۱۳۹۲ تیر ۱۲, چهارشنبه

جلال پیشوایيان در گفت وگو با «شرق»: نقش های منفی در خاطره ها می مانند

جلال پیشواییان در سال ۱۳۰۹ در تهران متولد شد. پیش از ورود به عرصه سینما در زمینه بوکس و جودو فعالیت داشت. بازی در سینما را با فیلمی از محمدعلی فردین آغاز کرد.

فیزیک بدنی و چهره  خاصش با چشمان درشت و ابروهای پیوسته به او فرصتی داد تا نقش آدم های منفی و به اصطلاح «بدمن» را درسینمای ایران بازی کند. او اغلب در نقش های معروفش چهره ای خندان ندارد و یا اگر می خندد، خنده اش حسی از ترس و انزجار را به تماشاگر منتقل می کند. نمونه معروف نقش هایش، «منصور آب منگل» یکی از سه برادر آب منگل در فیلم «قیصر» بود که به فاطی، خواهر قیصر و فرمان تعرض می کند. از آنجا به بعد در بیشتر فیلم های مسعود کیمیایی بازی کرد. چه بخواهیم چه نخواهیم او در نقش های منفی جاافتاده، البته چیزی که خودش دوست دارد، چون اعتقاد دارد نقش های منفی ماندگارند و درخاطره ها می مانند.

این روزها در حال انجام چه کاری هستید؟
حدودا دو ماه است که از آلمان آمده ام. چون سال هاست که آنجا زندگی می کنم.

در ایران چه برنامه ای دارید؟
به دنبال دفتری هستم که بتوانم خودم تولید فیلم را شروع کنم.

بیشتر کارهای مطرحتان به قبل از انقلاب مربوط می شود. اما موردی که برایم جالب است حضور شما بیشتر در فیلم های آقای کیمیایی است مثل؛ «قیصر»، «تیغ و ابریشم»، «داش آکل»، «جرم». چطور شد با آقای کیمیایی آشنا شدید؟
با خود ایشان پیش از انقلاب در سینمای «مولن روژ» آشنا شدم که البته آن زمان دستیار آقای ساموئل خاچیکیان بودند و بعد هم در فیلم «قهرمانان» دستیار «ژان نگلسکو» شد. بعد از یک اتفاق، افرادی مانند «جلال مقدم» را کنار زد و دستیار اول ایشان شد. پیش از آن «ژان نگلسکو» هم به خاطر فیلم «سه سکه در چشمه» برنده جایزه اسکارشده بود. هنگام ساخت فیلم «قهرمانان»، آقای نگلسکو بیشتر کارها را به آقای کیمیایی محول می کرد. چون آدم با جربزه ای بود و بنده هم آنجا بودم و نقشی داشتم و در تولید هم کمک می کردم.


جلال پیشواییان

در حالی که آن زمان بوکسور هم بودید، عاشق سینما شدید؟
بله. همین طور است. من عاشق سینما شده بودم. به همین دلیل وارد سینما شدم. متاسفانه یا خوشبختانه شغل ما داوطلب زیاد دارد. دست کم روزی پنج تا 10 نفر به من مراجعه می کنند و می خواهند وارد سینما شوند.

اما ورودتان به سینما با آقای کیمیایی همراه نشد؟
بله. قبل از آن چندین فیلم کار کرده بودم که بعد با ایشان آشنا شدم و اولین کارشان هم «بیگانه بیا» بود که من مدیر تولید بودم و بعد هم «قیصر» را ساختند که چون سرمایه اولیه را نداشتیم تولید پیچیده ای داشت و بهروز وثوقی که فیلمنامه را خوانده و خوشش آمده بود به آقای کیمیایی گفت هر طور شده این فیلم را باید بسازیم و دنبال سرمایه گذار بودند که پیدا نمی شد. خانم پوری بنایی و بهروز وثوقی از بانک صادرات قلهک وام 120 هزار تومانی گرفتند، من هم مدیرتولید بودم و فیلم را ساختیم.

فکر می کردید که فیلم چنان بازتاب خوبی داشته باشد؟
خیر. حتی خود آقای کیمیایی هم فکرش را نمی کرد.

اما با عبور از قواعد فیلمفارسی یک فیلم غیرمتعارف ساخته شد؟
بله. فیلمی دوست داشتنی و ماندگار در سینمای ایران.

به نظرم اولین سوالی که باید از شما پرسید، این است که چرا همیشه بازی در نقش های منفی را ترجیح می دهید؟ به عبارت دقیق تر، چرا مُهر «نقش منفی سینمای ایران» بر پیشانی شما خورده است؟
من پیشنهاد نقش های مثبت هم داشته ام اما قبول نکردم. چون نقش های منفی ماندگارتر هستند. حتی درباره فیلم های هالیوودی هم مطالعه کرده ام و متوجه شدم خیلی از هنرپیشه های نقش منفی بعدها نقش مثبت بازی کرده اند.

در این صورت آیا فیلمنامه برایتان مهم تر است یا نقش؟
فیلمنامه به نقش منتهی می شود. البته نقش هم برای من مهم است.

در فیلم «قیصر» بهروز وثوقی و ناصر ملک مطیعی که ستاره های سینمای آن زمان بودند، حضور داشتند. تماشاگر درنهایت با آن دو همراه می شد و نسبت به آنها همدلی پیدا می کرد. اما نقش شما اینگونه نبود. چرا نقش منصور آب منگل را بازی کردید؟
خب نقشی بود استثنایی که به نظرم جای کار داشت. به نظرم جای من در این نقش درست بود. بعد از این که برادرانم کریم و رحیم به دست قیصر کشته می شوند، من فرار می کنم. بعد صحنه تعقیب و گریز من و قیصر در ایستگاه راه آهن واقعا به یاد ماندنی است. حتی اگر امروز هم به نقشم توجه کنید، متوجه می شوید که چقدر درست بوده.

بیشتر منظورم این بود که چه چیز باعث می شود شما نقش منفی ای مانند منصور آب منگل را قبول کنید؟
اولین نقش منفی که بازی کردم بازخورد خوبی داشت، در «قیصر» بود. در بازی های قبلی ام این بازخورد وجود نداشت. بعد هم پشت سر هم نقش منفی کار کردم و روی دور منفی افتادم.

آن زمان به جز ستاره ها که در تولید فیلم نقش تعیین کننده ای داشتند، افرادی مانند شما، نقش برایشان مهم تر بود یا چیدمان افراد درکنار هم در یک فیلم؟
اینجا دو مرحله وجود دارد؛ یکی نیاز کارگردان و تهیه کننده به بازیگر و دیگر خود بازیگر که دلش می خواهد نقشش چه باشد. منفی ها در خاطره ها می مانند. نقش های مثبت زیادی آمده اند اما همگی از نظرها رفته اند.

واکنش مردم چطور بود وقتی شما و فیلم را دیدند؟
برای دیدن فیلم «خاک» در سالن سینما «اسکار» در تاریکی نشسته بودم. حتما می دانید صحنه ای در فیلم وجود دارد که با بیل، مصیب (فرامرز قریبیان) پسر بابا سبحان را کتک می زدم. همان موقع چند نفر وسط سینما حضور داشتند که به من ناسزا می گفتند. مدیر سینما به من گفت، برو بیرون وگرنه تو را می کشند.

با فیلم آقای کیمیایی شناخته شدید، نظرتان درباره ایشان چیست؟
هیچ کس نمی تواند مانند ایشان کار کند. یعنی فیلم هایی که ایشان می سازد را اگر کسی دیگر انجام دهد مطمئنا آنطور نخواهد شد. فیلمسازی و سینما و این روش فیلمسازی در ذات ایشان است. همان درگیری ها و اکشن ها در فیلم هایش وجود دارد.


جلال پیشواییان، مسعود کیمیایی و پولاد کیمیایی

با مرحوم حاتمی و امیر نادری هم کار کردید، روش کار ایشان چطور بود؟
آقای نادری فوق العاده بود و به نظرم بی جهت از این کشور خارج شد. در این کشور باید می ماند و کار را انجام می داد. به نظرم این افراد باید به کشورشان برگردند. البته خودم 20 سال است که ساکن آلمان هستم و آن اوایل برای رفت وآمد به ایران مشکلاتی داشتم، اما الان دیگر راحت رفت وآمد می کنم.

یکی از نوستالژیک ترین بازی هایی که از شما دیده ام در فیلم «تجارت» آقای کیمیایی بود. فضایی که انگار واقعا مشخص بود که غم غربت را کشیده اید. چه شد که آن فیلم را بازی کردید؟
البته نقش من بیشتر از آن حد بود. اما چون سال ها در ایران نبودم آقای کیمیایی فکر می کرد ممکن است فیلم با سانسور مواجه شود و نقش من را کوتاه کرد که خیلی هم دلچسب شد و من دوست داشتم.

علی حاتمی در «طوقی» چطور بود؟
فوق العاده بود.

آقای حاتمی چگونه در «طوقی» کار می کرد. آنجا چیدمان چطور اتفاق افتاد؟
باورتان نمی شود چیدمان را روی کاغذ نمی آورد و بارها اتفاق می افتاد که فیلمنامه فقط در مغزش بود و نوشته نشده بود.

وقتی نقش منفی یا مقابل قهرمان بازی می کنید، چطور می شود که یک نقش می تواند منفی باشد؟ بازیگر می تواند همان نقش منفی را خاکستری بازی کند، یعنی همه چیز مربوط به نقش است یا بازیگر چیزی به آن اضافه می کند؟
به عقیده من بازیگر نباید فقط از روی فیلمنامه جلو برود. باید از خودش هم مواردی را اضافه کند. مثلا در حالت ها، با غيظ نگاه كردن تنفر را نشان دهد و باید در چهره دیده شود، نه فقط در دیالوگ ها. چهره و حرکات دست و پا باید خیلی از حس ها را نشان دهد. دیالوگ در مرحله بعدی است. خیلی از هنرپیشه ها می خواهند خودشان را با ادای دیالوگ به تماشاگر بقبولانند. این غلط است.

چرا همیشه سعی می کنید یک مدل باشید؟
دلیلش واضح است. چون اگر من بازیگر «نقش مثبت» بودم، از من برای مصاحبه دعوت نمی کردید. من در بین بازیگران «نقش منفی» استثنا هستم...

البته بازیگران دیگری تاکنون در نقش منفی مطرح بوده اند؛ مثلا صفر کشکولی یا حسن رضایی که درفیلم «شبح کژدم» درسال 1365 به کارگردانی «کیانوش عیاری» از وردست های نقش منفی که پیش از انقلاب فراوان بازی کرده بود، به سمت بازیگری کشیده شد و همین طور بازی درخشانی در فیلم «آبادانی ها» کنار آقای پورصمیمی ایفا کرد. همچنین آقای عنایت الله بخشی که پیش از انقلاب عمدتا نقش منفی بازی می کرد و پس از انقلاب در سریال «سایه همسایه» در نقش «آمیرزا» به کارگردانی اسماعیل خلج نقش مثبت بازی کرد. منتها شما انگار نقش منفی را خیلی دوست دارید. من در فیلم «خاک» که شما را دیدم واقعا ترسیدم و اذیت می شدم.
من هم می خواستم تماشاگر را اذیت کنم. (با خنده)

این همه بدی در فیلم از کجا می آید؟
من بد نیستم (با خنده) بدی را ایجاد می کنم. یعنی می توانم آنقدر بد باشم.

حالا واکنش های مردم در مواجهه با شما چگونه است؟
آن اوایل خیلی بد بود و چندبار حتی می خواستند من را کتک بزنند. یک بار با همسرم به شمال کشور می رفتیم و در حال خنده بودم. چند نفر که من را دیده بودند که در حال خنده ام، تعجب کرده بودند و می گفتند جلال هم می خنده! (با خنده) باورشان نمی شد که من می خندم.

یا مثلا فیلم «دشنه» که فیلم مطرحی بود.
در فیلم «دشنه» نقش آقای حسین گیل متعلق به من بود که قبول نکردم.

چرا؟
چون آن نوع نقش ها را نمی پسندیدم. البته خیلی از این نقش ها برای من پیش آمد، اما قبول نمی کردم. حتی یک بار آقای کیمیایی عصبانی شد و گفت اینها فقط نقش است و تو بازی می کنی. اما باز هم قبول نکردم.

استدلالتان چه بود؟
مردم ما با مردم اروپا و آمریکا فرق می کنند؛ و خیلی از نقش ها را نمی توانند قبول کنند.

پس همیشه بازخوردهای مربوط به نقش منفی را در نظر می گرفتید و مسایل اخلاقی برایتان مهم است؟
بله، حتما.


جلال پیشواییان

این مدل چاقوکشیدن حرفه ای را از کجا یاد گرفتید؟
خب با تمرین زیاد. باید جوری چاقو را در دستت بگیری که فقط خراش بیندازد، نه این که مستقیما تو شکم طرف فرو کنید.

در فیلم «کندو»، نقش اصلی کلی کتک خورد. در فیلم ها چطور کتک می زدید؟
من بوکسور بودم و در مسابقات هم شرکت می کردم. ضربه را طوری می زدم که با یک سانت فاصله رد شود. اینها به خاطر تمرین زیاد است.

حتی ممکن بود سهوا دستتان مثلا به صورت بازیگر مقابلتان برخورد کند؟
هیچ گاه این اتفاق نمی افتاد. اما در فیلمی به نام «نامحرم» با ایرج قادری کار می کردم که با مشت، بینی من را شکست که البته خودش خیلی ناراحت شد.

فکر می کنید در این زمینه رقیبی داشته باشید که مانند شما اینطور ضربات را از فاصله کم رد کند و نشان دهد که در حال کتک زدن است؟
فکر نمی کنم.

پس برای ایفای نقش های منفی هم باید مرام خاصی داشت؟
بله.

هیچ گاه نقشی بوده که آرزو داشتید به شما پیشنهاد شود ولی تاکنون این اتفاق نیفتاده باشد؟
خیر.

چرا در معرفی بازیگران در تیتراژ ابتدایی در فیلم های تجاری قبل از انقلاب، همیشه نام کوچک شما را می نوشتند؟ می نوشتند «و جلال»؟
خودم اینطور می پسندیدم. چون جامعه من را به عنوان «جلال» می شناخت. در منطقه خودمان در غرب تهران هم من را با نام «جلال» می شناختند.

شما کدام یک از فیلم هایتان را می پسندید؟
«خاک» و «قیصر» را دوست دارم.

نظرتان درباره «تیپ» بودنتان در فیلم ها چیست؟ یعنی همه نوع شخصیت های منفی که بازی کردید یک شکل بود؟
خیر. اینطوری نبود.

مثلا نقش شما در «قیصر» با «طوقی» چه فرقی داشت؟
نقشم در «قیصر» از اول منفی نبود. آدمی بود کاسب. بعد آن اتفاق برای فاطی، خواهر قیصر می افتد و خواه ناخواه منفی می شود.

از فیلمسازان بعد از انقلاب کدام را می پسندید؟
من معمولا فیلم نگاه نمی کنم و 50، 60 درصد از فیلم های خودم را هم ندیده ام.

قبل از انقلاب خیلی پرکار بودید؟
بله.

دستمزدتان چطور بود؟
نسبت به آن زمان خوب بود.

نسبت به نقش مثبت چقدر تفاوت داشت؟
دستمزد نقش منفی، یک سوم نقش مثبت بود.

آن زمان ستاره ها، بازیگران نقش منفی را انتخاب می کردند که چه كساني بازی کنند؟
بهروز وثوقی این کار را می کرد و هرجا که قرارداد می بست، برای من هم قرارداد می بست. آقای کیمیایی هم نقش منفی را برای من می نوشت و این محبت را نسبت به من داشت.

توقع شما از سینمای ایران چیست؟ می خواهید چه اتفاقی بیفتد؟
از سینمای ایران توقع خاصی ندارم. البته سالی یکی، دو فیلم بازی می کنم. اما خیلی دنبال بازی کردن نيستم.

در آلمان چه کار می کنید؟

یکی، دو فیلم برای دانشجویان ساختیم که در مورد برخورد استاد و دانشجو بود. کار خوبی هم شده. البته خودم بازی نکردم.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

بدوستان توصیه میکنم فیلم سرسام اورا ببینند