۱۳۹۲ دی ۳, سه‌شنبه

احمد محمود به روایت احمد محمود

از جمله مشکلاتی که همیشه داشته ام نوشتن زندگی نامه خودم بوده است. شاید علتش این باشد که وقتی به سال های پشت سرم نگاه می کنم می بینم چیزی برای گفتن ندارم. این است که درمی مانم.

به گزارش ایسنا، چهارم دی ماه زادروز احمد محمود است؛ نویسنده ای که اگرچه راوی قصه های بی شماری از خالد، باران، فرامرز و... بود، اما به گاهِ نوشتن از خود با فروتنی نوشت که درمانده است.
احمد محمود دی ماه 1373 در نوشتار کوتاهی درباره خود نوشته است: چهارم دی ماه 1310 در اهواز به دنیا آمده ام. حالا شصت وسه ساله هستم - عمری دراز و دستی کوتاه. در جوانی گرفتار امر سیاست شدم و بعد زندان و زندان و تبعید. سال 1336 که رها شدم شرایط دگرگون شده بود. با همه اشتیاقی که داشتم نشد - و نتوانستم - به تحصیل ادامه دهم. پس نیمه درس خوانده باقی ماندم. بی قراری و ناسازگاری وجوه مشخص روزگار جوانی من بود، همین بود که در هیچ کاری نتوانستم پایدار باشم. اگر بنا باشد مشاغلی را که داشته ام تعداد کنم از بیست می گذرد.
بعد از انقلاب به اصرار خودم بازخرید شدم و خانه نشین تا شاید به درد درمان ناپذیری که همه عمر با من بود - و هست - سامان بدهم. دیر بود اما چاره نبود. نمی دانم این درد چه وقت و چگونه به جانم افتاد، اما می دانم که اولین نشانه بالینی آن در سال 1333 بروز کرد - وقتی که «داستانکی» نوشتم با نام «صُب می شه» و در یکی از مجلات پرتیراژ آن روزگار چاپ شد. و بعد - اگرچه در مشاغلی که لازمه تأمین هزینه زندگی بود ناپایدار بودم، ولی در اندیشیدن به نوشتن پایدار و حتا سمج! با این وصف شرمنده از شصت وسه سال عمر و این حجمِ کمِ کار - مجموعه داستان های «مول» و «بیهودگی» را خودم چاپ کردم - هرکدام پانصد نسخه. «دریا هنوز آرام است» را گوتنبرگ چاپ کرد - سه هزار نسخه. این ها همه قبل از سال 1340 بود. رمان «همسایه ها» را بهار سال 1345 در اهواز به پایان رساندم. بخش هایی از آن با عنوان «بخشی از رمان منتشرنشده همسایه ها» در سال های 46 به بعد در مجلات تهران چاپ شد تا سال 1353 که امیرکبیر چاپ و منتشرش کرد.
حاصل عمرم چیزی در حدود پنجاه - شصت داستان کوتاه، یک داستان بلند «بازگشت» و چهار رمان منتشرشده و نیز چند رمان تمام و نیمه تمام دیگر است.
چندتایی فیلمنامه هم نوشته ام. دیگر چه بگویم؟ از انبوه یادداشت های بایگانی شده؟ نه! حالا، پیر و خسته درگیر نوشتن رمان «درخت انجیر معابد» هستم که اگرچه از «بای» بسم الله تا «تای» تمتش را در اختیار دارم اما نمی دانم عاقبت کار - و حاصل کار - چه خواهد شد. از جمله مشکلاتی که همیشه داشته ام نوشتن زندگی نامه خودم بوده است. شاید علتش این باشد که وقتی به سال های پشت سرم نگاه می کنم می بینم چیزی برای گفتن ندارم. این است که درمی مانم. همچنان که حالا درمانده ام.» (بخش آغازین کتاب «حکایت حال» - گفت و گوی لیلی گلستان با احمد محمود)
احمد اعطا - با نام ادبی احمد محمود - دی ماه 1310 به دنیا آمد. او پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در زادگاهش وارد سیاست شد. احمد محمود پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ بازداشت شد و به علت این که با حکومت پهلوی همکاری نکرد و توبه نامه هم امضا نکرد، مدت زیادی را در زندان به سر برد.
بسیاری احمد محمود را پیرو مکتب رئالیسم اجتماعی می دانند. معروف ترین رمانش «همسایه ها» نام دارد که در زمره مهم ترین آثار ادبیات معاصر ایران شمرده می شود. رمان  «داستان یک شهر» نیز به نوعی دنباله رمان «همسایه ها»ست. محمود در رمان «زمین سوخته» گزارشی از روز و سال های شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را روایت کرده است.
احمد محمود تا پایان عمر به نوشتن مشغول بود. او در اواخر عمر با بیماری تنگی نفس مواجه شد. اول مهرماه ۱۳۸۱ با وخامت حالش در بیمارستان بستری شد و 12 مهرماه همان سال از دنیا رفت. پیکر این نویسنده در امام زاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
مجموعه داستان های «مول»، «دریا هنوز آرام است»، «بیهودگی»، «زائری زیر باران»، «غریبه ها»، «پسرک بومی»، «دیدار»، «قصه آشنا»، و رمان های «همسایه ها»، «داستان یک شهر»، «زمین سوخته»، «مدار صفردرجه» و «درخت انجیر معابد» از جمله آثار احمد محمود هستند.

هیچ نظری موجود نیست: