۱۳۹۲ اسفند ۱۰, شنبه

گزارشی از جلسه سی ام نقد نغمه

قدیمی ها: سی امین جلسه از مجموعه جلسات نقد نغمه به آسیب شناسی آواز و تصنیف خوانی در ایران امروز اختصاص داشت و در تاریخ یکشنبه 4 اسفند 1392 در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.

این برنامه در دو قسمت مجزا برنامه ریزی شده بود که در بخش اول آقایان: «جمال الدین منبری» خواننده و آهنگساز، «علی جهاندار» خواننده و «پیمان سلطانی» آهنگساز، نوازنده تار و پژوهشگر موسیقی در یک میزگرد شرکت کردند و نظرات مختلف خویش را بیشتر در حوزه مسایل مرتبط با آواز ایرانی بیان  کردند و در بخش دوم آقای «امین الله رشیدی» خواننده مشهور قدیمی ضمن ارایه یک جمع بندی درباره صحبت های قبلی بیشتر به وضعیت تصنیف خوانی و مشکلات آن در ایران امروز و مقایسه آن با دوران گذشته (بخصوص عصر طلایی تصنیف سازی در دهه 30 و 40 ) پرداخت.
در ابتدای جلسه علی عظیمی نژادان که به عنوان کارشناس مجری برنامه حضور داشت. ضمن بیان اینکه موسیقی آوازی همواره فرم مسلط موسیقی در کشور ما بوده و بر خلاف غرب که از میانه قرن 18 ام کم و بیش سیطره خود را از موسیقی سازی جدا کرد، هنوز بر موسیقی سازی سایه افکنده، بر این نکته انگشت نهاد که چه بخواهیم و چه نخواهیم موسیقی آوازی هم چه در فرم آواز و چه در فرم تصنیف دوران شکوفایی خود را از دست داده است و آنچه که امروز شاهدش هستیم چیزی جز انحطاط نیست.
او دلیل اصلی بروز این امر را از بین رفتن فردیت و خلاقیت در آوازخوانان ما دانست، امری که نتیجه اش نبود امضای مشخص در کار خوانندگان مختلف است و اینکه همه می خواهند از یک الگو یا الگوهای مشخصی در آواز خوانی پیروی کنند. یعنی اگر ما در گذشته با خوانندگان مهمی چون: بدیع زاده، بنان، شهیدی، گلپا، ایرج، محمودی خوانساری، گلچین، شهرام ناظری و... مواجه بودیم که هریک در نوع خود مبتکر و مبدع سبک جدیدی در خوانندگی بودند، امروزه با طیف وسیع مقلدانی سر و کار داریم که جز تقلید کردن هیچ ابتکاری از خود ندارند. وی اظهار امید واری کرد که در این جلسه بتوان به زوایای دیگری از این مساله با حضور کارشناسان دست پیدا کنیم.منبری هم ضمن تایید صحبت های عظیمی نژادان،تاکید کرد که مهمترین مشکلی که امروزه در میان آواز خوانان ما ملاحظه می شود این است که ما طیف های رنگینی را در میان خوانندگان سراغ نداریم و آنچه که ملاحظه میکنیم تقلید های کور کورانه و ادا در آوردن از بسیاری از خوانندگان قدیمی بخصوص استاد شجریا ن است.منبری گفت:در دهه 30 و 40 که جمعیت کشور نصف زمان فعلی بود ما با طیف وسیعی از خوانندگان در سبک های مختلف سروکار داشتیم که هریک هویت مستقل خود را داشتند و از یکدیگر تقلید نمی کردند ولی امروزه با دو برابر شدن جمعیت ما با خیل عظیمی از خوانندگان موسیقی سنتی مواجه هستیم که همه می خواهند، مثل استاد شجریان بشوند. در حالی که نمی توانند مثل ایشان هم بخوانند چون زحمات ایشان را در آموختن فنون مختلف آوازی (اعم از تلفیق شعر و موسیقی، اجرای تحریر های مختلف، شعر شناسی و...) نکشیده اند.
منبری تاکید کرد: گرچه در مراحل اولیه آموزش آواز برای هضم و درک یک سبک مشخص تقلید کردن تا اندازه ای لازم است ولی از یک مرحله به بعد باید سعی نماییم که به شیوه مستقلی در بیان آوازی برسیم. پس از گفته های منبری عظیمی نژادان از جهاندار پرسید که با توجه به سخنان آقای منبری پس میتوان به این نتیجه رسید که یکنوع شجریان زدگی در میان خوانندگان امروز ایران به چشم می خورد امری که تنها به پیروی و تقلید از سبک ایشان محدود نمی شود و تقلید از لحن و لهجه ایشان را هم در آواز خوانی در بر می گیرد؟ که جهاندار پاسخ داد: بله متاسفانه چنین اتفاقی افتاده است و من که از سال 1362 در خدمت آقای شجریان بودم. دارم به عینه چنین امری را ملاحظه میکنم و نکته تاسف بار این است که عده زیادی از شاگردان مستقیم و غیر مستقیم ایشان که به هیچ وجه توانایی رسیدن به محتوای کاری ایشان را ندارند، تنها از صدای ایشان به صورت سطحی  تقلید می کنند، بدون اینکه زحمات ایشان را در آموختن و جستجو گری کشیده باشند. پس آنچه که اتفاق افتاده تقصیر خود ایشان نیست، بلکه هرچه هست از قامت ناساز بی اندام ماست. تقصیر هنرجویان محترم ایشان است که تنها به آثار آوازی آقای شجریان گوش می دهند و به صدای خوانندگان دیگر گوش نمی دهند. به همین دلیل اصلا سبک های دیگر آوازی را نمی شناسند. نه شناختی از سبک کاری آقای بنان دارند نه گلپا و نه ایرج (دو نفری که به لحاظ وسعت صدا و قدرت حنجره واقعا بی نظیر بودند).
در ادامه برنامه پیمان سلطانی ضمن تایید کلی صحبت های منبری و جهاندار در نداشتن سبک ویژه در آوازخوانان امروز ایران وافتادن در دام تکرار مکررات بیان داشت که اصولا تقلید کردن با ادا درآوردن دو امر مجزا هستند و در تقلید کردن شما بینش و ایدئولوژی یک فرد را می پذیرید و آنقدر آن را تکرار می کنید که در یافت صحیحی از سبک او داشته باشید،ولی در ادا در آوردن شما کورکورانه و بدون داشتن نگرش صحیحی، از مکانیسم های سرشتی یک فرد پیروی می کنید که در این حالت به هیچ شناخت صحیحی دست نمی یابید. وی در ادامه ابراز داشت که من موافق استفاده از واژه شجریان زدگی  برای تبیین موقعیت امروز خوانندگان ایرانی نیستم و گمان می کنم که ما امروزه بیش از اینکه دچار شجریان زدگی شده باشیم، دچار آفت شهرت زدگی هستیم. فراموش هم نباید کرد که علت گرایش بسیاری از خوانندگان جوان ما به سبک آقای شجریان فقط این نیست که ایشان فردی مشهور هستند، علاوه بر شهرت، ایشان فردی بسیار محبوب هم می باشند.
در عین حال سلطانی تصریح نمود: یکی دیگر از مشکلات بنیادی تر در این سی و چند سال گذشته حذف صدای زنان در عرصه آواز خوانی بوده است که همین امر باعث آسیب های جدی در موسیقی ما گشته است از جمله اینکه این اتفاق باعث تغییر جنسیت در صدای خوانندگان مرد وزن شده است، به طوریکه بسیاری از آواز خوانان مرد ما در نبود صدای زنان، تمایل دارند که به سبک و سیاق زنانه بخوانند و بسیاری از زنان ما هم دوست دارند که مردانه بخوانند.
مثلا امروزه ملاحظه می شود که بسیاری از خوانندگان مرد ما از فقدان صدای زنان سوء استفاده کرده و با ایجاد حالت هایی چون اغراق های بیش از اندازه در گزش ها و غلت ها و استفاده از ویبراتوهایی که به جای ربع پرده (مثلا در آواز های اصفهان) به صورت نیم پرده اجرا می شوند (و در برخی موارد حالتی شبیه لحن ترکی استانبولی به خود می گیرد) سعی می کنند جای خالی صدای  زنان را پر نمایند. پس در یک جمع بندی سلطانی ابراز کرد که به جای تکیه و تاکید بر شجریان زدگی باید به شهرت زدگی، زنانه خوانی (در میان مردان)، و شیوع تفکر مذکر در موسیقی آوازی به عنوان مشکل اصلی آواز خوانی امروز توجه نمود.
در دور دوم این میزگرد کارشناسان به انحای مختلف بر دیدگاه های قبلی خود تمرکز کردند و آنها را بیشتر توضیح دادند و در این میان بحث هایی هم میان پیمان سلطانی و جمال الدین منبری در گرفت. در ایند میان یکی از پرسش های عظیمی نژادان از کارشناسان مبنی بر نقش خود آقای شجریان در گسترش فرهنگ مرید و مرادی در میان هنرجویان و طرفدارانش که به زعم او حاکی از دخیل بودن شخص آقای شجریان بر بروز بسیاری از بحران فعلی و ایجاد فضای شجریان زدگی است، بی پاسخ گذاشته شد.
وی همچنین سیاست های کلی فرهنگی کشور را در ترویج موسیقی تعزیه ای و جلوگیری از رواج موسیقی بزمی و فاخردانست که به زعم او همین امر در گسترش فضای یک بعدی بسیار کمک می کنداما در بخش دوم برنامه امین اله رشیدی هم وارد بحث شد و ضمن تاکید بر این نکته که تا زمانی که یک خواننده نتواند به سبک مشخص و ویژه ای دست پیدا کند نمی توان به او صفت هنرمند اطلاق کرد، ابداع و خلاقیت را از مهمترین ویژگی کار هنری قلمداد کرد.
وی ضمن تایید تقلید بسیاری از خوانندگان امروز از آقای شجریان، ابراز نمود که درست است که در زمانی آقای شجریان در اوج آواز خوانی ایران قرار داشت ولی به نظر می رسد که در این چند سال اخیر  شخصیت هنری ایشان  تحت الشعاع شخصیت سیاسی اش قرار گرفته است وگرچه به همین دلیل  ایشان محبوب تر هم شده اند ولی همین امر باعث شده که کار مهمی دیگر در عرصه آواز خوانی صورت ندهند. رشیدی در ضمن به دوران شکوفایی تصنیف سازی و تصنیف خوانی هم در دهه های 30 و 40 اشاره نمود که نغمه سازان بزرگی چون: خالقی، تجویدی، خرم، بدیعی، یاحقی و... آثار خیلی مهمی را برای خوانندگان معروف مرد و زن آن سال ها تصنیف کردند امری که در سال های بعد، دیگر به هیچ وجه تکرار نشد.
وی به برخی از کار های خود هم به عنوان نمونه ای از آثار خوب در عرصه ملودی سازی اشاره کرد مثل کاری چون «دریا» که ترانه و ملودی  آن هم به خود او تعلق داشت و گرچه سال ها پیش اجرا شد ولی هنوز تازگی خود را برای اکثریت حفظ کرده است. (که البته سالها بعد با تنظیم جدیدی به وسیله جمال منبری هم خوانده شد) رشیدی تاکید کرد که ملودی سازی هم در درجه نخست امری مادرزادی است و چندان اکتسابی نیست. وی برخلاف برخی موسیقی دانان مثل آقای لطفی که مخالف رواج تصنیف خوانی در ایران هستند، حذف تصنیف را از عوامل روگردانی نسل جوان از موسیقی ایرانی دانست در عین اینکه برخلاف رویکرد افراطی دیگر که دوره آواز خوانی را هم تمام شده می دانند، وی این سخن را هم از سر کج فهمی قلمداد کرد، منتها تاکید کرد آن آوازی موثر است که همراه با نوآوری باشد مثل آثار آوازی گلپا مانند مست مستم ساقیا با پیانوی محجوبی که در زمان پخش اولیه اش در رادیوی آن زمان غوغا به پا کرد.
در پایان رشیدی علاوه بر خود هنرمندان در درجه نخست سیاستگذاری نادرست دولتی را در ایجاد فضای محدود برای هنرمندان موسیقی مقصر اصلی در به وجود آمدن بحران فعای در آواز و تصنیف خوانی قلمداد کرد. در پایان کارشناسان به سوالات برخی حاضرین پاسخ دادند، گفتنی است که برنامه نقد نغمه که از طرف مرکز فرهنگی - هنری شهرداری تهران به مدیریت موسیقی عباس سجادی برگزار می شود در سری جدید برنامه های خود تاکنون4 برنامه داشته که کارشناس مجریان آن سجاد پورقناد و علی عظیمی نژادان هستند.

۲ نظر:

محمود گفت...

خیلی جالب است که در یک فضای عمومی شاید برای نخستین بار دارد نقد شیوه آواز خوانی آقای شجریان و شاگردانش صورت می گیرد؟والله ما از بس صداهای شبه شجریان مثل صدای امثال علیرضا قربانی،سالار عقیلی،وحید تاج،مظفر شفیعی و... شنیده ایم حالمان از این تقلید های میمون وار بهم خورده است.حتی فرزند گرامی آقای شجریان هم که صدایش فتوکپی اوست.حقیقتش خوشحال شدم که چنین بحث هایی مثل شجریان زدگی که مثل وبازدگی است کم کم دارد رواج پیدا می کند.

شعله افشار گفت...

سلام محمود جان

-حالمان از این تقلید های میمون وار بهم خورده است- جملۀ خوبی نیست.

شاید شما با نفس هر تقلیدی مخالف باشی ، اما صرف تقلید به خودی خود خوب یا بد نیست .ضمنا ً آقای عزیز نگو " میمون !!!!"

تقلید میمون وار توهین است

این ها تقلید نیست پیروی و الهام از یک صدای اصیل و دوست داشتنی است ، ونتیجۀ نهایی آن طی روزگاران تداوم یک صدای خوب است تا ماندگار بماند.

موفق و سلامت باشی.