۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

فریدون فرخزاد مردی که از نو او را باید شناخت / اردوی تربیتی رامسر



قدیمی ها - م.صدر (قسمت نهم): تابستان 1350 اولین سالی بود که فریدون رسماً برای اجرای برنامه به اردوی تربیتی رامسر دعوت شد.  ماه قبل یک دستگاه بنز S280  آخرین مدل سفید رنگ به مبلغ 125000 تومان البته قسطی از کمپانی مریخ واقع در بلوار الیزابت (کشاورز فعلی) خریده بود که با آن به رامسر رفتیم. ساعت سه بعد از ظهر بود که به آنجا رسیدیم. اردوی رامسر همه ساله به عنوان تقدیر از دانش آموزان ممتاز درسی و یا هنری تمامی دبیرستان های کشور از مقام اولی و زحمات  آنها برگذار می شد. این اردو شامل تعداد 2000 نفر دختر و 2000 نفر پسر می شد. برای خواب و استراحت این دانش آموزان در دو قسمت جدا گانه که در هر قسمت چادر های مجهز هشت نفره ای برافراشته بودند در نظر گرفته شده بود.

فریدون فرخزاد در اردوی تربیتی رامسر

رسمی که از دیر باز در این اردو متداول بود اینکه برای شب های پنجشنبه یکی از خوانندگان مشهور را برای اجرای برنامه به اردو دعوت می کردند. در شمال اردو و در دامنه کوهی پوشیده از جنگل   آمفی تئاتری ساخته بودند که گنجایش تمامی این چهار هزار نفر مهمان را داشت و پسران در سمت راست و دختران در سمت چپ آن می نشستند. از طرف تلویزیون ملی ایران هم واحد سیار برای فیلم برداری مراسم می آمدند ولی چون پخش همزمان در آن زمان هنوز از نظر فنی امکان پذیر نبود برنامه را ضبط و چهار شنبه بعد ساعت 4 بعد ظهر از تلویزیون پخش می کردند. برای شرکت در این مراسم و اهدای جوایز هم غالباً وزیر و مدیر کل امور تربیتی وزارت آموزش و پرورش و استاندار مازندران و برخی دیگر از شخصیت های کشوری و لشکری حضور می یافتند و در ردیف اول می نشستند.

فریدون فرخزاد در اردوی تربیتی رامسر

از درب اصلی اردو تا محلی که فریدون باید تا شب (زمان شروع برنامه) در آنجا اقامت کند حدوداً چهار صد متر فاصله بود و از قبل هم اعلام شده بود که امشب فریدون فرخزاد مهمان اردو خواهند بود. من پشت فرمان بودم و فریدون هم کنار من نشسته بود که بلافاصله بعد از گذشتن از درب اصلی ناگهان دختران گرداگرد اتوموبیل را محاصره کردند و روی سقف و موتور و صندوق آن رفتند. با اینکه شیشه ها بالا بود و درب ها قفل معذالک به شوق دیدن فریدون راه را بند آورده بودن و نمی گذاشتند حرکت کنیم. نگهبانان اردو که برای مقابله با این وضعیت آمادگی لازم را نداشتند تمام تلاش خودشان را به عمل آوردند تا ما توانستیم به آهستگی به جلوی ویلا برسیم و در آنجا هجوم دانش آموزان به قدری شد که دیگر از دست آنها هم کاری بر نمی آمد. به عبارتی ما در داخل اتوموبیل و در هوای گرم و مرطوب کشنده زندانی شده بودیم. ناگهان یکی از نگهبانان از پشت شیشه بما گفت: بی سیم زده ایم به ژاندارمری دارند می آیند و دقایقی بعد بیست نفر ژاندارم با چهار جیپ روسی آمدند و دست هایشان را در هم حلقه و گره کردند و دالانی به عرض یک نفر ساختند تا فریدون و من و دو محافظ دیگرش بتوانیم از طریق آن به ویلا برسیم. این ژاندارم ها تا پایان برنامه یعنی ساعت یک بامداد روز بعد در آمفی تئاتر و تا هنگام خروج از محوطه ما را یاری کردند. سقف و درب موتور و صندوق عقب آن بنز آخرین مدل به حدی از هجوم دوستداران فریدون صدمه دیده بود که بعد از بازگشت، فریدون آن را به مبلغ 80000 تومان یعنی با  45000 تومان ضرر فروخت ولی ذره ای از آن پیش آمد ناراحت نبود و خبر آن به مجلات هم کشید. ماهنامه رسمی وزارت آموزش و پرورش خبر این کنسرت و حواشی آن را به تفصیل و با عکس های متعدد چاپ کرد. این تبلیغات برای تشویق دانش آموزان به تحصیل و سعی در ممتاز شدن و راهیابی و اردوی سال بعد انجام می گرفت.

فریدون فرخزاد در اردوی تربیتی رامسر

فریدون قبل از اجرای کنسرت و در فاصله چند ساعتی که وقت بود لیستی از دانش آموزانی که به نحوی نقائص بدنی داشتند را درخواست نمود. چنین لیستی به صورت آماده وجود نداشت. مرحوم آقای حسین مهر پور مدیر کل امور تربیتی وزارت آموزش و پرورش و ریاست اردو قبول کردند آن را آماده نمایند و لذا به سرعت دو نفر از خانم های سرپرست را موظف کردند تا در اسرع وقت این لیست را تهیه کنند. بار دیگر فریدون خواست اگر دانش آموزی هست که با صندلی متحرک آمده او را معرفی در نزدیک سن قرار دهند.

فریدون فرخزاد در اردوی تربیتی رامسر

ساعت 9 شب برنامه شروع شد. در ابتدا فریدون از زحمات دانش آموزان تقدیر نمود و به شش نفر از آنها (سه دختر و سه پسر) جوایزی راکه از طرف اردو تهیه شده بود اهداء کرد و سپس ترانه «در را باز نمی کنم» که تازه  گل کرده بود را خواند و بعد طبق لیستی که تهیه شده بود به سراغ دانش آموزانی که دارای نوعی نقص عضو بودند و بنا به خواسته فریدون همگی  آنها را در ردیف دوم نشانده بودن رفت و ضمن بوسیدن تک تک آنها عکس امضاء شده ای از خودش را به همراه یک شاخه گل به آنها داد. سپس با چشمان گریان به سوی سن باز گشت و برای تغییر جو محزون بوجود آمده ترانه شاد باغ ستاره را خواند. دختر خانمی به نام شیرین خوش اندام از کرمانشاه با کسب اجازه از فریدون به روی سن آمد و ترانه «که مرا دوست دارد» را دو صدایی با فریدون اجرا کرد. بعداً فهمیدیم که مرحوم استاد محمد نوری مدیر موسیقی اردو از قبل با این دختر خانم تمرین این ترانه را انجام داده بود.

فریدون فرخزاد در اردوی تربیتی رامسر

در خاتمه مرحوم سرکار خانم دکتر فرخ رو پارسا به روی سن آمدند و از فریدون تشکر کردند و برای همه دانش آموزان آرزوی موفقیت و خدمت به کشور را نمودند. در خاتمه با هجوم دانش آموزان دختر به طرف سن مأمورین عزیز ژاندارمری راه آنها را بستند و از پشت ساختمان فریدون را به طرف ویلا و بلافاصله بعد از برداشتن وسایلمان به طرف اتوموبیل آوردند. اعضای ارکستر ماندند تا ادوات خود را سامان داده و با استیشن خود راهی طهران شوند.
در این سفر متجاوز از پنج هزار نامه با امضای اسامی مؤنث بما داده شده بود که معلوم شد برخی از دختر خانم ها چندین نامه با اسامی مختلف نوشته اند. در برخی از آنها عکس یا قطعات کوچک زینت آلات طلا و بر روی برخی از خود نامه ها جای بوسه از لبهای روژ دار و یا اثر انگشت دیده می شد.
گویی دیروز بود ونه 41 سال پیش.

مرگ آن نیست که در گور سیاه دفن شوم
مرگ آن است که از قلب تو و خاطر تو محو شوم

ایمیل م.صدر: fereidonnamdar@yahoo.com

۱ نظر:

مهران گفت...

واقعا این تصاویر که توسط جناب صدر ثبت شدند منحصربفرد و زیبا بود لذت بردم برای جناب صدر آرزوی توفیق و سلامتی دارم و منتظر ادامه خاطرات مرحوم فریدون فرخزاد هستیم با سپاس از تلاش گروه قدیمیها