قدیمی ها - مجتبی
نظری، فرهاد لارنگی و علی رجبی: جلال پیشوائیان یکی از هنرمندانی است که معرف حضور
مردم می باشد، این هنرمند در نقش های منفی درخشش خاصی را کسب کرد و توانست در حدود
200
فیلم هنرنمایی کند و در کارنامه خود سهم زیادی از فیلم
های ماندگار را داشته باشد، یکی از ماندگارترین نقش های منفی او در فیلم قیصر در
کنار بهروز وثوقی، اسطوره سینمای ایران است. در ادامه گفتگوی اختصاصی گروه قدیمی
ها را با این هنرمند ارزنده سینما می خوانید.
متواد سال 1309 در
تهران هستم، ورزشکار بودم و دو سالن ورزشی داشتم. رشته ورزشی من بوکس بود. از زمان
زنده یاد فردین، به سینما اَمدم و حدود 200 فیلم به همراه تله فیلم ها کار کردم.
از حدود سال 1340
وارد بازیگری شدم، اولین فیلم من با زنده یاد فردین به نام «گرگ های گرسنه»
بود و بعد فیلم «دختری فریاد می کشید» به کارگردانی زنده یاد خسرو پرویزی را کار
کردم.
پیشنهاد برای بازی در
تئاتر داشتم ولی وقت تئاتر را نداشتم، چون من در سال حدود 9 الی 10 فیلم بازی می
کردم.
من توسط بهروز وثوقی
و محمد زرین دست به موسسه مولن رژ معرفی شدم، حدود دو سال در اَنجا فعالیت داشتم و
من مدیر تولید نیز شدم. حدود 9 فیلم با بهروز وثوقی بازی کردم، البته بهروز وثوقی
من را می شناخت چون هم محله ای بودیم و یک روز آقای کیمیایی برای ساخت فیلم
«بیگانه بیا» به موسسه مولن رژ اَمد، من و بهروز وثوقی در این فیلم بازی کردیم که
بعد از اَن، با مسعود کیمیایی بیشتر اَشنا شدم و او فیلمنامه قیصر را نوشت و هر جا
می رفت کسی این فیلمنامه را برای تولید قبول نمی کرد.
اگر به فرض مثال شما
مثبت باشید و بتوانید یک نقش بلعکس خودتان که منفی باشد، بازی کنید این هنر است. که حتی بتواند در مردم تاثیر بگذارد و مردم از شما متنفر
بشوند. این موضوع باعث شده که وقتی مردم من را می بینند، می گویند: شما همان نقش
منفی فیلم هستید. امروزه فقر بر فرهنگ ما اثر گذاشته است.
اگر بخواهم درباره دوستی
ام با هنرمندان زمان خود بگویم باید گفت: با تمامی هنرمندان دوست بودم، دوستشان
دارم و بدون استثنا با تمامی هنرمندان سینما کار کردم.
نمی خواهم بحث خوبی و
بدی فیلم ها را بکنم، در هر زمانی فیلم های هنری ساخته می شود ولی آن زمان فیلم ها
مردمی تر بود و اخیرا یک روز در ارشاد یک هنرمندی من را همراه با تمسخر به نام
بازیگر فیلم فارسی صدا زد و من گفتم: به بازیگر فیلم فارسی بودنم افتخار می
کنم، چون ما فیلم را برای مردم می ساختیم ولی شما فیلم های امروز را برای خودتان
می سازید و در ادامه گفتم: اگر شهامت دارید
یکی از فیلم های قدیم را بگذارید اگر 5 میلیارد نفروخت؟ باید امروز برای مردم فیلم
ساخت و ببینیم مردم چه نوع فیلم هایی را می پسندید. اَن زمان صحنه های مساجد و
امامزاده در فیلم ها بود ولی امروز دو دختر و پسر را جلوی دوربین می گذارند و از
اول تا اَخر فیلم به عشق و عاشقی، طلاق و ... تکیه می کنند.
من بعد از انقلاب 3
فیلم به نام های «سفیر»، «شیلات» و «رمز شب» را بازی کردم و بعد ممنوع الکار شدم.
در سال 1364 برای تعطیلات به همراه خانواده به آلمان رفتم، این سفر باعث موفقیعت
فرزندانم شد، امروز دخترم در دندانپزشکی و پسرم در مهندسی کامپیوتر فعالیت دارند.
در حدود 10 سال در
آلمان بودم و در آنجا یک دفتر تبلیغاتی زدم و یک مستند ساختم. متاسفانه در این 10
سال که ایران نبودم، بسیاری از ثروتم مثل باشگاه های ورزشی و گاراژهای مختلف را از
دست دادم.
خاطره بدم از «فیلم
گرگ بیزار» است که با بهروز وثوقی یک صحنه ای زد و خورد داشتیم و قرار بود در این
فیلم بهروز با قلاب به دور گلوی من ببندد و من را خفه کند، ولی متاسفانه قلاب آزاد
شد و من از بالا افتادم، به دار اَویخته شدم و بلافاصله بهروز وثوقی آمد و من را
نجات داد اگر نجات نمی داد، من کشته می شدم چون گردن من در حد مرگ جراحت دید.
خاطره خوب با بهمن
مفید برای فیلم داش آکل در کاشان است، به او گفتیم بیاییم همگی با همان لباس محلی
شب در حمام بخوابیم و ما خوابمان برد، حدود ساعت 11 فیلمبردای داشتیم و مجبور شدیم
با همان لباس محلی به صحنه فیلمبرداری برویم که خیابان از هجوم مردم بسته شد و
مردم بسیار به ما احترام می گذاشتند.
در چند سالی که آلمان
بودم از طرف حزب های مختلف به من پیشنهاد پول می دادند که در حزب و گروه های سیاسی
عضو شوم، ولی من می گفتم: وطنم و مردمم را دوست دارم، وطنم را به پول نمی فروشم.
من تمامی حرف هایم را زدم، از شما و همکاران در مجله اینترنتی قدیمی ها
تشکر می کنم که به یاد من بودید.
۲ نظر:
ببخشید. در این پست نوشته که استاد پیشواییان بعد از 3 فیلم که بعد انقلاب بازی کردند،ممنون الکار شدند.در حالی که ایشون در سال 1377با جمشد هاشم پور در فیلم چشم عقاب هم بازی بودند. خیلی ممنون
دوست عزیز سلام
جلال پیشواییان بعد از ممنوع الکار شدن دوباره بعد از چند سال دوباره بازی کردند...
موفق باشید
ارسال یک نظر