او از اصفهان
می آید و نخستین آموزگارش تاج اصفهانی بوده است. از دوره دانشجویی وارد کار خوانندگی
شده و پنجاه و اندی سال است که همچنان می خواند. از ترانه های جدید و قدیم ایرانی گرفته
تا ترانه های خاطره برانگیز انگلیسی.
هوشمند عقیلی،
با ترانه های «نوبت تست»، «فردا تو می آیی»، «شن داغ»، و... به شهرت رسید. خودش به
شوخی می گوید که از سه سالگی وارد عرصه هنر شده، اما هفتاد و شش سالی از عمرش می گذرد.
مهاجرت به آمریکا برای او تجربه ای دوگانه به همراه داشت. برای نگاهی به دنیای ترانه
از دیروز تا امروز با او به گفت وگو نشستیم.
تکرار و بازخوانی
ترانه های قدیمی از سوی خوانندگان جوان تر نسل امروز با پرسش های بسیاری از سوی شنوندگان
ترانه و کارشناسان موسیقی همراه بوده است. هوشمند عقیلی علت را در دسترسی جوانان به
ابزار تکنیکی و علاقه به ویدئو کلیپ ها می بیند: «اولا این ترانه ها در خاطرها همچنان
باقی مانده است. و بعد هم ترانه سرایان قدیمی تر ما همه به ادبیات فارسی تسلط داشتند.
شورای شعر و موسیقی داشتیم که آن ها تصویب می کردند آن شعرها و آهنگ ها را تا یک چیز
شسته رفته از کار درآید. خوانندگان این ترانه ها کسانی بودند که قبلاً امتحان می دادند
و تحت تعلیمات آوازی قرار می گرفتند. یعنی با یک زمینه بهتری شروع می کردند. امروزه
اولاً هر کسی در خانه اش یک دستگاهی دارد و کافی ست یک انگشت بگذارد و خود آن دستگاه
کارهایش را انجام می دهد برایش. ضمناً کسانی هستند که چون نمی خواهند پول به شاعر بدهند
خودشان شعر را می گویند. به همین دلیل شعرها دیگر آنقدرتاثیرگذار نیستند. آن ریتمی
که دارند، آن تصویر و کلیپی که می خواهند بگیرند، آن ماشین بنز روباز برایشان مهم است.»
ضعف در شعر و
ادبیات
عقیلی که خود
از خوانندگان قدیمی است با چنین پیشنهادی مواجه شده است: به خود من چند سال پیش یکی
از دوستانم گفت: عقیلی جان آهنگ جدید چی داری؟ گفتم: دارم، چه طور؟ گفت: یک ماشین رو
باز بنز سفید پیدا کردیم می خواهیم فیلمبرداری کنیم. گفتم: این چه ربطی داره اصلاً
به شعر و آهنگ من؟! در این کلیپ های تلویزیونی فقط مسئله این است که این یارو چقدر
خوشگله، اون چقدر دامنش کوتاه است، اون چرا این جوری پوشیده یا این چقدر جوان شده.
هیچ ربطی تقریباً به شعر و آهنگ ندارد. به هرحال این جوان ها آن قدرها فارسی شان قوی
نیست، اهل موزیک هستند بالطبع، ولی اهل شعر و ادبیات فارسی نیستند. ما از نظر شعر و
ادبیات کارمان ضعیف است.
پری رو تاب مستوری
ندارد
در این آشفته
بازار ترانه اما، ترانه سرایان قدیمی که خود روزگاری از بنیان گذاران ترانه سرایی نوین
بودند، همچنان مشغول به کارند. بنا براین احتمالا کمبود ترانه نمی تواند علت تکرار
آن باشد. شاید خواننده ی خوب کم داریم. هوشمند عقیلی باز هم بر ضعف ادبی تاکید می کند:
«بیشتر به خاطر ضعف ادبیات ماست. به هرحال این بروبچه ها، اینجا به دنیا آمده اند.
حتی در ایران هم آنقدرها شعر سعدی یا حافظ یا اشعار قدیمی را به صورت درست نمی فهمیدند.
در حالی که همین ادبیات ماست که فرهنگ ما را غنی کرده است. ما نه فلاحتی بودیم، نه
صنعتی. ما می بالیم به اینکه ادبیات و فرهنگی غنی داشتیم. همه اینها پس از تسلط اعراب
بر کشورمان از دست رفت.
اشعار حافظ همه
اش آهنگ است. تمام فردوسی شش و هشت است، ریتم دارد. یعنی تمام موسیقی را این ها وارد
شعر کردند. حالا ناگهان همه یک مرتبه قطع شد. اما به قول معروف: «پریرو تاب مستوری
ندارد / چو در بندی سر از روزن برآرد» شما می بینید که تمام روضه خوانی ها، سینه زنی
ها و مجالس ترحیم، همه با موسیقی ست، و همه اش هم شش و هشت است یعنی حتی می شود باهاش
رقصید.
لس آنجلس با ترانه
های ویژه
امروز کمتر کسی
است که با عنوان ترانه های لس آنجلسی آشنایی نداشته باشد. آیا این ترانه ها کاراکتر
خاصی دارند؟ او می گوید: می تواند داشته باشد. چون به هرحال وقتی که مکان و زمان عوض
می شود، می توان این اسم را گذاشت. آنچه الان بروبچه ها اینجا در عرض این ۳۰ سال خوانده
اند، مسلماً متفاوت است با آنچه ما در ایران می شنیدیم. به خصوص از نظر صدای خواننده
ها. من خودم الان سه سال است که کلاس دارم، ولی آن صدای آواز ایرانی، آن حنجره را من
خیلی خیلی کم دیدم.
من یک خواننده
ی آوازه خوان که به ردیف های آواز ایرانی وارد باشد، ندیدم. همه ترانه خوان هستند و
فکرشان این است که کلیپی بگیرند که تصویری
باشد و بیابانی، خیابانی، دریایی، با ماشینی و ۲۰ ـ ۱۰تا دخترخانم های مینی ژوپ پوش
و اگر بخواهند فیلم شان کم خرج باشد، با یک قواره پارچه یک دفعه ۱۳ـ ۱۲تا دامن درست
می کنند. دامن های کوتاه.
خواست ایرانیان
مقیم آمریکا نیز احتمالا می تواند یکی از دلایل رواج این نوع ترانه ها باشد. عقیلی
ضمن آن که این موضوع را رد می کند ولی انکار هم نمی کند که برخی فقط در فکر خوش گذرانی
هستند: شما به هر کسی هر چیزی بدهید عادت می کند. مثلاً در همین کلاسم، از هر سن و
سالی شاگرد دارم. وقتی می گویم یک تکه بخوان تا ببینم صدایت چه طور است؟ هنوز از الهه،
دلکش، بنان و قوامی می خوانند. ولی وقتی مجلس شادمانی دارند، فوری یک دی جی می برند،
تمام آهنگ های ریتمیک را از سر شب تا آخر شب می زنند و می رقصند و کاری هم ندارند که
آن شعر یا آهنگ چی هست. فقط به خاطر شادی شان، و اینکه شبی را بگذرانند، از موزیک و
ترانه های ایرانی استفاده می کنند.
پاپ خواندن راحت
است
هوشمند عقیلی
معتقد است که هر کسی که لال نباشد، می تواند پاپ بخواند. این درست مثل این می ماند
که بگوییم هر کسی که تارهای صوتی اش درست باشد، می تواند جیغ بکشد. او به ضرورت داشتن
یک حنجره ی خوب اشاره می کند: شما اگر نگاه کنید می بینید صدایی نیست. خواننده تا حنجره
اش آماده نباشد برای آواز ایرانی، تعلیم ندیده باشد، نمی تواند آواز ابوعطا بخواند.
ولی هر کسی را، که شما یک آهنگ برایش بسازید، با یک شعر و با او تمرین کنید، می تواند
برود بخواند.
حنجره یکی از
کامل ترین و زیباترین اینسترومنت های دنیاست. همه کس نمی تواند خواننده باشد. اگر هم
بخواهد، در قسمت پاپ می تواند باشد. یکی آواز ها و ردیف های ایرانی ست که حالا می گویند
سنتی یا کلاسیک. اصیل که غلط است، چون موسیقی یابو نیست که بگوییم اصیل. یکی هم ترانه
های ایرانی و یکی هم پاپ است که این پاپ در
همه ی دنیا هم هست، گام ماژور و مینور است. کسانی که همین طوری می آیند به طرف خواندن
همین پاپ ها، یک عده شان اصلاً آن صدای زیبا و قشنگ را ندارند. فقط به زور ریتم و آن
موزیکی که درست شده و آرانژمان یک مقداری جلوه پیدا کرده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر