری خاچاتوریان و رابرت ده نوشی برای تهیه این نمایش سپاس دارم.


بهروز وثوقی، گلشیفته فراهانی و سوسن فرخ نیا

به دیدن نمایش «یک رویای خصوصی» رفته بودیم، عجیب اینکه همه آنهایی که آن شب آمده بودند با انتظار و توقع بسیار آمده بودند، حق داشتند، چون نام های بزرگی بر تارک نمایش می درخشید: بهروز وثوقی یک دانه سینمای ایران در تمام 45 سال گذشته، گلشیفته فراهانی، یک پدیده استثنایی در سینمای جهانی و اینک در تئاتر و سوسن فرخ نیا، یک هنرمند با تجربه و استخوان خرد کرده تئاتر و سر انجام ایرج جنتی عطایی با ترانه های جاودانه و چند نمایش بحث انگیر چون رستمی دیگر و اسفندیاری دیگر و پروانه ای در مشت.
مسلما آنهایی که صرفا برای خندیدن به دیدن نمایش آمده بودند نا امید نشدند، چون نمایش ضمن رگه های قوی طنز و خنداندن آنهایی که با اندیشه می خندند طنز گزنده ای داشت و خیلی ها را می سوزاند. از ایرج جنتی نباید انتظاری جز این داشت، او کاری به بازار تجارت هنر ندارد و به همین سبب آنها که برای تئاتر ایرج سرمایه گذاری کردند، جری خاچاطوریان و ربرت دهنوشی، به دلیل عشق به هنر و هنرمندان راستین وارد این میدان شدند و پی هر ریسکی هم به تن مالیدند، گرچه برخلاف انتظار خیلی ها نمایش همه جا سولداوت شد.


هنرمندان و مردم در نمایش «یک رویای خصوصی»

اما وقتی به دل نمایش سفر می کنیم، وقتی مات بازی های درخشان و دلنشین بهروز وثوقی و گلشیفته فراهانی و سوسن فرخ نیا می شویم، یادمان می رود که بخندیم چرا که گاه بی اختیار اشک می ریزیم. به جرات در تمام 2 ساعت نمایش، این بازیگران توانا به روی صحنه زندگی می کردند، نه نقش آفرینی. آنها که با شوق و هیجان به دیدار بهروز وثوقی و گلشیفته و فرخ نیا آمده بودند، بعد از لحظاتی فراموش شان می شد چه کسانی روی صحنه بازی می کنند چون بهروز به راستی در شخصیت آن نقاش گم شده در خود، غرق بود، برای او مهم نیست چگونه روی صحنه بایستد، بنشیند و راه برود تا به قولی فیگور خوبی برای عکاسان، فیلمبرداران داشته باشد، او خود آن نقاش معروف دیروز و مرد شکسته و سرگشته امروز است که اگر یک رویای شیرین، زندگیش را پر نکرده بود از پای افتاده بود، از بهروز حیرت نمی کنیم، که با هر نقشی زندگی می کند، او همیشه تواناست، او الگوی تمام عیار هنرمندان دیروز و امروز است. گلشیفته شگفتی می آفریند، آتشپاره ای که با حرکات و حرف ها و شیرین کاری هایش، صحنه را رنگ می زند، شاید بسیاری بازی های نرم و درخشان او را در فیلم ها دیده بودند، ولی دیدن او در صحنه تئاتر در کنار دو چهره با تجربه و خاک تئاتر خورده، تحسین همه را برانگیخت. گلشیفته در تمام لحظات، به راستی رویای شیرین نقاش منزوی و دست کشیده از قلم مو وبوم را زنده کرد.
گلشیفته گاه دخترکی شیطون و بازیگوش و گاه زنی زیبا و طناز و هوش ربا جلوه می کرد و عجیب اینکه از آغاز تا پایان نمایش، ستایش و تحسین بسیاری از خانم های حاضر در سالن را هم بر می انگیخت و بسیاری از آقایان را هم مات می کرد.
رو در رویی بهروز و گلشیفته در تمام لحظات دیدنی بود. یک هارمونی شگفت آور، که انگار هر دو یک ترانه مشترک را می خوانند و وقتی سوسن فرخ نیا، این چهره با سابقه و هنرمند به آنها می پیوست و رویای شیرین نقاش از خود بیخود شده را شکست، وقتی از زندگی آشفته خود حرف زد، وقتی چون میلیون ها زن خانه نشین و فراموش شده، پای سریال های تلویزیونی نشست، از شوق فریاد زد، وقتی با مهارت خاصی از کنار رویای شوهرش گذر کرد، توانایی های خود را بیشتر بروز داد.


بهروز وثوقی و گلشیفته فراهانی

موسیقی متن نمایش که بادست های هنرمند فرزین فرهادی ساخته و تنظیم شده بود، برای اولین بار به یک نمایش ایرانی، نمائی و مفهومی تازه داد ترانه هایی که گلشیفته می خواند، بر خلاف انتظار خیلی ها، چنان در دل نمایش نشسته بود که در واقع دیالوگ های نمایش شده بود. 
گلشیفته در اجرای ترانه ها هم حیرت انگیز بود، او با گیتاری که گاه نمی نواخت، که البته با مفهوم رویا هماهنگ بود، با صدایی که به دل می نشست، زنجیر دیگری برای پیوند لحظات یک نمایش درام بود.
البته نمایش فراز و نشیب هایی هم داشت، مسلما صد در صد و در نهایت کمال نبود، ولی به جرات با مفهوم خاص خود، با بازی های درخشان بهروز، گلشیفته و فرخ نیا، با استقبال پرشوری که طبقات مختلف مردم از آن کرده اند، می توان این امید را داشت که تئاتر ایرانی، چهره متفاوت دیگری هم دارد. نه از آن روی که نمایش کمدی کاملا حرفه ای و سالم و پر از پیام، که تا امروز در صحنه های بسیاری شاهد بودیم، منزلت خود را از دست داده است، بلکه از آن روی که شانه به شانه نمایشات کمدی پر از طنز و حرف و پیام و اندیشه، صحنه نیاز به نمایشی جدی با پیام های ویژه و تفکر برانگیز هم دارد.
گزارش: فرح شکوهی، عکس ها: علیرضا کیا

هیچ نظری موجود نیست: