۱۳۹۲ مرداد ۲۰, یکشنبه

قصه همکاری مارتیک با جیمز براون در آهنگ اتوماتیک / آلبوم جدید مارتیک شامل 15 آهنگ است

جوانان: با مارتیک در رادیو 24 ساعته جوانان، یک گفتگوی اختصاصی انجام دادیم، مارتیک به سختی به مصاحبه تن می دهد و این مصاحبه به مناسبت آماده شدن آلبوم جدید مارتیک بنام «سایه نشین» انجام شده است.


مارتیک عزیز امروز می خواهم بپردازم به آلبوم جدیدی که در پیش دارید و شنیدم که بسیار هم زیباست.
آلبوم جدید من به نام «سایه نشین» است که آهنگ سایه نشین شعرش از زویا زاکاریان و موسیقی از خود من است.

چند سالی است که آلبوم جدید ببازار ندادی.
من شرمنده تمام کسانی هستم که در این سال ها به آهنگ های من گوش می کردند و حتی از بچه های هنرمندی که سال هاست منتظر هستند که این آلبوم بیرون بیاید از جمله فرید زولاند، زویا زاکاریان، شهیار قنبری، محمد حیدری، هما میرافشار، اندی جی، شوبرت آواکیان. آخرین آلبوم من سال 2002 به بازار ارائه شد به نام «با شما» از شرکت کلتکس. برای تلافی این سال ها این آلبوم جدید من شامل 15 آهنگ است. یکی از آهنگ های آلبوم آهنگ «حریر بی تحمل» بازسازی ترانه ای است که در حقیقت شروع کار من بود که یک مقدار حالت جاز دارد که کسانی که گوششان به این سبک عادت ندارد ممکن است ایراد بگیرند، ولی من حاضرم انتقاد بشنوم، چون ترانه ای است که با هر سبکی می شود آن را ارائه داد.

تهیه و پخش این آلبوم توسط خودت انجام می شود؟
بله قرار است تبلیغاتی از طریق مجله و رادیو شما (جوانان) و رادیو 670 ای ام صورت بگیرد و بایدکه راجع به تبلیغات در اروپا تحقیق کنم چرا که کار بسیار سختی است چون که همان طور که می بینیم شرکت های بزرگ مثل کلتکس؛ پارس ویدیو ترانه و آونگ دیگه کاری تولید نمی کنند.

چون که امکان فروش کارها راندارند.
برای منی که یک آلبوم کامل ارائه می دهم خیلی سخت تر هست و من فقط امیدوار به پشتیبانی مردم هستم چرا که این تنها کارمن است که میتواند از لحاظ مالی  کمک کند تا من این راه را ادامه بدهم.
از زمانی که مسئله دانلود کردن و کپی کردن از طریق اینترنت رایج شد در جامعه بین المللی خیلی از شرکت های بزرگ تولید موسیقی دچار مشکل شدند و بسته شدند ولی دوباره جوامع غربی، اروپا و امریکا راه هایی برای حمایت از هنرمندان پیدا کردند، به این صورت که با مبالغ کم 90 سنت یا یک دلار اجازه دانلود دارندکه باعث می شود سرمایه ها دوباره برگردند به هنرمندان و من فکر می کنم با توجه به علاقه و عشقی که مردم به شما دارند اگر که متوجه بشوند که سرمایه گذاری این کار با خود شماست حمایت خواهندکرد. اگر اشتباه نکنم داریوش عزیز، گوگوش عزیز و قبل از آنها حبیب این کار را کردند در هرحال کار مشکلی است که تنها از طریق پشتیبانی مردم امکان پذیر خواهد بود.

یک آهنگی خواندی در سال های گذشته به طور مشترک با «جیمزبراون» که خیلی هم معروف شد.دوست داریم کمی راجع به این آهنگ توضیح بدهی.
من نقش کوچکی در اجرای این آهنگ داشتم که گیتار زدم و همینطور به زبان خودمون «کر» بودم. اسم آهنگ هست «اتوماتیک» که بیان می کند که عشق به صورت اتوماتیک می آید و همه جمع بشویم و نگذاریم که عشق از دست برود.

شنیدیم این خواننده را خودت خیلی دوست داشتی؟
من عاشق این خواننده بودم از زمانی که 15 ساله بودم، سال 1965، پدرم بازنشسته شدند و ما به تهران رفتیم، یک کانال تلویزیونی امریکایی بود و یک شوی تلویزیونی بود که جمیزبراون را در آن تماشا می کردیم.

جیمزبراون خیلی سال بود می خواند؟
البته ایشان فوت کرد خیلی زود هم فوت کرد چون متاسفانه آلوده مواد بود که خوب باعث شد او را زود از دست بدهیم ولی بسیار هنرمند بود طوری که در سراسر دنیا معروف بود وما در ایران جزو دسته ای بودیم که دوستش داشتیم و حتی یک گروه رقص بوجود آمد که یکی همایون مصداقی، دیگری کامران شوهر، فرشته زند و همین طور فرهاد. فرهاد اینک صاحب رستورانی در لس آنجلس است و نفر چهارم به نام سعید چاووشی که گروه رقص درست کرده بودند و روی کارهای جیمزبراون می رقصیدند که فوق العاده بود و اینها در تهران درکلوب ها می رقصیدند. به هرحال من مریدجیمز براون بودم یکی از خوانندگان مورد علاقه من بود وخودم در برنامه هایی که اجرا می کنم چند تا از آهنگهای اورا اجرا می کنم. ماجرای همکاری با جمیز براون خود قصه ای دارد.
یک آقای ایرانی بنام «واچیک» اولین کسی است که موسیقی رپ امریکایی را میکس کرده و با خواننده رپ معروف ICE-T همکاری داشته و با خیلی از خواننده های جامعه ایرانی  از جمله داریوش و گوگوش و همینطور خود من کار کرده. آقای واچیک قرار بودکه کار  Remix آهنگ «اتوماتیک» را انجام بدهد و چون از بچگی کارهای من را دنبال می کرد و اینجا هم با هم همکاری می کنیم واچیک با من تماس گرفت که چنین پروژه ای در دست دارم مربوط به جمیزبراون، دوست داری گیتار آنرا بزنی و بخونی که گفتم از این بهتر نمی شود چون اصلا فکر نمی کردم همچین اتفاقی بیفتد ولی خواست خدا بود می گویند وقتی یه چیزی را خیلی دوست داری اتفاق می افتد.

ما در اینجا مهمانی داریم «آقای ادوارد خاچیکیان» نویسنده کتاب مهرآباد تا لوس آنجلس که خیلی دوست داریم نظرایشان را راجع به مارتیک بدانیم.
در ابتدا تشکر می کنم که مرا به استودیو دعوت کردید و واقعا از این گفتگو لذت می برم من خدمت استاد بزرگ آقای مارتیک ارادت دارم و همیشه مشتاق شنیدن ترانه های ایشان هستم و ایشان همیشه خنده رو هستند شخصیت مهربان و بی ریایی دارند.

برگردیم به گذشته و به زمانی که از آبادان به تهران آمدی و فعالیت خودت را شروع کردی چه خاطره ای در ذهنت مانده؟
خوب، خاطرات که زیاد هست من هم داشتم به این فکر می کردم که مثل آقای ادوارد خاچیکیان یک کتاب از زندگی خودم از آبادان تا لس آنجلس بنویسم.


مارتیک 

چرا که نه مطمئن هستم که جالب خواهد بود با توجه به خاطراتی که از هنرمندان و شخصیت های معروف داری به طور مثال هم همین آقای جیمز براون که خیلی ها نمی دانستند.
یک اتفاق جالب آن سال ها این که آقای جیمز براون تصور می کرد که من و واچیک ژاپنی هستیم اما برگردیم به گذشته قبل از اینکه پدر من بازنشسته بشود و ما به تهران برویم، خواهرم با آقایی که اهل تهران بود ازدواج کرده بود و درنتیجه من هم به تهران می رفتم و با اینکه ما در آبادان از امکانات کاملی برخوردار بودیم و در رفاه بودیم ولی تهران برای من یکی از خوش آب و هواترین نقاط دنیا بود مثلا در آبادان ما با بطری آب می خریدیم ولی من عاشق آب یخ هایی که می فروختند در لیوان های بزرگ بلوری که فکر می کنم ده شاهی در تهران بود و وقتی پدر بازنشسته شد و ما به تهران رفتیم مثل این بودکه دنیا را به من داده بودند و من وارد یک ارکستری شدم به نام «رعدها» وشروع کردم به نواختن گیتار تقریبا 16 سالم بود ارکستر را دعوت کردند به کاخ نخست وزیری من جوانترین عضو ارکستر بودم و عاشق آب انار تهران و رفتیم به کاخ نخست وزیری قرار بود برای شاه فقید برنامه ای اجرا کنیم چرا که ایشان مهمان خارجی داشتند.
ما زودتر رفتیم برای اینکه تمام دستگاه ها را برای مسائل امنیتی چک می کردند. رفتیم داخل اتاقی نشستیم من حوصله ام سر رفت و رفتم به سالن اصلی دیدم یک تنگ آب انارتازه روی میز بار گذاشتند یک لیوان پر کردم خودم خوردم و بقیه آب انار را هم با چند تا لیوان بردم برای بقیه اعضای گروه- شاه تشریف آوردند دیدم در سالن یک هلهله ای برپا شد و همه در جستجوی آب انار بودند، من از ترس اعدام رفتم داخل کمد اتاق پشتی پنهان شدم بقیه بچه های ارکستر که از من ده سالی بزرگتر بودند از این قضیه سوءاستفاده کردند بعد از چند دقیقه به من گفتند بیرون نیایی ها دنبالت می گردند، من یک ساعت و نیم داخل کمد ماندم در صورتی که اصلا در سالن دوباره آب آنار آورده بودند و هیچ مشکلی هم پیش نیامده بود. گذشت تا 24-25 ساله شدم تا آن زمان آهنگ های انگلیسی می خواندم که در این وقت اولین کار به زبان فارسی را با خانم گوگوش در کاباره ونک انجام دادم اولین شبی بود که با ترس به روی صحنه رفتم وهنوز هم روی صحنه یک واهمه ای دارم که فکر میکنم همین باعث می شودکه برنامه به خوبی اجرا بشود ابتدای برنامه من به تنهایی روی سن رفتم که دیدم یک آقایی با یک شاخه گل سرخ به طرف سن می آیدو وقتی گل را به من داد دیدم که «بهروز وثوقی» بود! آن سال ها بهروز وثوقی همسر گوگوش بود ولی همین حرکتی که بهروز وثوقی انجام داد هم باعث شد ترس من از بین رفت و هم چقدر مردم خوششان آمد از بزرگی این مردنسبت به کسی که تازه کارش را شروع کرده بود.

خاطره دیگری تعریف کنم من در ایران متولد شدم و بزرگ شدم پدرم کارمند ساده شرکت نفت بود. عشقی که من از تلویزیون، رادیو و مطبوعات و هنرمندان گرفتم که واقعا سپاسگذار و ممنون یکایک آدم هایی که با اونها زاده شدم و بزرگ شدم، هستم و مدیون اونها هستم. یکبار اتفاق جالبی برای من رخ داد اینکه از طرف دفتر علیاحضرت با من تماس گرفتند و گفتند که ایشان یک مهمان دارند از فرانسه خانم سیلوی وارتان خواننده معروف اون سال ها و علیاحضرت دستور دادند که مارتیک برنامه اجرا کند من از خانم امان پور، رئیس دفتر علیاحضرت، پرسیدم تاریخ برنامه چه زمانی است، وقتی متوجه شدم روز برنامه شدم گفتم  من معذرت می خواهم من در اون تاریخ به کسی قول دادم. به همین سادگی، خانم امان پور هم خندیدند و گفتند: علیاحضرت از شما خواستند. من هم گفتم این برای من افتخاری است ولی من به سناتور لاجوردی قول دادم شما با ایشان تماس بگیرید و از ایشان بخواهیدکه کس دیگری را برای مهمونیشان بیاورن من برای برنامه شما خواهم آمد. خانم امان پور کمی فکر کردند و قرار شد با من تماس بگیرند که بعد تماس گرفتند و گفتند که علیاحضرت بسیار خوشحال شدند از خوشقولی شما و گفتند که حالا در فرصتی دیگر از مارتیک استفاده می کنیم یعنی من در همچنین مملکتی بزرگ شدم از کوچکترین تا بزرگترین انسان فقط لطف و محبت کردن به من.

هیچ نظری موجود نیست: