۱۳۹۲ مرداد ۱۷, پنجشنبه

گفتگوی اختصاصی قدیمی ها با مهرو نیما: دنیا با موزیک قشنگه...


قدیمی ها - علی رجبی: مهرو نیما در خانواده ای اصیل ایرانی و هنر دوست در تهران متولد شد. وی مدتی همسر آقای شاهرخ شاهید (خواننده) بود و پس از جدائی از شاهرخ با حضور خود در گروه هنری «حباب» یکی از گروه های جنجالی موزیک پاپ در اواخر دهه 80 میلادی مورد توجه و سوژهء بحث در رسانه ها و مجلات مختلف در لس آنجلس قرار گرفت. مهرو پس از مدتی کناره گیری از عالم هنر در سال 2000 میلادی آلبومی به نام «تو با منی» به بازار ارائه داد و پس از آن ضمن همکاری با تنی چند از هنرمندان در روی صحنه با چند تلویزیون ماهوارهای نیز همکاری داشت. لازم به ذکر است وی مدتی پیش به دعوت آقای شب خیز برنامه پر طرفدار «بانوی شرقی» را در تلویزیون ایران (ITN) اجرا می کرد که به دلایل نامعلوم از ادامه این برنامه جلوگیری شد.

مهرو در گروه «حباب»

مصاحبه ای که در ادامه می خوانید مصاحبه اختصاصی گروه مجله اینترنتی قدیمی ها با مهرو نیما می باشد. 

مهرو 

بیوگرافی خودتان را بگویید؟
من فرزند آخر و تنها دختر خانواده هستم با سه برادر. پدرم محمود پورزنجانی (نیما) آذری تبار، مردی روشنفکر و خودساخته بود. او جزو اولین گروه فارغ التحصیلان هنرپیشگی تئاتر و سینما بود که از همدورگان او آقایان نقشینه، غلامحسین مفید، حمید قنبری، تقی ظهوری، امین امینی، بهشتی و عبدالعلی همایون و... را میتوان نام برد. (من کلیپی به نام آغازگران با استفاده از عکس های پدرم از زمان هنرپیشگی او در تئاتر ساخته ام). پدرم با موسیقی ایرانی به خوبی آشنا و در نواختن ویولن، پیانو و ماندولین مهارت داشت، همچنین ایشان پایه گزار سندیکای هنرمندان در ایران بود. مادرم تاجماه ارفعی متولد تبریز و از خانواده ای ارتشی و تحصیلکرده بود که از صدای زیبایی برخوردار بود و با پدرم ترانه های فارسی و آذری رشید بهبودف را در محافل خانوادگی و برای دوستان اجرا می کردند. برادرانم هم از نوجوانی گیتار می نواختند و به موسیقی بزرگان آن زمان The Beatles، Pink Floyd، Santana... علاقه فراوان داشتند. برادر بزرگم مهرداد پورزنجانی(نیما) از زمان تحصیلش در دانشگاه پهلوی شیراز گروه موسیقی داشت و محبوب دانشجویان بود. وی پس از اتمام تحصیل و بازگشت به تهران در کلاب معروف آن زمان «کوچینی» به خوانندگی و نواختن گیتار ادامه داد که زمینه ای شد برای آشنائی و رفاقتش با هنرمندانی چون آقایان ابی، مارتیک، شهرام، شهبال و کورس. من نیز از سنین 5-6 سالگی به تشویق پدر و مادرم به نواختن پیانو کلاسیک و فراگیری رقص باله پرداختم و در چنین جو خانوادگی طبیعطأ به موسیقی و هنر علاقه بسیاری پیدا کردم. در سال 1978 از ایران برای ادامه تحصیلات متوسطه به ونکوور کانادا و پس از قوع انقلاب در 1979 به همراه خانواده به جنوب کالیفرنیا نقل مکان کردم و پس از اخذ دیپلم دبیرستان تحصیلاتم را در رشته مدیریت ادامه دادم.

مهرو 

چگونه به عالم هنر راه یافتید؟
پس از وقوع انقلاب در ایران و تجمع هنرمندان در لوس آنجلس به دلیل آشنائی برادرم با هنرمندانی که قبلأ اشاره کردم در 18 سالگی با آقای شاهرخ شاهید (خواننده) آشنا شدم. در آن زمان مشغول کار و تحصیل در کالج بودم که او از من خواست با پدر و مادرم در مورد ازدواج ما ملاقات کند. اما آنها به دلایل کم تجربگی، تحصیلات نیمه تمام من و همچنین اختلاف سنی زیاد ما و اتکاء مطلق شاهرخ به حرفه خوانندگی در شرایط سختی که هنرمندان پس از انقلاب در خارج از کشور داشتند با این ازدواج مخالفت کردند. علیرغم مخالفت خانواده پس از اخذ مدرک فوق دیپلم با شاهرخ ازدواج و به لوس آنجلس نقل مکان کردم. در طول مدت زندگی مشترکمان با بسیاری از هنرمندان بنام و مطرح پیش از انقلاب آشنا شدم که آن روزها در شرایط سخت مالی و روحی، به دور از وطن زندگی می کردند. با گذشت زمان و برخورد با مشکلات زندگی در محیط نابسامان هنری آن زمان من شاهد رقابت های ناسالم و روابطی بودم که میان دوستی و دشمنی آنها فاصله ای از مو باریکتر به وجود آورده بود. آنچه بیشتر از همه برایم باورنکردنی بود مخالفت شاهرخ با فعالیت هنری من و رد پیشنهادات دست اندرکاران از جانب من بود. بالاخره عدم تفاهم و اختلافات ناشی از آن پس از 2 سال زندگی مشترک منجر به جدائی و بازگشت من به اورنج کانتی نزد خانواده شد.
به فاصله کمی پس از آن در سال 1986 به عنوان خواننده و نوازنده کیبرد به گروه «حباب» پیوستم و با ازدواج من با شاهرخ نوین نوازنده جاز و مدیر گروه «حباب» ترکیبی شد از دو زوج مهرو و شاهرخ نوین، فرشاد و افسانه افشار و شهرام کیوان (برادر شاهرخ). ما با همکاری آقای فرخ آهی با اشعاری از زنده یاد لیلا کسری (هدیه) و آقای همایون هوشیار نژاد آلبوم «بارون حباب» را تهیه و در سال 1989 توسط کلتکس رکوردز به بازار ارائه کردیم. گروه حباب با ویژگی های خاص و نوآوری در اجرای موزیک پاپ با کارگردانی آقای علیرضا امیر قاسمی اولین موزیک ویدئو خود به نام «میگم نه» را با صرف هزینه هنگفت به بازار ارائه کرد. این ویدئو الگویی برای ساخت موزیک ویدئو های بعدی قرار گرفت.
از ترانه های موفق این آلبوم آهنگ «بیقرار عشق» با صدای من بود که توسط گروه هایی با نام های «بنیاد»، «کیمیا» و «پیوند» برای جشن پایان سمینارشان انتخاب شده بود و هزاران ایرانی شرکت کننده در این دوره ها با رقص و خواندن اشعار این آهنگ به صورت دسته جمعی با هم پیمان عشق و همبستگی می بستند. آهنگ موفق دیگر گروه حباب «سلام عاشقانه» با صدای فرشاد بود که چند سال پیش توسط آقای اندی نیز اجرا و ضبط شد که به عنوان موزیک متن فیلم The House of Sand and Fog کاندیدای جایزه اسکار شد. پس از 4 سال تلاش گروهی، تمرین های مرتب هفتگی و تحمل مخارج سنگین آلبوم در سال 1990 میلادی در اولین کنسرت گروه «حباب» در پالاس به دلیل اختلافات موجود میان اعضا گروه منجر به جدایی گروه از هم شد. یک سال پس از جدائی از «حباب» در سال 1991 من و شاهرخ نوین صاحب فرزند دختری شدیم به نام تیانا که اکنون 21 سال دارد و در دانشگاه سانفرانسیسکو  مشغول به تحصیل برای اخذ لیسانس است. در سال 1992 من و شاهرخ نوین ترانه «نوروز» را با شعر و آهنگی از برادرم مهرداد نیما به صورت ویدئو ارائه کردیم که بسیار هم مورد توجه هموطنان واقع شد. ولی با گذشت زمان من متوجه هدف شاهرخ که کناره گیری من از خوانندگی و پیگیری موفقیت خودش به عنوان خواننده بود شدم. عاقبت رقابت ها، حس خفقان و اختلافات بلاخره زندگی مشترک ما را در 1995 به پایان رسید و من به دنبال یافتن آرامش برای انجام وظایف مادری و تربیت صحیح دخترم بار دیگر تصمیم به طلاق گرفتم.

مهرو و مارتیک

در مورد اجرای ترانه دو صدایی با مارتیک توضیح بدهید؟
به فاصله کمی پس از فوت پدرم در سال 1998 از طرف آقای مارتیک هنرمند محبوب دعوت به شرکت در اولین کنسرت او در universal amphitheater برای اجرای ترانه دو صدایی «دو پنجره» خانم گوگوش شدم. این دعوت به فاصله یک هفته از اجرای کنسرت صورت گرفت و تنها یک جلسه با ارکستر بزرگ مارتیک به رهبری آقای منوچهرچشم آذر تمرین داشتیم. در نهایت تأسف، التهاب و نگرانی من پس از 8 سال دوری از صحنه به وجود تهدید هایی پی در پی یکی از هنرمندان دو روز قبل از این برنامه پی بردم که به اوج خود، تا جائی که موجب نگرانی خانواده من و گزارش مراتب به مراجع قانونی شد. با اینحال به دلیل احترام و مسئولیتی که نسبت به مارتیک عزیز و موفقیت کنسرتش داشتم، ایستادگی کردم و جلوی چشمان حیرت زده شخص تهدیدکننده به روی صحنه رفتم و از ته دل خواندم و بسیار هم مورد استقبال تماشگران قرار گرفت. ولی رویاروئی با چنین رفتار زشتی از جانب خواننده ای با سن و تجربه بیشتر از من، آن هم برای اجرای یک ترانه بار دیگر باعث دوری من از صحنه هنر شد.

از چگونگی آغاز فعالیت خود بعد از کنسرت ماریتک بگویید؟
پس از اجرای جنجال برانگیزم در کنسرت آقای مارتیک پیشنهادات متعددی برای شروع فعالیت از هنرمندان بنام داشتم. ولی مشکلاتی که همسر سابقم در صورت فعالیت هنری برایم ایجاد می کرد، خصوصأ با طعم تلخ رقابت های ناسالم محیط هنری که به تازگی تجربه کرده بودم، مرا از حرکت باز می داشتند. در 1999 در یک مهمانی آقای احمدرضا نبی زاده حضور داشت، او را از زمان ازدواجم با شاهرخ می شناختم و در مدت فعالیتم با گروه «حباب» با ما رفت و آمد خانوادگی داشت. اجرای دو صدائی من و احمد رضا نبی زاده به همراهی گیتارش بسیار مورد تشویق مهمانان واقع شد. او با شناختی که از زندگی من داشت در قالب دوستی به من پیشنهاد همکاری جهت تهیه یک آلبوم مستقل را داد. قرار شد او در مقابل دریافت اقساط ماهیانه از جانب من هزینه کار و دستمزد مسئولیت نظارت و ضبط آهنگ ها را از آغاز تا هنگام ضبط صدای خواننده بدون حضور من بر عهده گیرد. اما پس از دریافت کلیه وجه تعیین شده در قراردادمان با مشکلات بسیاری از جانب او مواجه شدم. باری به هر جهت، پس از اتمام کار آلبوم من به نام «تو با منی» و آلبوم احمدرضا نبی زاده به نام «پرواز در قفس» به صورت یک پکیج توسط آقای نبی زاده برای چاپ و پخش به کمپانی mzm  واگذار شد. هزینه ویدئو ها و تبلیغات این دو آلبوم به عهده من گذاشته شد و مخارج من از 20000 به 47000 دلار رسید که شخصأ از جیب پرداختم و تاکنون حتی 1 دلار هم از فروش آلبومم از کمپانی دریافت نکرده ام. متاسفانه کمپانی mzm پخش این مجموعه را یک سال به تعویق انداخت و این تأخیر موجب ضررهای روحی، کاری و مالی بسیار شد.
در طول مدت همکاری با نبی زاده برنامه هائی در برلین آلمان، هوستن، دالاس تگزاس، کاباره تهران لوس آنجلس و کلاب Tapas در اورنج کانتی اجرا کردیم و در یک تور به عنوان هنرمندان تور به چین رفتیم. این برنامه ها نه تنها برای من درآمدی نداشتند، بلکه پرداخت دستمزد نوازنده و مخارج تبلیقات برنامه ها نیز بر عهده من بود. در اواخر کار پیشنهاد بازی در نمایش «پرومته در اوین» را از آقای ایرج جنتی عطائی دریافت کردم که به دلیل اصرار نبی زاده ایشان ناچار شدند نقش راوی در نمایش را به او محول نمایند. پس از شرکت در چند جلسه تمرین تئاتر به علت بالا گرفتن اختلافاتمان به ناچار از آقای جنتی عطائی عذر خواستم و این خاتمه همکاری من با آقای نبی زاده بود.



بعد از آلبوم «تو با منی» چه فعالیتی انجام دادید؟
بعد از واقعه 11سپتامبر 2001 کلیه فعالیت های هنرمندان در غربت مورد رکورد قرار گرفت و برای مدتی کارها به تعطیلی رسید. پس از مدتی پیشنهاد همکاری ازطرف آقای شهبال شب پره برای تشکیل گروهی جدید با نام «فشن 5» داشتم که منجر به اجرای برنامه ای دو نفره در تلویزیون کانل یک به نام tea for two گردید، ولی این گروه هرگز شکل نگرفت و همکاری با آقای شهبال هم پس از اجرای 12 برنامه تلویزیونی ادامه پیدا نکرد. سپس آقای فرزان دلجو برای اجرای برنامه ای در تلویزیون تماشا به نام id shenasname از من دعوت کردند، ولی با در نظر گرفتن مسئولیت های مالی که داشتم، چون حقوقی بابت کارم از تلویزیون دریافت نمی کردم پس از اجرای فقط 4 برنامه مجبور به اتمام این همکاری شدم.
پیشنهاد بعدی از طرف آقای کورس برای اجرای برنامه صورت گرفت و این همکاری به مدت 6 سال ادامه داشت و در حقیقت اولین تجربه من در اجرای برنامه در جشن های عروسی و مراسم خانوادگی محسوب می شد. پس از آن به صورت اتفاقی بعد از 20 سال که از آخرین دیدارمان در گروه «حباب» می گذشت با فرشاد افشار خواننده و نوازنده گیتار در گروه برخورد کردم و تصمیم برای همکاری دوباره گرفتیم. ما تعداد 5 آهنگ هم ضبط کردیم، ولی با فوت ناگهانی فرشاد آن پروزه بناچار متوقف شد و به ثمر نرسید.
پس از مستقل شدن دخترم من از اورنج کانتی به لوس آنجلس نقل مکان کردم و از طریق فیس بوک توسط رابطی به من پیشنهاد همکاری با آقای کوجی زادوری برای تهیه یک آهنگ سینگل شد. من به امید داشتن یک ویدئو عالی از باسابقه ترین فیلمبردار، کارگردان و ویدئوساز لوس آنجلس آقای کوجی زادوری شعر و آهنگ خریدم، به این امید که ایشان دل به کار بدهند و نتیجه همکاریمان باعث شروع مجدد کار من شود. آهنگ «نفرین» توسط آقای رامون تنظیم و با صدای من ضبط شد و ظرف یک ماه برای فیلمبرداری و ساختن ویدئو به آقای کوجی تحویل داده شد. در همین زمان مطلع شدم که مبتلا به بیماری سرطان هستم و پس از اتمام فیلمبرداری مورد عمل جراحی قرار گرفتم و امید من جدیت آقای کوجی برای اتمام این کار طبق قراردادمان بود. خوشبختانه عمل جراحی موفقیت آمیز بود، ولی به فاصله کمی پس از آن شبی در راه بازگشت به خانه از استودیو آقای کوجی دچار تصادف شدید رانندگی شدم. ایشان با وجود دریافت کل مبلغ تعیین شده کار یک ماهه (طبق گفته خودشان) را یک سال و نیم به تعویق انداخت و پس از آن همه اتلاف وقت و انرژی من بالاخره با وساطت شخص دیگر و پرداخت مبلغ بیشتر موفق به گرفتن آن ویدئو شدم.

برنامه «بانوی شرقی» در تلویزیون ITN چگونه شد؟
در نوروز سال 1392 توسط آقای شبخیز برای شرکت در برنامه های نوروزی به تلویزیون ITN دعوت شدم، که منجبر به پیشنهاد او برای اجرا یک برنامه یک ساعته در هفته شد.

مهرو 

اهداف شما برای ارائه برنامه «بانوی شرقی» بر چه اساسی بود؟
من چهارچوب این برنامه را بر اساس این موضوعات در نظر داشتم:
1 - بررسی تضاد های فرهنگی موجود در جوامع ایرانی داخل و خارج از کشور : مثلا، چرا اکثرا از صدای خواننده زن لذت می برند ولی مانع رشد این هنر در خانواده خود می شوند.
2 - تعریف وجدان کاری: اگر کسی وجدان کاری داشته باشد حسادت به دیگران در کار نمی ورزد و در مقابل اعمال خود احساس مسئولیت می کند.
3 - نقش رقابت های نا سالم: این نوع رقابت ها در رکود جوامع ما ایرانی ها در دنیا همچون رقابت های ناسالم با دروغ، خیانت و روش های ناجوانمردانه برای افزایش منافع شخصی باعث از بین بردن هدف های عالی و موفقیت کسانی می شود که می توانستند برای ملت ایران و نسل های آینده ما نشانه هایی از عشق، حقیقت و انسانیت باشند.
4 - تعریف نقش هنرمندان برای پیشبرد جامعه: همانطور که نوابغی چون گالیله، موتزارت، لئوناردو داوینچی، میکل آنژ، بتهوون و سایر هنرمندان آندوره در اروپا از سیاهی قرون وسطی رها و به سوی درخشش عصر رنسانس هدایت کردند، هنرمندان ما هم از گذشته در تاریخ و هنر ایران سهم داشته اند و باید از آنها برای پیشبرد جامعه حمایت شود.
5 - تعریف استاندارد ها در کارهای هنری: استانداردها باید در هر کاری رعایت شود تا نتیجه کار به صورت مشخص نشان داده شود.
ولی با این وجود آقای شب خیز گفت: مردم دوست ندارند نصیحت بشوند، برنامه خسته کننده می شود و بهتر است ساده برگزار شود. یعنی با بررسی زندگی یک هنرمند، پخش ویدئو و معرفی کارهای خودت به راحتی می توانی یک ساعت برنامه را اداره کنی. با این وجود من در انتخاب مطالب و ارائه آنها وسواس و سلیقه به کار می بردم و ساعت ها و روزها برای ساختن هر برنامه وقت می گذاشتم، چرا که به هوش و ذکاوت بیندگانم احترام می گذارم و هدفم خدمت به فرهنگ و هنر ایران بوده و هست. من در 11 برنامه «بانوی شرقی» به بررسی زندگی بزرگانی چون قمرالملوک وزیری، الهه، پری زنگنه، ایرج جنتی عطائی، ملیحه سعیدی (نوازنده قانون)، آقایان کوروش و کاوه یغمایی و... پرداختم و دقت بسیار در انتخاب و خواندن صحیح سروده های حافظ به کار می بردم. هر هفته یکی از کارهای خودم را نیز با پخش ویدئو معرفی می کردم که از این طریق از آقای شب خیز بابت فرصتی که به من دادند و همینطور از کادر فنی تلویزیون و بچه های اتاق فرمان برای زحماتشان در این 11 هفته تشکر می کنم.

مهرو و هنرمندان

چرا از ادامه برنامه «بانوی شرقی» با وجود طرف داران بسیاری که داشت، جلوگیری شد؟
در نهمین برنامه چون لباسم دور از حال و هوای برنامه بود، در حین اجرا آقای شب خیز با اعتراض وارد استودیو  شد و تذکر ایشان مرا متوجه نقص لباسم کرد، بلافاصله اشکال را رفع کردم و به اجرای برنامه ادامه دادم. پس از پخش برنامه از جانب دوست مشترکی مطلع شدم که بیننده ای در فیس بوک ITN از برنامه انتقاد کرده. نظر بینندگان برای من بسیار محترم و حائز اهمیت است و من تا آن زمان از وجود ITN Group هیچ اطلاعی نداشتم. وقی آن را مرور کردم، متوجه شدم که از برنامه «بانوی شرقی» حرفی در این صفحه زده نشده است. بلافاصله به دنبال پاسخ این سوال که چرا از این برنامه حمایت صورت نگرفته، پیامی مستقیمأ برای پیگیری موضوع فرستادم. برنامه هفته بعد را با قبول مسئولیت کامل و عذرخواهی از بینندگان برای نقص لباس هفته پیشم شروع کردم و با هدف شناسایی بهتر و بیشتر خودم برنامه دهم و یازدهم را به معرفی خودم اختصاص دادم. در اواسط اجرای برنامه یازدهم آقای شب خیز در حین اجرای زنده وارد استودیو شدند و به من گفتند: بگو که زمان این برنامه به اسپانسر فروخته شده و این آخرین برنامه «بانوی شرقی» هست، من هم در برنامه اعلام کردم و به این ترتیب برنامه به پایان رسید. البته به نظر من اخذ این تصمیم بنا بر نیازهای مالی تلویزیون حق مسلم مدیر آن است، ولی این موضوع می توانست از قبل با من هماهنگ شود، نه هنگام پخش زنده. گذشته از آن در تلویزیون 24 ساعته 12 ساعت در روز و 7 روز در هفته وقت برنامه هست برای فروش به اسپانسر چرا باید همان یک ساعت وقت برنامه ای که مورد توجه بینندگان نیز واقع شده بود فروخته شود؟

میزان حقوق شما برای برنامه «بانوی شرقی» چقدر بود؟
من کلا برای اجرای برنامه های «بانوی شرقی» از  ITN هیچ حقوقی و یا دستمزدی دریافت نکردم و در این مدت به طور رایگان کار می کردم. از همان آغاز کار آقای شبخیز گفته بودند که باید اسپانسر پیدا کنم و به همین منظور نیز از مدیر قسمت تبلیغات تلویزیون لیست قیمت های آگهی را گرفته بودم که اگر اگهی می گرفتم 20 درصد مبلغ آگهی به من پرداخت می شد.

امروز وضیعت کنسرت ها برای هنرمندان چگونه است؟
مدت هاست که وضیعت کنسرت ها غیر اصولیست، فقط تعداد محدودی از خوانندگان در آنها شرکت داشته اند و اکثر هنرمندان از چگونگی ضوابط حاکم برای حضور در برنامه ها بی اطلاع بوده اند. ولی این روزها خوشبختانه از طریق فیس بوک بیشتر از وقایع باخبر می شوم.  همین چند روز پیش من برای اولین بار برای شخصی که مقیم لوس آنجلس و برنامه گذار است در فیس بوک درخواست دوستی فرستادم که بلافاصله قبول شد. زمانی که پرسیدم آیا مرا می شناسید؟ گفتند: نه! من هم کارهای خودم را جهت معرفی بیشتر برای ایشان فرستادم، ولی با این وجود هیچ جوابی چه منفی و یا مثبت حتی در حد یک تشکر هم از وی دریافت نکردم و این بی احترامی برایم قابل درک نیست. بی دلیل نیست که اکثر کنسرت ها که با خواننده های تکراری برگزار می شوند اغلب با شکست مواجه اند چون مردم به دنبال تنوع و برنامه های متفاوت هستند.

نظرتان در مورد سندیکا هنرمندان تازه تاسیس در لوس آنجلس چیست؟
سندیکای هنرمندان که از ژانویه 2013 در غربت تشکیل شده بود پس از گذشت 7 ماه با حضور خوانندگان ریز و درشت اقدام به برگزاری جلسات و رأی گیری در زمینه های مختلف هنری کرد. البته من به دلیل تعویق پایه گزار آن در پاسخ به درخواستم برای عضویت و وعده «شما را خبر می کنیم» در جلساتشان شرکت داده نشدم. پس از پیگیری موضوع مطلع شدم که با ترک تنی چند از خوانندگان مطرح و صاحب نام که ارکان اصلی آن محسوب می شدند، متأسفانه این بار هم داشتند سندیکائی برای دفاع و حفظ حقوق هنرمندان با شکست مواجه می کردند.

مهرو 

در پایان چه حرفی و یا مطلبی برای خوانندگان مجله اینترنتی قدیمی ها دارید؟
توصیه من به پدر و مادر ها این است که بچه ها را به فراگیری هنر در دامان خانواده با فراهم کردن امکاناتش تشویق و آن ها را با تاریخ و ادبیات ایران از کودکی آشنا کنند. به جوانان و فرزندان ایران زمین هم توصیه می کنم «ز گهواره تا گور دانش بجویند» و برای داشتن آسایش در زندگی به هنر به عنوان حرفه تکیه نکنند. همچنین تاریخ کشورمان را به خوبی بدانند و وقایع مهم آن را بررسی کنند و در بزرگداشت شخصیت های بزرگ ملی و فرهنگی ما بکوشند تا اشتباهات گذشتگان را تکرار نکنند. در اینجا سپاسی دارم از مجله اینترنتی قدیمی ها برای زحماتشان در زنده نگاه داشتن یاد بزرگان هنر ایران، زیرا برای ملتی در سراسر دنیا پخش شده اند این کار ارزش حیاتی دارد. ما تا تاریخ گذشته خودمان را ندانیم، اشتباهات خودمان را مکرر مرتکب می شویم. 
از زحمات آقای علی رجبی عزیز برای انجام این مصاحبه مجددأ سپاسگزارم و موفقیت روزافزون این مجله اینترنتی را از صمیم قلب آرزو دارم.
با عشق و احترام به مردم شریف ایران
مهرو

کلیپ هایی از مهرو

شاهرخ (همسر سابقش) و مهرو 

شاهرخ، حمیرا و مهرو 

مهرو  و شاهرخ (همسر سابقش)

کوروس و مهرو 

مهرو 

مهرو 

مهرو 

مهرو 

مهرو 

مهرو 

مهرو 

مهرو 

مهرو 

مهرو 


مهرو 

مهرو 

مهرو و شهبال شب پره

مهرو 

مهرو 

مهرو و ابی

شهاب، مهرو و حمید طالب زاده

هیچ نظری موجود نیست: