روز شنبه ۲۱ تیرماه ۱۳۹۳
جلسه ای به منظور مروری بر آثار منتشر شده آقای منوچهر صهبایی رهبر ارکستر سمفونیک
تهران در محل شهر کتاب فرشته واقع در خیابان مقصود بیک با حضور جمعی از موسیقی
دانان و هنر دوستان برگزار شد.
این جلسه به همت
فرزاد محمودی مسئول بخش موسیقی این شهر کتاب تشکیل شده بود و علی عظیمی نژادان هم
در مقام کارشناس مجری اداره این برنامه را بر عهده داشت. در ابتدای این جلسه قطعه
کنسرتینو برای ویولون و ارکستر اثر پرویز محمود برای حاظران در جلسه پخش شد.
این قطعه تنها اثر
باقی مانده از پرویز محمود است که در سال ۲۰۰۳ با رهبری منوچهر صهبایی و با همکاری
ارکستر فیلارمونیک بلغارستان برای نخستین بار به اجرا درآمد و مدتی بعد به صورت سی
دی در خارج از ایران منتشر شد. پس از شنیدن این قطعه علی عظیمی نژادان توضیح داد
که بسیاری از موسیقی دانان و پژوهشگران میان این قطعه و کنسرتو ویولون پرویز محمود
تفاوتی قایل نمی شوند و این دو را یکی فرض می کنند در صورتی که کنسرتو ویولون پرویز
محمود در دهه ۱۳۲۰ و قبل از عزیمت محمود به آمریکا در ایران ساخته شد که او این
اثر را به یار نزدیکش روبیک گریگوریان تقدیم کرد
که اتفاقا سولیست ویولون این اثر هم شخص روبیک گریگوریان بود در صورتی که
کنسرتینو برای ویولون وارکستر در حدود سال ۱۹۵۳ میلادی حدود ۳ سال پس ازعزیمت
محمود به آمریکا ساخته شد و در دانشگاه ایندیانا ارایه شد و اساسا بخشی از تزفوق لیسانس
پرویز محمود به شمار می رفت و سال ها بعد آقای منوچهر صهبایی با اجرای ویلون آریانا
صهبایی فرزند شان این اثر را اجرا کردند می توان گفت که در زمره مهمترین آثار اجرایی
ایشان است و به احتمال زیاد اگر ایشان این اثر را اجرا نمی کردند ما هیچگونه شناختی
از سبک آهنگسازی محمود (بخصوص در دوران پختگی آهنگسازی اش) نداشتیم.
حتی با استناد به
گفته های سعدی حسنی در کتاب تفسیر موسیقی و برخی مصاحبه های شادروان حنانه سبک
آهنگسازی محمود در دوران اقامتش در ایران بسیار متاثر از امثال ریمسکی کورساکف بود
ولی با شنیدن کنسر تینو برای ویولون و ارکستر سبک او را بیشتر الهام یافته از
امثال بلابارتوک می توان قلمداد کرد.
عظیمی نژادان در
ادامه توضیح داد که نخستین اجرای جدی منوچهر صهبایی از یک آهنگساز ایرانی به سال
۱۳۷۱ بر می گردد. زمانی که ایشان برای نخستین بار پس از انقلاب بنا به دعوت مرحوم
فریدون ناصری برای مدت کوتاهی به ایران باز گشتند و در میان اجراهایی که در مقام
رهبر میهمان ارکستر سمفونیک تهران داشتند قطعه معروف شادروان مرتضی حنانه موسوم به
روندو کاپریچوزو را هم رهبری کردند و این اجرا مقدمه ای بود برای اجراهای دیگری از
بسیاری از آهنگسازان موسیقی سمفونیک ایرانی توسط ایشان آهنگسازانی چون: حشمت سنجری٬
محمد تقی مسعودیه٬ ثمین باغچه بان٬ حسین ناصحی٬ حسین دهلوی٬ علی رضا مشایخی٬ مصطفی
کمال پورتراب و... که بیشتر این اجراها در قالب سی دی های مختلف به بازار عرضه شده
است و البته فراموش هم نباید کرد که یکی از تزهای دکترای موزیکولوژی ایشان در دانشگاه
استراسبورگ همین تجزیه و تحلیل آثاری از آهنگسازان موسیقی سمفونیک ایرانی بود. البته
عظیمی نژادان یادآوری کرد که علی رهبری نخستین فردی بود که با همکاری ارکسترسمفونیک
نورنبرگ به اجرای آثار تنی چند از آهنگسازان موسیقی سمفونیک ایرانی اجرا نمود از
جمله آثاری از: امین الله حسین (شهرزاد) احمد پژمان (بخشی از اپرای سمندر) حسین
دهلوی (بیژن و منیژه)٬ هوشنگ استوار (سوییت ایرانی) ولی این پروژه ایشان ادامه پیدا
نکرد و در ادامه این آقای صهبایی بود که این پروژه را ادامه داد. هر چند که در شیوه
گزینش و اجرای این آثار در کار آقای صهبایی و حتی علی رهبری اشکالاتی دیده می شود
که در ادامه بیان خواهیم کرد. به هر حال پس از این گفته های عظیمی نژادان آقای
منوچهر صهبایی که در ابتدای برنامه در جلسه حضور نداشت وارد سالن شد و به خاطر تاخیر
نیم ساعته اش از حاظرین پوزش طلبید.
او از گرفتاری های
فراوان روز ها٬ هفته ها و ماه های گذشته اش سخن گفت و اینکه به شدت درگیر مسایل
مرتبط با ارکستر سمفونیک تهران بوده است که بار دیگر و پس از ۴ سال مجددا به رهبری
این ارکستر برگزیده شده است.
صهبایی پس از آبان
۱۳۸۶ که آخرین باری بود که به عنوان رهبر میهمان ارکستر سمفونیک تهران انجام وظیفه
می کرد به مدت ۲ سال و نیم رسما رهبر این ارکستر شد که بنا به قول خودش با وجود
مشکلات و کارشکنی های فراوان برخی از مسئولین و نوازندگان تا اندازه زیادی موفق شد
که قطار ارکستر را بر روی ریل های درست قرار دهد ولی در نهایت به سال ۱۳۸۹ از سمت
خود استعفا داد. اما بنا به روایت خودش در این جلسه از سال گذشته با مسئولین جدید
وزارت ارشاد وارد مذاکره شد که آنها را متقاعد کند که ارکستر سمفونیک تعطیل شده را
احیا کنند و به مسیر جدید و بهتری هدایت نمایند.
او تصریح کرد: در طول
۲ هفته گذشته به شدت درگیر انتخاب نوازندگان جدید برای ارکستر سمفونیک تهران از طریق
برگزاری آزمون بوده است. امری که بسیاری از مسئولین الزاما با برگزاری آن موافق
نبودند و عملی کردن این کار را باعث به وجود آوردن جنجال تازه ای می دانستند که
البته بنا به قول صهبایی چنین امری اتفاق نیفتاد اما خود او تایید کرد که بسیاری
از نوازندگان قبلی ارکستر سمفونیک (بنا به دلایل مختلف) حاضر به شرکت در این آزمون
نشدند که نشانگر این است که تمایلی به وجود این ارکستر ندارند و ماندن در خانه را
به فعالیت در ارکستر ترجیح می دهند.
او در مجموع تاکید
کرد: تاکنون کار هایمان خوب پیش رفته است و نوازندگانی که می خواستیم را انتخاب
کردیم. فقط یکسری مسایل اداری مانند تنظیم قرارداد ها٬ تعیین بودجه و... باقی
مانده است که آنها هم انشاالله به زودی حل خواهند شد.
وی در ادامه در پاسخ
به پرسش عظیمی نژادان مبنی بر مقایسه میان دوران رهبری ارکستر سمفونیک تهران در
زمان آقای فرهاد مشکات (که به زعم بسیاری تنها دوران طلایی ارکستر سمفونیک تهران
در کل تاریخ این ارکستر بوده است) با دوران بعدی این گونه بیان کرد که: من هم بر این
عقیده هستم که در کل تاریخ ارکستر سمفونیک تهران از ابتدا تاکنون دوران رهبری آقای
مشکات از جمیع جهات بی نظیر بود.چرا که این ارکستر به قدری منظم و حرفه ای بود که
هر دو هفته یک بار برنامه داشت٬ دارای یک برنامه دقیق سالیانه بود بطوری که از
همان ابتدای سال کاملا معلوم بود که در یک تاریخ مشخص چه قطعه یا قطعاتی باید اجرا
شوند٬ سولیست ها دقیقا چه کسانی هستند٬ چه کسانی به عنوان رهبران میهمان به ایران
می آیند؟ و... حتی این تمهید اندیشیده شده بود که با خیلی از آهنگسازان خوب ایران
قرار دادی بسته بودند که حداقل نیم ساعت موسیقی در سال بنویسند (از جمله با آقای
ملیک اصلانیان٬ علیرضا مشایخی٬ دولتشاهی٬ پورتراب و دیگران) صهبایی در عین حال یاد
آوری کرد که او این افتخار را داشته که جزو معدود نوازندگان ایرانی باشد که در
ارکستر سمفونیک تهران به عنوان نوازنده ابوا فعالیت می کرد. وی توضیح داد که در این
ارکستر ۴ نوازنده ابوا نوازندگی می کردند که هر ۳ اروپایی بودند (و از جمله در
ارکستر فیلارمونیک ورشو و بخارست کار می کردند) و وی با وجود سن کمتر نسبت به
آنها٬ سمت سرپرست آنها را بر عهده داشت.
صهبایی همچنین درباره
اولین اجرای خود از کار آهنگسازان ایرانی این توضیح را داد که گرچه نخستین کار
اجرایی او در ایران روند و کاپرچیوزوی حنانه بوده است ولی قبل از آن در سال ۱۹۸۶ میلادی
قطعه دلتا ساخته علی رضا مشایخی را با ارکستر سمفونیک سنت گالن سوییس (ارکستری که
سال ها با آن هم به عنوان سولیست ابوا و هم رهبر ارکستر همکاری می کرده است) اجرا
نموده بود. در ادامه برنامه علی عظیمی نژادان چند پرسش انتقادی از شیوه اجرایی و
نحوه گزینش آثار آهنگسازان ایرانی از آقای صهبایی مطرح نمود. اولین پرسش او در
رابطه با این موضوع بود که چرا آقای صهبایی در مجموعه پروژه کاری خود آثار بسیاری
از آهنگسازان ایرانی چون: احمد پژمان٬ هوشنگ استوار٬ ملیک اصلانیان٬ هرمز فرهت٬ روبیک
گریگوریان٬ لوریس چکنواریان٬ داریوش دولتشاهی و... را اجرا نکرده است؟ آیا گزینش
او بهترین گزینه ممکن از آثار ایرانی بوده است یا اینکه بنا به دلایل مختلف از
جمله عدم همکاری آهنگسازان و خانواده وی در عدم در اختیار گذاشتن پارتی تور ها و
در دسترس نبودن آنها و... باعث این امر شد؟ که صهبایی پاسخ داد که در درجه نخست باید
توجه کرد که کارهایی نظیر پروژه ای که من انجام دادم٬ پروژه هایی هستند که باید
توسط نهاد ها و گرو های فرهنگی - هنری انجام بگیرند البته همراه با حمایت ها و کمک
های مادی و معنوی دولتی (مثل وزارت ارشاد و...) نه توسط یک شخص. ولی در یک برهه ای
از زمان من به دلیل علاقه مندی فراوانی که به این کار داشتم حاضر شدم که با بودجه
شخصی ام و پشتکار خودم این آثار را اجرا و ضبط نمایم و شاید سختی این کار باعث شده
بود که خیلی از آهنگسازان ایرانی و بسیاری از موسیقی دانان غربی باور نکنند که من
چنین پروژه ای را بدون هر گونه کمک دولتییا نهاد های معتبر خصوصی بتوانم به پیش
ببرم و به مرحله اجرا در بیاورم. نمونه اش آقای استوار بودند که گرچه در ابتدا از
پیشنهاد من استقبال کردند ولی در ادامه از در اختیار قرار دادن پارتیتور اثر
مشهورشان موسوم به سوییت ایرانی سر باز زدند.
یا در مورد آقای ملیک
اصلانیان که در زمان تصمیم به اجرای آثارشان فوت کرده بودند٬ متاسفانه شماره تلفن
خانواده ایشان را در اختیار نداشتم. عظیمی نژادان سپس پرسید که در کارهای شما (اعم
از اجرای آثارایرانی و غربی) این نکته مشهود است که شما در مجموع رویکردی کلاسیک و
محافظه کارانه در اجرای آثار آهنگسازان مختلف دارید٬ چرا که به ندرت تفسیر شخصی
خود را در اجرای کارها دخالت می دهید و برعکس معتقد به اجرای مو به مو وبدون تغییر
پارتیتور ها هستید. در حالی که امروزه اکثر رهبران ارکستر موفق و مدرن سبک و استایل
مشخصی در کار حرفه ای خود دارند که ناشی از توانایی شان در تفسیر های متفاوتی است
که از کار آهنگسازان مختلف دارند. به همین دلیل مطابق یک تقسیم بندی شما بیشتریک
کاپل مایستر محسوب می شوید تا یک کانداکتر (کاپل مایسترکسی است که عین پارتی تور
ها را مو به مو اجرا می کند و کانداکتر به رهبران دارای تفسیر شخصی اطلاق می شود) و
این رویکردی است که البته در دوران گذشته کسانی چون توسکانینی به دنبالش بودند ولی
حتی در همان زمان هم کسانی چون واگنر٬ فون بلو و مالر به انحای مختلف در مقام یک
کانداکتر عمل می کردند.
صهبایی هم در جواب این
انتقاد گفت: من هم معتقدم که با وام گیری از استراوینسکی که در یک تقسیم بندی به ۲ روش وشیوه رهبرییکی اکسپوزیسیونو دیگری
انترپریتاسیون اشاره کرده است من بیشتر بر اجرای مو به مو وبدون کم و کاست پارتی
تور ها معتقدم (یعنی روش اکسپوزیسیون) و به خود این اجازه را نمی دهم که چندان در
کار آهنگسازان دخالت کنم و تفسیر خاص خودم را ارایه دهم. البته ممکن است در شرایطی
اگر احساس کنم که در یک آکورد٬ نتی بد صدا دهد و با بقیه قسمت های اثر هم خوانی
ندارد آن را تصحیح کنم که به کلیت آن قطعه صدمه ای وارد نشود. اما در کل من در
اجرای یک قطعه به مثابه وکیل مدافع آهنگساز عمل می کنم. عظیمی نژادان در ادامه پیرامون
اجرای صهبایی از قطعه بیژن و منیژه آقای دهلوی انتقادی را مطرح کرد٬ این که با
توجه به ۲-۳ اجرای دیگری که تاکنون از این اثر شده است (یعنی اجرای کریستین داوید
و علی رهبری٬ اجرای حشمت سنجری و دیگری اجرای فرنوش بهزاد) به نظر می رسد که این
کار شما به مراتب ضعیف تر از ۲-۳ کار دیگر به اجرا در آمده است. که علت اصلی آن در
حذف ساز های بادی و کوبه ای واستفاده صرف شما از ارکستر زهی است که هم باعث محدودیت
شدید در رنگ آمیزی ارکستر در اجرای شما شده است و هم در برخی جاها تداخل زیاد ملودی
و هارمونی اثر را ملاحظه می کنیم (هارمونی در همان رژیستری است که ملودی نواخته می
شود) بطوری که به راحتی نمی شود آنها را از هم تشخیص دهیم و اشکالات دیگری که باز
بیشتر ناشی از حذف ساز های بادی و کوبه ای است.
اما صهبایی در پاسخ
خود به این سوال ابراز کرد که اگر در اجرای بیژن و منیژه با ارکستر زهی٬ شما این
اشکالات را ملاحظه می کنید. این دیگر تقصیر من نیست چرا که خود من مطابق تنظیم آقای
دهلوی عمل کرده ام.صهبایی توضیح داد که آقای دهلوی اثر بیژن و منیژه را در اصل برای
ارکستر کامل متشکل از ساز های زهی٬بادی و کوبه ای در ۲۵ بخش وبرای باله در سال
۱۳۵۴به اتمام رساندند که در همان سال برای نخستین بار اجرا شد٬ اما سال ها بعد ایشان
مجددا ۵ قسمت از این اثر خود را برای ارکستر زهی تنظیم کردند که قبل از من در
تالار وحدت هم به اجرا در آمد و مسلم است که برای مقایسه اجراهای مختلف از این اثر
نباید اجرای مرا مثلا با اجرای کریستین داویدیا علی رهبری مقایسه کنید بلکه باید
آن را با همان اجرایی که در تالار وحدت شده بود (که مختص ارکستر زهی بود) مقایسه
نمایید که البته عظیمی نژادان تصریح کرد که شما به عنوان رهبر ارکستر در اینجا باید
فعالانه وارد عمل می شدید و به دلیل افت کیفیتی که در تنظیم این کار با ارکستر زهی
ایجاد می شود٬ لازم بود که این اثر را با ارکستر کامل اجرا می کردید کما اینکه
فرنوش بهزاد هم همین ۵ بخش را با ارکستر کامل اجرا نمود.
عظیمی در ادامه پرسش
های انتقادی اش ادامه داد که شما درگزینش کار های غربی برای اجرا در ارکستر (حد
اقل با توجه به آثاری که به صورت رسمی در غرب منتشر کرده اید) هم قطعات خیلی پیچیده
و اساسی در تاریخ موسیقی غرب٬ یعنی آنهایی را که احتیاج به تمرکز و تخصص زیاد دارد
را انتخاب نکرده اید٬ بلکه بیشتر قطعات برگزیده شما آثاری از قبیل کنسرتو ویولون
پاگانینی و مندلسون و رمانس بتهوون و... بوده که اجرای آنها توسط یک رهبر آن هم
توسط یک ارکستر نسبتا حرفه ای غربی٬ چندان نمی تواند افتخار آمیز باشد٬ بلکه اجرای
آثاری چون قسمت چهارم سمفونی ۳ مالر (به دلیل آنکه احتیاج به ۲ زمانه فکر کردن
دارد) سمفونی ۳ و ۴ مندلسون٬ تریستان و ایزولد واگنر (به دلیل وجود آکورد تریستان)
و حتی سمفونی ۱ و ۴ برامس در میان متقدمین می تواند جدی تلقی شود و عظیمی پرسید که
آیا شما چنین آثاری را در غرب اجرا کرده بودید و قصد این را دارید که نوازندگان ارکستر سمفونیک تهران را به
گونه ای تربیت کنید که توانایی اجرای این آثار را داشته باشند؟
صهبایی هم پاسخ داد
که من با توجه به این که بیش از ۳۵ سال از زندگی ام را در خارج از ایران و در کشور
های غربی سپری کرده ام٬ غیر از ۳-۴ سال اول که بیشتر مشغول ادامه تحصیلات خود
بودم٬ بیشتر فعالیت هایم در زمینه رهبری آثار مهم و متعدد غربی از کار های باخ٬ بتهوون٬
مالر٬ بروکنر٬ برامس و... سپری شد. اما اگر اولویت مرا می خواهید٬ عقیده من این است که وقتی این همه اجرا در قالب سی دی
ها و کنسرت های مختلف از بزرگان موسیقی
کلاسیک غربی وجود دارد٬ فکر می کنم دیگر تکرار مکرر آن کار های غربی بخصوص در قالب
سی دی لزومی ندارد. گرچه من با ارکستری که کار می کردم بار ها پیش می آمد که در
سال حتی حدود ۲۵۰ کنسرت داشته باشیم. به هر حال هر اثری که اجرا و ضبط کردم ناشی
از نیاز و کمبودی بوده که حس می کردم نه اینکه برای خود نمایی کاری را انجام داده
باشم. به همین دلیل بزرگترین افتخار خود را اجرای آثار بسیاری از آهنگسازان ایرانی
می دانم که قبلا اجرایی از آثارشان نبود یا اجرای آثارشان در دسترس نبود مثل
کنسرتو ویولون پرویز محمود و شلیل و ویرانه ثمین باغچه بان که برای نخستین بار
اجرا کردم و رقص در بارگاه شاه سمنگان حسین ناصحی که اجرای سازی اش در دسترس عموم
نبود.
در پایان این پرسش و
پاسخ ٬عظیمی نژادان دیدگاه صهبایی مبنی بر استوار بودن قطعه کنسرتینو برای ویولون
و ارکستر پرویز محمود بر مد همایون را که در چند مصاحبه ابراز کرده بود را مورد شک
قرار داد چرا که به زعم او و بسیاری از محققین این قضیه در کار محمود مشهود نیست و
مبتنی بودن آن بر گام مینور و استفاده از فاصله چهارم نباید ما را به این نتیجه
برساند که این کار بر دستگاه همایون استوار است. ضمن اینکه تکنیک ویولون ایناثر و
هارمونی به کار رفته در آن بیشتر٬ کار های بارتوک را به ذهن متبادر می کند شواهد
هم نشان می دهد که گرایش محمود در موسیقی ایران بیشتر در زمینه موسیقی محلی و نواحی
بوده تا موسیقی دستگاهی. عظیمی نژادان در ضمن از عدم ذکر نام پژمان اکبر زاده به خاطر
نقشی که در معرفی این کار به آقای صهبایی و حتی فرستادن پارتی تور این اثر به ایشان
داشت از او انتقاد کرد. صهبایی هم در جواب گفت که اگر شما به
پارتی تور این اثر با دقت نگاه کنید وآن را خوب آنالیز نمایید٬ شاید تازه متوجه
دقایق و ظرایف این کار مهم محمود در آن زمان شوید و آن وقت اتفاقا متوجه می شوید
که چه رابطه عمیق و پنهانی با موسیقی ایرانی دارد و تا آنجا که بخاطر دارم این اثر
در مایه نوعی می مینور است که تقریبا با همایون می منطبق است. که البته باز در این
زمینه باید بیشتر تحقیق شود. صهبایی در عین حال در ضمن اذعان به نقشی که اکبر زاده
در معرفی این اثر به ایشان داشت. این قضیه را آنقدر با اهمیت ندانست که حتما آن را
در سی دی ذکر کند.
ضمن اینکه صهبایی تصریح
کرد که البته متاسفانه در نسخه کپی شده ای
که آقای اکبر زاده برای من فرستادند٬خیلی از عبارات نا خوانا بودند٬به همین دلیل
من مجبور شدم که دوباره از دانشگاه ایندیانا در خواست فرستادن کپی دیگری از این
اثر کنم که مجبور به پرداخت ۳۰ دلار هم شدم (که آقای اکبر زاده باید متقبل می
شدند) در پایان جلسه آقای مصطفی کمال پورتراب استاد موسیقی آکادمیک و آهنگساز
قطعاتی چون کاپریس ایرانی و سوییت هفت پیکر که آثارش توسط منوچهر صهبایی نیز به
اجرا در آمدند در جایگاه سخنرانی نشست و درباره پرویز محمود و نقش او در تدریس موسیقی
علمی در ایران و همچنین چگونگی ساخته شدن کاپریس ایرانی سخن گفت و ابراز امید واری
کرد که صهبایی در دور جدید رهبری ارکستر در ایران بتواند به موفقیت دست پیدا کند. گفتنی
است که در این جلسه علاوه بر آقای پورتراب موسیقی دانان و هنرمندانی چون: کاملیا
مسیح٬ کیومرث پیرگلو٬ سعید علیجانی٬ پویان آزاده٬ رضا طاهری٬ رکسانا حمیدی٬ فرشاد
مشفقی و...حضور داشتند.
۳ نظر:
درود بر مسئولین سایت غنی متفاوت و همه جانبه قدیمی ها که در خیلی از مواقع ملاحظه می شود که بصورت جدیدی ها هم عمل می کند وسر شار از اخبار و تحلیل ها و گفت وگو ها و گزارش های دست اول است.آفرین بر همتتان.درود بر این معدود رسانه خصوصی و آزاد در ایران.در باره آقای صهبایی هم گفتنی است که ایشان به دلیل خوش خدمتی به آقایان بخصوص در اوج وقایع سال ۱۳۸۸ که به عنوان سفیر صلح آنها ارکستر سمفونیک را در هلند رهبری کرد و سمفونی خیلی ضعیف فرزند برومند آقای عزت انتظامی(مجید خان)را رهبری کردند.مجددا به این سمت برگزیده شدند وگرنه ظاهرا قرار بر این بود که رهبر توانای ایرانی یعنی علی رهبری به این سمت برگزیده شوند.
جالب بود٬خیلی حرفه ای بود.خوشم آمد از این گزارش.من هم دورادور شنیده ام آقای صهبایی گرچه زمانی از نوازندگان خوب ابوای این مملکت بوده و تحصیلاتش در زمینه موزیکولوژی هم خوب است ولی در زمینه رهبری فردی خبره نیست و تحصیلات خاصی هم در این زمینه ندارد اما ظاهرا برای خودش رزومه های خیلی طولانی از فعالیت های رهبری اش ساخته و پرداخته است.
درود بر مسئولین سایت خبری-تحلیلی قدیمی ها که احساس می کنم.خیلی خوب به مسایل مختلف هنری-فرهنگی می پردازد.از این گزارش خوشم آمد.هم بخاطر همه جانبه بودنش و اطلاعات خوبی که می دهد مثل نکته ای که در مورد پرویز محمود گفته شد و اجرایی که آقای صهبایی از کنسرتو ویولون ایشان داشتند و دیگر سوالات خوب گرداننده جلسه که خیلی صریح با آقای صهبایی برخورد کردند که البته با نام ایشان آشنا نیستم و نمی دانم ایشان موزیسین هستند یا خیر؟ولی بهر حال سوالات خوب بود.
ارسال یک نظر