۱۳۹۳ دی ۷, یکشنبه

نقش نصرت کریمی در پی ریزی سینمای اجتماعی ایران

نصرت کریمی با کارگردانی دو فیلم «درشکه چی» و «محلل» نقش مهمی در پیشرفت سینمای اجتماعی ایران ایفا کرد. این هنرمند توانا این روزها نود ساله می شود.
نصرت کریمی از سینماگران مهم پیش از انقلاب سال ۱۳۵۷ شناخته می شود. او در سال ۱۳۵۰ با ارائه دو فیلم «درشکه چی» و «محلل» به شکوفایی سینمای اجتماعی ایران یاری رساند.
نصرت کریمی در سال ۱۳۰۳ در تهران متولد شد. کار هنری را در جوانی با پیوستن به گروه عبدالحسین نوشین آغاز کرد. در دهه ۱۳۲۰ نوشین با تشکیل یک اکیپ تئاتری با شرکت جوانان با استعداد و اجرای نمایش در تئاترهای فردوسی و سعدی، می کوشید برای تئاتر مدرن ایران پایه هایی استوار بسازد. کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به این تلاش ها پایان داد.


نصرت کریمی

نصرت کریمی که به عنوان گریمور و بازیگر با گروه نوشین همکاری داشت و دین خود را به «استاد» در کتابی در بزرگداشت او ثبت کرده است، در سال ۱۳۳۱ برای تحصیل در رشته سینما به اروپا رفت. او پس از چند سال آموزش و تجربه اندوزی در ایتالیا و چکسلواکی (سابق) به سال ۱۳۴۳ به ایران برگشت.
کریمی در عرصه ها و رشته های گوناگون، از نویسندگی و بازیگری و طراحی و گریم برای سینما و تئاتر، تولید فیلم های انیمیشن و نمایش های عروسکی کارهای زیادی ارائه داده است. پس از انقلاب، که به خاطر پیشینه و رفتار «غیر اسلامی» از فعالیت هنری باز ماند، به تدریس روی آورد و به کارهایی «متفرقه» مانند پیکرتراشی و پرورش گل پرداخت، که همچنان با ذوق هنری او نزدیکی دارند.
کریمی در هر رشته ای کار کرده، هم ذوق و قریحه ای بالا نشان داده و هم دانش و الزامات فنی هر هنر را به صورت ماهرانه و تخصصی به اجرا در آورده است. در برخی از رشته ها مانند فیلم های عروسکی و نقاشی متحرک (انیمیشن یا کارتون) یکی از بارزترین ها بوده است؛ اما اهمیت او پیش از هر چیز به خاطر دو فیلم سینمایی اوست.

بر کرانه ی «موج نو»
جریانی مشهور به «موج نو» که در سال ۱۳۴۸ حال و هوایی تازه وارد سینمای ایران کرد، برای هنرمندانی که حرفی گفتنی و طبعی هنرمندانه داشتند، فرصتی نسبتا مناسب فراهم کرد. این جریان پیش از هر چیز نفی سینمای سطحی، بی مایه و آسان پسند و در یک کلمه «مبتذل» بود که بیگانه از واقعیات جامعه ایران، با الگوبرداری ارزان و تقلید خام از فیلم های موفق خارجی، به ویژه فیلم های هندی و مصری، شکل گرفته بود.
در دوره ای که فضای بازتری برای نوجویی پدید آمده بود و با پشتیبانی تماشاگرانی که خسته و دلزده از فیلم های بی مایه و «سینمای آبگوشتی» فیلم های بهتری می خواستند، نصرت کریمی به فاصله چند ماه در سال ۱۳۵۰ دو فیلم برجسته عرضه کرد که سنگ بنایی برای سینمای اجتماعی ایران شد.
پیش از آن در ایران صدها فیلم تولید شده بود که فضای شهر و روستای ایران را نشان می دادند و داستان آنها در جامعه ایران می گذشت، اما این فیلم ها با واقعیات جامعه هیچ ربطی نداشتند، جز این که در آنها مردم به زبان فارسی سخن می گفتند. اصطلاح «فیلمفارسی» نامی وهن آمیز و البته مناسب برای این گونه محصولات بود.
پیش از نصرت کریمی تمام داروندار سینمای اجتماعی ایران در چند فیلم خلاصه شده بود، از جمله: «شوهر آهوخانم» به کارگردانی داوود ملاپور، «آرامش در حضور دیگران» به کارگردانی ناصر تقوائی، دو فیلم «گاو» و «آقای هالو» به کارگردانی داریوش مهرجویی.
با دو فیلم اول نصرت کریمی بود که سینمای اجتماعی ایران به طور واقعی مطرح شد و سخنگویی توانا پیدا کرد. این کارگردان بهتر و ماهرتر و قوی تر از هر سینماگر پیش از خود، دوربین را به میان مردم برد. نگاه او، نه مانند سینمای بازاری بی ریشه و قلابی بود و نه مثل سینماگران «موج نو»، شیک و از بالا. فیلمساز مردم فرودست را به خوبی می شناخت، با اعتماد به نفسی درخور به آنها نزدیک می شد و به راحتی با آنها می جوشید.
سینمای نصرت کریمی با وضع موجود مخالف است؛ به ناروایی ها و نابرابری های اجتماعی معترض است. او تحول طلب و ستیزنده است، اما دیدگاه او خودپسندانه و تفرعن آمیز نیست، تعهد اجتماعی او بی هیاهو و فروتنانه است. شاید به این علت بود که سینمای او «روشنفکران» را، که در آن سال ها خشم و خروش می خواستند، خشنود نکرد. قدر او امروز بهتر شناخته می شود.
مزیت مهم سینمای کریمی جنبه شاد و سرگرم کننده ی آن است. نقد اجتماعی او همیشه در بستر طنز و تمسخر روان می شود. فیلم او تماشاگران ساده را به راحتی جذب می کند و به دلشان می نشیند؛ هرچند که چه بسا در فیلم عادات و باورهای خود آنهاست که زیر شدیدترین ضربه ها قرار می گیرد.

حمله به سنت های کهنه
اولین فیلم سینمایی نصرت کریمی به نام «درشکه چی» در خلق حال و هوای جنوب شهر، بدون توسل به عناصر ساختگی و کلیشه ای مانند الواطی و چاقوکشی، بسیار موفق است. به جرأت می توان گفت که هیچ فیلمی با این دقت و مهارت فضای واقعی زندگی مردم عادی را تصویر نکرده بود. به ویژه نکته سنجی و باریک بینی دوربین در ثبت جزئیات، از همان اولین پلان فیلم در قبرستان، سخت دلنشین است.
فیلمساز نشان می دهد که از جامعه و تیپ های اجتماعی شناختی درست و عمیق دارد. مراسم و سنت های رایج، عادت ها و خلقیات مردم عادی را به خوبی می شناسد. خصلت های پسندیده و روحیات نیک آنها را صمیمانه می ستاید و در مقابل سنت های پوسیده و زشت و جاهلانه را زیر شلاق نقد و تمسخر می گیرد.
«درشکه چی» داستان عشقی نامتعارف را به ساده ترین زبان سینمایی روایت می کند. فضایی آشنا و مأنوس می سازد و در میان مشتی شخصیت های زنده و جاندار، مناسباتی واقعی برقرار می کند. در فیلم زن و مردی میانسال الفتی دیرین داشته اما از هم جدا افتاده اند. اکنون که همسران خود را از دست داده اند، دیگر بر سر عشق آنها مانعی نیست و مایل به ازدواج هستند. اما غیرت «مردانه» و تعصبات «ناموسی» مانع از پیوند آنهاست. تنها پس از سختی های فراوان و برخوردهای تلخ است که این مانع از سر راه برداشته می شود.
دومین فیلم سینمایی کریمی به نام «محلل» در نقد و نکوهش اعتقادات دیرین و عادت های کهنه ی جامعۀ سنت زده سخت بی باک بود و به فیلمی جنجال انگیز بدل شد.
در فیلم شوهری بازاری در بگومگویی خانوادگی، در عصبانیت از خود به در می شود و همسر خود را «سه طلاقه» می کند اما به زودی پشیمان می شود. بنا به فقه اسلامی یا برداشتی که در داستان از آن ارائه می شود، این مرد دیگر حق «رجوع» ندارد و تنها به شرطی می تواند دوباره با زن خود زناشویی کند، که مردی دیگر به نام «محلل» با او همبستر شود. مرد در تنگنایی دردناک قرار می گیرد: از سویی نمی تواند احکام شرع را نادیده بگیرد و از سوی دیگر حاضر نیست به همبستری همسر خود با مردی بیگانه رضایت دهد.
فیلم سینمایی «محلل» که به یکی از داستان های کوتاه صادق هدایت گوشه چشمی داشته، مزاحمت باورهای سنتی و به ویژه ناسازگاری آنها را با دنیای امروز به خوبی نشان می دهد. نمایش فیلم واکنش تند محافل دینی را به دنبال داشت که به توقیف فیلم انجامید و پس از انقلاب برای سازنده ی آن گرفتاری به بار آورد.
نصرت کریمی پس از تولید دو فیلم یادشده از سینمای دلخواه خود دور شد. می توان گفت که موانع فرهنگی و فشارهای سیاسی او را از ادامه راهش باز داشتند. از آن پس او گاه در مقام کارگردان و بیشتر در نقش بازیگر در فیلم هایی شرکت کرد که بیشتر به گیشه توجه داشتند و کمدی بی مایه را به طعن و طنز کوبنده ترجیح می دادند.
این هنرمند پس از انقلاب دوران سختی گذراند و چند سالی با هول و وحشت به سر برد. تیره اندیشانی که پیش از انقلاب به هنر او آسیب زده اما به خودش دست نیافته بودند، پس از انقلاب به فکر «جبران مافات» افتادند. کریمی مدتی به زندان افتاد و سپس از کار هنری منع شد.
کریمی در سال های پس از انقلاب خلاقیت هنری خود را در رشته های دیگری مانند پیکرسازی و گریم عرضه کرد. او همچنین در آموزشگاه های هنری به تدریس پرداخت، تجربه و دانش هنری خود را در اختیار جوانان قرار داد و در کلاس های خود نیز همواره بر اهمیت رویکرد اجتماعی سینما تأکید کرد.

توضیحی درباره سینمای اجتماعی
ناتوانی در بازآفرینی فضای واقعی جامعه در طول سالیان از ضعف های اصلی و کمبودهای جدی سینمای ایران بوده است. برخی از پیشگامان سینمای ایران مانند فرخ غفاری و ابراهیم گلستان در این عرصه تلاش هایی انجام دادند، اما هم به علت سانسور و هم به دلیل عقب ماندگی فرهنگی جامعه این تلاش ها چندان موفق نبودند.
سینمای اجتماعی، که شاید بتوان آن را بارزترین شاخه سینمایی دانست، در جهان سنتی تناور دارد. در این سینما فرد یا قهرمان در محیط جامعه در شبکه ای از مناسبات اجتماعی قرار می گیرد و با دیگران روابطی آشکار و پنهان برقرار می کند. این سینما شخصیت فرد را نه در علایق شخصی، خصایص فردی یا مسائل روانی، بلکه بیشتر در پیوند با گروه، طبقه یا جمعی بزرگ مطالعه و تحلیل می کند.
مهمترین نمونه ای که از سینمای اجتماعی به ذهن می آید، سینمای ایتالیاست که با مکتب نئورئالیسم در دهه های ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ دهها فیلم اجتماعی ارزنده ارائه کرد. این فیلم ها نه تنها واقعیات جامعه را بازتاب می دادند، بلکه در بیان خواسته های اجتماعی و سمت و سو دادن به حرکت مردم نقش مهمی ایفا کردند. معضلاتی مانند فقر و بیکاری، جهل و خرافات، ستم بر زنان و کودکان در فیلم های بیشماری منعکس شد و وجدان جامعه را تکان داد.
به دلایل تاریخی و فرهنگی، از جمله پایین بودن فرهنگ سینمایی و ضعف دموکراسی، سنت سینمای اجتماعی در کشورهای خاورزمین رشد مناسبی نداشت. در هند و مصر که بنیاد سینمایی استوارتری داشتند، توده مردم به فیلم های بی مایه و سطحی راغب بودند، اما حتی در این دو کشور نیز سینمای اجتماعی موقعیتی بهتر از ایران داشت.
در هند انبوه فیلم های سطحی با صحنه های پر ساز و آواز و «بزن بزن» های ساختگی تولید می شد، اما در کنار کارخانه عظیم رؤیافروشی «بالیوود»، فیلمسازانی هم بودند که به مایه های اجتماعی توجه داشتند. ساتیا جیت رای، مرینال سن، ریتویک غاتک و سینماگران دیگر به سینمای اجتماعی هند رونق بخشیدند.
در مصر نیز فیلم ها بیشتر به واریته و شو شبیه بودند تا به آثار سینمایی. اما در این کشور نیز سینماگرانی مانند صلاح ابوسیف و یوسف شاهین به واقعیات تلخ نظر داشتند و در افشای نابسامانی های جامعه آثار مهمی خلق کردند.
در ایران اما، سینمای اجتماعی هرگز به درستی قوام نگرفت. فیلم های معروف به «موج نو» نیز نتوانستند در برابر هجوم فیلم های تقلیدی و تکراری پایداری کنند و جریانی فعال پدید آورند.
در سال های پس از انقلاب و از نیمه دهه ۱۳۶۰ بود که سینمای اجتماعی ایران به معنای واقعی کلمه زاده شد. در ایران امروز فیلمسازانی مانند رخشان بنی اعتماد، پوران درخشنده، اصغر فرهادی، جعفر پناهی و کمال تبریزی این جریان را بارور کرده اند.

هیچ نظری موجود نیست: