قدیمی ها : ناصر ملکمطیعی متولد ۱۳۰۹ تهران، کارگردان و بازیگر
سرشناس قدیمی سینما و تلویزیون ایران است.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ و تغییر چارچوبهای حاکم بر
سینمای ایران، ملکمطیعی، هم چون فردین و بهروز وثوقی، جایی در سینمای پس از انقلاب
نداشتند و زمینه بر ادامه فعالیت هنری آنها فراهم نشد. ملکمطیعی، پس از انقلاب و تا
به امروز، در مشاغلی هم چون قنادی و مشاور املاک فعالیت داشتهاست.
ناصر ملکمطیعی دیپلم رشته تربیت دانشسرای عالی
تهران است و قبل از آن که به سینما راه یابد، معلم ورزش دبستانهای تهران بود. او پس
از ورود به سینما و کسب محبوبیت، به فعالیت در تئاتر (از ۱۳۳۵) و دوبله فیلم
(۱۳۳۸) نیز پرداخت.
فعالیت وی در سینما با بازی در صحنه کوتاهی از
فیلم «واریته بهار» آغاز شد. بازی ملک مطیعی در دومین فیلمش «شکار خانگی» در حد بیان
یک جمله کوتاه در صحنه یک میهمانی بود. اما بازی ملک مطیعی در «ولگرد» (مهدی رئیس فیروز،
۱۳۳۱) او را به اوج محبوبیت رساند و برای بازی در آن نخستین دستمزد فعالیت حرفهای
خود را گرفت. با موفقیت «ولگرد» بلافاصله در فیلمهای «گرداب» ـ که نخستین فیلم رنگی
سینمای ایران بود ـ و سپس در فیلم «غفلت» (علی کسمایی، ۱۳۳۲) بازی کرد. ملک مطیعی پس
از بازی در «غفلت»، از «پارس فیلم» به «دیانا فیلم» رفت، تا در ازای بازی در دو فیلم
در سال، ماهانه هزار تومان دستمزد دریافت کند، اما پس از ایفای نقش در «چهارراه حوادث»
(ساموئل خاچیکیان، ۱۳۳۳) که متفاوت از سایر نقشهای او بود، به خدمت نظام احضار شد.
او پس از بازگشت، در فیلم «اتهام» (شاپور یاسمی ، ۱۳۳۵) بازی کرد. ملکمطیعی در فاصله
سالهای (۴۰-۱۳۳۶) در فیلمهای: «بازگشت به زندگی» (عطاالله زاهد، ۱۳۳۶)، «عروس فراری»
(اسماعیل کوشان، ۱۳۳۷)، «طلسم شکسته» (سیامک یاسمی، ۱۳۳۷)، «دشمن زن» (پرویز خطیبی،
۱۳۳۷)، «دو قلوها» (سیامک یاسمی، ۱۳۳۸)، «اول هیکل» (سیامک یاسمی، ۱۳۳۹)، عمو نوروز
(سیامک یاسمی، ۱۳۴۰)، آرامش قبل از طوفان (خسرو پرویزی، ۱۳۴۰)، عسل تلخ (حسین مدنی،
۱۳۴۰)، سایه سرنوشت (اسماعیل کوشان، ۱۳۴۰) و آس و پاس (سیامک یاسمی، ۱۳۴۰) بازی کرد.
ملکمطیعی از سال ۱۳۴۱ با پوشیدن لباس جاهلها
و کلاه مخملیها، که پیش از او عباس مصدق و مجید محسنی به تن کرده بودند، در نقشهایی
ظاهر شد که فردین جز دو بار در فیلمهای: «زنها فرشتهاند» (اسماعیل پورسعید،
۱۳۴۲) و «ایوب» (فریدون ژورک، ۱۳۵۰) حاضر به پوشیدن آن لباسها و ایفای آن نقشها نشد.
ملک مطیعی در فیلمهای: «کلاه مخملی» (اسماعیل کوشان، ۱۳۴۱)، «با معرفتها» (حسین مدنی،
۱۳۴۲)، «مردها و جادهها» (ناصر ملکمطیعی، ۱۳۴۲)، «ابرام در پاریس» (اسماعیل کوشان،
۱۳۴۳)، «سالار مردان» (نظام فاطمی، ۱۳۴۷) و «مردان روزگار» (مازیار پرتو، ۱۳۴۸) با
کت و شلوار مشکی، پیراهن سفید و کفش چرمی نوک تیز، کلاه مخملی و دستمال ابریشم یزدی
و تسبیح شاه مقصود، اگرچه مصداق زندهای از نمونه اجتماعی سنخ «جاهل» نبود، اما مجموعه
اجرای نقش، بهویژه حرکات دستها و بالا انداختن ابرو، تکیه کلامها و نقلهایش، عامه
بیندگان را مجذوب خود کرد.
ملک مطیعی در مصاحبه ای در سال 1394 گفت: هر وقتی
میكروفن رو میبینم یادم نمیره حقشناسی داشته باشم نسبت به هموطنان بسیار عزیزم كه
من رو فراموش نكردند و تحملم كردند تا برسیم اینجا، من وقتی این دوربین و تشكیلاتو
میبینم حالم خیلی خوب میشه، از آدم 85 سالهای
كه سالهای زیادی را با چندین نسل در این مملكت گذرونده و راست یا دروغ منسوب به اینه
كه آدم صادقیه، مشتیه، آدم جوونمردیه، شما یه كلمه حرف ناسزا، دروغ، بدجنسی را نخواهید
شنید، چون از اولم حب جاه و مقامی نداشتم و خوشحال میشم حقیقت را بگم و هیچ چیز برام
بالاتر از گفتن حقیقت نیست.
مطک مطیعی در ادامه این مصاحبه درباره با
شایعه درگذشتش درحالی كه قهوه میل میكند، میگوید: به هرحال مردمی كه آدمو میشناسن
محبت بیشتری به او دارند، در هر رده و حرفهای
میخوان از حال آدم باخبر بشن، آدمیزاده بالاخره میره مریضخونه، میره كلانتری چون دعواش
میشه، یا با باجناقش میره پارک ملت شام میخوره
یا میره زیارت و ... ما این كارامون سر و صدا داره خدای نكرده اگه یه آدمم پیدا بشه
یه ذره خیلی مراعات آدمو نكنه اتفاقات عجیب غریبی
میافته، شایعه میكنن، البته این شایعات منو اذیت نمیكنه كه گفتن از دنیا
رفتم، من نباید گله بكنم، اگرم كسی حرفی زده از روی دوستی زده و اینكه اطلاعات نداشته
و مهم اینه الان حالم خوبه و هیچی بالاتر از این نیست، یه وقت یه نارساییهایی است
و آدم مجبوره بره مریضخونه، من مریضخونه نزدیک منزلمو عوض كردم اومدم اونجایی كه قلبمو
سیزده سال پیش عمل كردم و خوب اینجا بیشتر بر ملاتر شد و اتفاقاتی افتاد، خداروشكر
اهالی بیمارستان هم نهایت محبت را كردند و یه ذره هم باید به شناسنامه نگاه كرد، نباید
انتظار داشت تو این سن و سال، الان برم بدوم ، بعضی وقتا غصه میخورم، مجبورم اینو بگم
به شما ، من 15 سالم بود رفتم قله دماوند، اون موقع هم مثل الان نبود كه هر كسی راه
بیافته بره قله را فتح كنه ،خیلی مشكل بود، سه دسته اون موقع رفته بودن، از تیغه شمالی
خیلی سختتر بود كه به سمت قله حركت كنی، من به عنوان جوونترین كوهنورد مدال كوهنوردی
گرفتم.
مجله اینترنتی «قدیمی ها» آرزوی سلامتی،
تندرستی و عمر طولانی برای ناصر ملک مطیعی «تاریخ زنده سینمای ایران» دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر