پیج فیس بوک «سینمای فردین» نوشت: فردین روزها بعد
از مدرسه خود را به باشگاه نیرو می رساند تا ژیمناسیک تمرین کند.
اما عشق او به پارالل و بارفیکس و دار حلقه و حرکات
زمینی، خیلی دوام نداشت و او که در کنار خود وزنه برداران را با عضلات پیچ در پیچ می
دید، جذب وزنه برداری شد و روزهای زیادی را با وزنه و هالتر و دمبل گذراند. کم کم بدن
او شکل می گرفت و او احساس می کرد، قوی ترین مرد روی زمین است. فردین فقط 13 سال داشت،
اما همه وجودش را عشق به وزنه برداری، قوی تر کردن عضلات و مبارزه با هالتر پر کرده
بود و در حالی که گمان می کرد، هیچکس در دنیا حریف او نخواهد بود، پسر بچه ای هم سن
و سال او ولی خیلی ریز میزه و به ظاهر ضعیف، همه بافته های ذهنی او را پنبه کرد، چرا
که یک روز به چشم خود دید، همان نوجوان کوچولو، وزنه ای سنگین تر از او را روی سر برد
و وقتی تعجب فردین را دید، او را به وسط تشک دعوت کرد تا قدرت واقعی او را متوجه شود.
فردین که تا آن زمان روی تشک نرفته بود، وقتی به دعوت حریف ریزه میزه جواب مثبت داد،
در یک چشم به هم زدن نقش زمین شد، چرا که همان حریف به ظاهر ضعیف، با فنی ظریف و تمیز
پشت او را به تشک دوخت. فردین هاج و واج مانده بود و نمی دانست چه باید بکند، اما متوجه
شد، کشتی گرفتن با همه ورزش های دیگری که تاکنون او دنبال می کرده است، متفاوت است.
او هیچگاه خود را چنین تحقیر شده ندیده بود و احساس می کرد، کشتی، همان گمشده ای است
که او سال ها دنبال او می گشته است. او می خواست از همه برتر باشد و کشتی می توانست
این برتری را به او بدهد.
فردین خیلی در تردید و دو دلی باقی نماند و خیلی
زود از وزنه برداری و هالتر جدا شد و به جمع کشتی گیران پیوست. در این جمع مردانی بودند
که روی فردین خیلی تأثیر گذاشتند. او هنوز 25 ساله نشده بود که با کیومرث خان ابوالملوکی
مؤسس و مربی باشگاه نیرو آشنا شد و الفبای کشتی را نزد او آموخت. فردین با این هدف
کشتی را شروع کرد که قهرمان جهان شود، هر چند که با حضور آن همه نامداری که در کشتی
ایران وجود داشت، خیلی ها، هدف او را دور از دسترس می دیدند.
فردین سال 1322 دوره ابتدایی را تمام کرد و برای
دوره متوسطه در دبیرستان آذر که در خیابان شاه آباد واقع بود، ثبت نام کرد، اما حتی
تحصیل در دبیرستان هم موجب نشد تا دست از تمرین بکشد و این در حالی بود که پدر و مادرش
خبر نداشتند که او به طور پیوسته ورزش می کند، اما بالاخره پدرش متوجه شد که فردین
در باشگاه نیرو تمرین می کند و چون نتوانست او را تمرین و ورزش را منصرف کند، به باشگاه
رفت تا محیط باشگاه را ببیند و از نزدیک با مربیان و دست اندرکاران آن آشنا شود. علی
گل بعد از بررسی و تحقیقات لازم، محیط باشگاه را مناسب تشخیص داد و محمدعلی از آن پس
با خیال راحت زیر نظر کیومرث خان ابوالملوکی تمرینات خود را در همان باشگاه نیرو که
در خیابان ری نزدیک میدان قیام فعلی قرار داشت، به صورت جدی ادامه داد.
کیومرث خان که به استعداد فردین پی برده بود، او
را زیر نظر گرفت و تا مرحله قهرمانی پیش برد، اما از آن بعد، فردین به باشگاه نیرو
و راستی رفت تا از امکانات بیشتر این باشگاه بهتر استفاده کند.
نخستین موفقیت های فردین چه زمانی به دست آمد؟
باشگاه نیرو و راستی با همت منوچهر مهران تأسیس
شد ولی فردین نخستین موفقیت های خود را در باشگاه نیرو به ثبت رساند و در سال اول دبیرستان
بود که در مسابقه های باشگاه های تهران، به مقام چهارم وزن سوم (63 کیلوگرم) رسید.
چندی بعد، در مسابقات دیگر قهرمانی باشگاه ها که در محل سیرک تهران در خیابان فردوسی
برگزار می شد، بالاتر از همه رقبا به مقام نخست رسید که نخستین موفقیت چشمگیر او به
حساب می آید. بعد از همین موفقیت بود که برای اولین بار عکس فردین با دوبنده کشتی در
روزنامه ها چاپ شد و انگیزه های او را برای تلاش بیشتر و رسیدن به هدف افزایش داد.
خدمت نظام وظیفه
سال ها طول کشید تا فردین در صف اول مدعیان پوشیدن
پیراهن تیم ملی قرار گیرد چرا؟ فردین وقتی 18 ساله شد، به مقام اول باشگاه های تهران
رسید و این درست همزمان با دعوت از تیم ترکیه به تهران و رویارویی تیم های ملی دو کشور
بود که با شکست مطلق ایرانی ها به پایان رسید، اما فردین با وجودی که مثل همه کشتی
گیران غرورش از بابت این شکست ها جریحه دار شده بود اما هنوز آنقدر پخته نبود که بتواند
بر نامداران اصلی وزن های چهارم و پنجم غلبه کند، چرا که وزن چهارم را علی غفاری قبضه
کرده بود و در وزن پنجم هم عباس زندی و عبدالله مجتبوی و... حکومت می کردند و به دلیل
وجود همین نامداران بود که در سال های اولیه تشکیل تیم ملی و یا در نخستین اعزام های
ملی پوشان به میدان های المپیک و جهانی، نامی از فردین به چشم نمی خورد.
فردین 18 ساله بود که به خدمت نظام وظیفه رفت.
در حقیقت سروان حسین قلی بیات که از دوستان صمیمی منوچهر مهران مؤسس باشگاه نیرو و
راستی بود، به فردین و چند کشتی گیر دیگر پیشنهاد داد که به تیم ارتش بپیوندند و از
مزایای کشتی گیر بودن خود بهره مند شوند. فردین هم مثل همای سعادت، اسد حمدی و... این
پیشنهاد را پذیرفت و در جشن های ارتش، لباس سربازی می پوشید و فنون مختلف کشتی را نمایش
می داد تا این که روزی اطلاعیه نیروی هوایی را از رادیو شنید که نیرو استخدام می کند
و او که مدرک سوم متوسطه داشت و به تازگی ازدواج کرده بود، در صف متقاضیان قرار گرفت،
اما آنقدر متقاضی زیاد بود که فردین شانسی برای استخدام خود قایل نبود ولی همان افسری
که ثبت نام می کرد تا فهمید فردین کشتی گیر است و قهرمان باشگاه های تهران شده است،
او را پذیرفت و قول مساعد برای ادامه تمرینات به او داد. فردین در آموزشگاه فنی نیروی
هوایی مشغول تحصیل شد و در همان سال اول، مقام اول آموزشگاه های کشور را به دست آورد.
جایزه ای هم که به او دادند، یک عدد پرچم بود که همیشه از آن به عنوان بهترین یادبود
و نشان دوران ورزشی اش یاد می کرد. او در همان ایام در مسابقات قهرمانی باشگاه های
تهران هم شرکت کرد و مقام اول را به دست آورد که یک ساک دستی هم جایزه گرفت، اما دورخیز
او برای حضور در رقابت های جهانی سال 1954 و با المپیک 1952 هلسینکی بی ثمر ماند، چرا
که نه فقط مقرب و توفیق از او با تجربه تر و قوی تر بودند که زندی و مجتبوی هم اجازه
چپ نگاه کردن به پیراهن تیم ملی را به او نمی دادند.
در سال 1951 که تیم ایران در رقابت جهانی هلسینکی
شرکت کرد، علی غفاری و توفیق جهانبخت راه وزن چهارم را به روی او بستند و وقتی او به
وزن پنجم رفت، عبدالله مجتبوی که در اعداد بهترین های جهان بود و با بدشانسی مدال های
طلای جهان و المپیک را هم از دست داده بود، سد راه شد، اما بعد از خاتمه رقابت های
المپیک، فردین از جلد خود کم بینی بیرون آمد و به قدرتی مبدل شد که حتی نامداران جهان
هم از رویارویی با او واهمه داشتند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر