۱۳۹۳ آبان ۹, جمعه

ناهید دایی جواد خواننده «گل ها» ناخوش احوال روزگار می گذراند

موسیقی ایرانیان - حمیده موسوی: از طریق یکی از آموزشگاه های اصفهان خبر دار شدم که چند وقتی ست ناهید به دلیل بیماری، تحت درمان و به انتظار جلساتی برای اجرای پرتودرمانی و شیمی درمانی است.

در این روزهای متأثر از انواع مواد شیمیایی، فیزیکی و ماوراء طبیعیِ! که  گریبانگیرِ آسمان و زمین و جامدات و نباتات و انسان هاست حتی (!) و این گونه بیماری های نیازمند شیمی درمانی نیز طبعاٌ یکی از مونتاژهای آن می تواند باشد، تصمیم گرفتم این هنرمند پیشکسوت آواز را دریابم و جویای احوالش باشم. یکشنبه (روزی از هفته را که می دانستم کلاس دارد) برای هماهنگی و کسب اجازهء مصاحبه، با آموزشگاه مربوطه تماس گرفتم، اما متأسفانه گفتند ایشان امروز نیز یارایِ حضور در کلاس را ندارند. درخواست کردم شماره همراهش را در اختیارم بگذارند که  روز بعد با ایشان تماس گرفتم.
از زنگ صدایش آن سوی خطّ و لحن مهربان و آمیخته با خنده اش، بُغضی «بی اجازه» به جانم افتاد، نمی دانم این تأثیر از بیماری وی بود یا…، تا خود را معرفی کردم بی هیچ سؤالِ پیش، رشته کلام به دست گرفت و گویی که می داند چه بگوید از این سو و آن سو به صحبت پرداخت و پیش از هرچیز درگذشت دکتر ساسان سپنتا را تسلیت گفت، ماحصل این گفتگوی کوتاه تلفنی را در ادامه می خوانید.

بهترید؟
خدارا شکر. فقط خیلی غمگین شدم از شنیدن خبر فوت ساسان سپنتای عزیز مؤلف و پژوهشگر بزرگ موسیقی. تسلیت می گویم به خانوادهء محترم ایشان و جامعه هنری کشور.

روحشان شاد، در حال حاضر وضعیت جسمانیتان چگونه است؟ قادر به تدریس هستید و کلاس ها برقرار؟
نسبتاٌ بهترم. دورهء… دورهء…

نقاهت؟
بله به دنبال لغتش می گشتم. (خنده) کلاس ها را به طور کامل و مرتب نمی توانم پیگیری کنم. از آنجا که منتظر جلساتی برای پرتو درمانی هستم و هر چند وقت یک بار باید به دکتر مراجعه کنم، برخی جلسات را که با وقت دکترم تداخل دارند به ناچار لغو می کنم. مثلاٌ دیروز. امروز اما می توانم به تدریس بپردازم. در واقع برای فعالیت هایم منتظر دستور از جانب دکتر هستم تا طبق هماهنگی و برای اینکه مشکلی پیش نیاید به کار هایم رسیدگی کنم.

فقط به تدریس مشغولید؟
غالباٌ. در چند آموزشگاه به تدریس مشغولم. گاه گداری اما برای دل خودم قطعاتی را ضبط می کنم. تصمیم دارم با عده ای از هنرمندان جوان این قطعات را اجرا و ضبط کنیم. آثاری که بعد از من به عنوان یادگاری برای عزیزانم باقی بماند. (خنده)

قطعات جدید؟
بله. تا به حال نخوانده ام. دوستان زحمت کشیده اند و تصنیف هایی ساخته و در اختیارم قرار داده اند.

می توان به طریقی در اختیار مخاطبان قرارشان داد؟
خیر. بگذارید به وقتش. هنوز وقتش نرسیده. به هر حال ما خانم ها که مجوز نداریم، این ها را هم اصرار ندارم حالا منتشر شوند. من هم مثل استاد سپنتا می خواهم ارثیه بگذارم. (خنده ای دوباره)

نمی دانم چه بگویم.
تا به حال از برخی معالجات نتیجه خوبی گرفته ام. خدا را چه دیدی؟ شاید حالا حالا ها میهمانتان بودم.

به امید خدا همیشه سلامت و تندرست باشید، از این بحث کمی فاصله بگیریم، دوست دارم درباره «غروب کوهستان» اولین قطعه ای که اجرا کردید و با استقبال چشمگیری هم در آن زمان روبرو شد، صحبت کنید.
این قطعه اولین آهنگی بود که من اجرا کردم و مردم نیز چه در داخل و چه خارج از کشور از «غروب کوهستان» خاطره های بسیاری دارند، آقای «سیروس ساغری» صدای من  را در یکی از کنسرت های دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان شنید و پیشنهاد ساخت و اجرای این قطعه که ابتدا «دره خاموش» نام داشت را به بنده داد که بعدها مرحوم «جواد بدیع زاده» عنوان «غروب کوهستان» را روی این آهنگ گذاشت.

اولین اجرای رسمی شما در رادیوی سراسری هم فکر کنم همین «غروب کوهستان» بود؟

بله، پس از اینکه «غروب کوهستان» ساخته شد، نوروز سال 1341 بود که رادیو ملی از 12 استان کشور دعوت کرد تا نمایندگانشان در تهران حضور پیدا کرده و به اجرای برنامه بپردازند، از شهر اصفهان نیز قرار بود که آقای تاج حضور داشته باشند ولی با صحبت هایی که آقای پازوکی با ایشان انجام دادند و بزرگواری که وی به خرج داد، من به جای استاد بزرگ آواز اصفهان به تهران رفتم و شرایط اجرای رادیویی فراهم شد که با ویلن آقای پازوکی و ضرب امیر بیداریان «غروب کوهستان» را اجرا کردیم که با استقبال چشمگیر و فوق العاده ای از سوی مخاطبان در سراسر کشور روبرو شد و همین موفقیت نیز باعث حضورم در برنامه گلها گردید. این آهنگ پس از اجرای نوروزی، به وسیله آقای معروفی تنظیم شد و ارکستر گل ها هم آن را اجرا کرد و من به این صورت به عنوان اولین زن گل ها به جامعه موسیقایی کشور معرفی شدم. 

هیچ نظری موجود نیست: