ابراهیم گلستان،
داستاننویس و فیلمساز صاحب سبک ایرانی که نام اصلی فامیلش تقوی شیرازی است، ۲۲
مهر
۱۳۰۱ در شیراز متولد شد.
به گزارش خبرنگار
ایلنا، پدر گلستان مدیر روزنامه گلستان و پدربزرگش، روحانی بود. او در شهریور ۱۳۲۰،
نوزده ساله بود که جنگ جهانی دوم با یورش متفقین، به ایران رسید و ابراهیم گلستان با
حزب توده همراه شد. اما در آنجا هم به حرفه پدری رفت و روزنامهنگاری کرد. در سال ۱۳۲۶
گلستان
نیز مثل بسیاری از آرمانخواهان آن زمان، از حزب توده دور شد و جدیتر از پیش به ادبیات
پرداخت. در همین سال ابراهیم گلستان با خانواده خود به آبادان رفت و در جنوب ایران
برنامه رادیویی تهیه میکرد، عکس میگرفت و فیلم مستند خبری میساخت.
در جریان نهضت
ملی نفت؛ فیلم و عکسهایی که گلستان گرفت در شبکههای خبری معتبر جهانی پخش میشد تا
کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲
و
سقوط دولت دکتر مصدق.
ابراهیم گلستان
اساسا نویسندهای است که در زمان خود مدرن بود و مدرنیته را با قصههایش، فیلمهایش،
و پافشاری بر حرفهایش در هنر ایران آن روز، به ارمغان آورد، اما حواشی حول زندگی او
نیز کم نبوده است. داغترین حاشیه در خصوص زندگی شخصی گلستان فارغ از نوع جبههگیریهایش
در قبال جریان ملی شدن صنعت نفت، به رابطهٔ او و فروغ فرخزاد برمیگردد.
این نویسنده
و فیلمساز، در ۱۳۴۶ به انگلستان میرود. او در ۱۳۵۰
دوباره
به ایران بازگشت و دو سال بعد در سال ۱۳۵۲ برای همیشه
از ایران رفت.
برخی از تالیفات
او غبارتند از: «آذر، ماه آخر پاییز» (هفت داستان)، «شکار سایه» (چهار داستان)، «جوی
و دیوار و تشنه» (ده داستان)، «مد و مه» (سه داستان)، «خروس» (یک داستان)، «خشت و آینه»
(نوشته برای فیلم) ة «اسرار گنج دره جنی» (بازنوشت داستان فیلم) و «گفتهها» ا (نوشتههای
غیرداستانی و گفتوگو). او همچنین دستی هم در ترجمه داشته و آثاری مثل «زندگی خوش و
کوتاه فرانسیس مکومبر» (یک معرفی با ترجمه چند داستان از ارنست همینگوی) ، «کشتی شکستهها»
(ترجمه چند داستان)، «هکلبری فین» (ترجمه رمان مارک تواین) و «دون ژوان در جهنم» (ترجمه
نمایشنامه برنارد شاو) را به فارسی برگردانده است.
علی دهباشی:
گلستان کم نوشت ولی پاکیزه نوشت
ابراهیم گلستان
که سومین سال از دهه ۹۰ زندگی خویش
را میگذارند؛ سالهاست در آن سوی دریاها و به دور از ایران زندگی میکند. اینکه آیا
در این سالها قصد آمدن به وطنش را داشته یا نه مسالهای است که از آن اطلاعی نداریم.
هرچه هست گلستان آخرین حلقه از نویسندگان خارج از ایران است که در زمان جمالزاده زندگی
کرد، صادق هدایت این غول ادبی را دید و در زمان شکوفایی آنها کار خود را آغاز کرد.
از دوستان
نزدیک سیمین دانشور و جلال آل احمد، صادق چوبک، رسول پرویزی و بسیاری از دیگر ادیبان
همعصر خود در زمینه سیاست و اجتماعیات بود. او در تحولات بزرگ اجتماعی ۸۰
سال
اخیر حضور داشته، اگرچه به سبک خود، به خصوص در مساله نهضت ملی شدن نفت و حوادث کودتای
۲۸ مرداد. در آن وقایع او موضعی متفاوت از
همعصران خود گرفت که بسیار نیز مورد انتقاد آنها در آن زمان واقع شد. اما ابراهیم
گلستان عرصه سیاست شخص دیگری است، ابراهیم گلستان نویسنده نیز شخصیت متفاوت با آن.
اگرچه جایجای
این دو روش را در دو زمینه سیاست ادبیات میتوان دید. در سالهای پس از حوادث اجتماعی
ایران گلستان داستاننویس بیشتر حضور پیدا کرد که تا دهه ۵۰
با
چاپ «اسرار گنچ دره جنی» حضور موثری داشت.
در کنار علاقه
او به حوزه سیاست و داستاننویسی؛ زمینههای دیگری در وی نیز بود که در تمام آن سالها
کم و بیش به آن مشغولیت داشت و آن سینما بود.
او در همان
حوادث اجتماعی که در ایران اتفاق افتاد؛ تبدیل شد به یک عکاس و فیلمبردار و این بار
روایتگر دادگاه دکتر مصدق. کار مستند او نیز دیگر نیاز به بازگویی و تعریف ندارد و
در تاریخ سینمای مستند ایران بدون شک صفحه و جایگاه مهمی به بایگانی سینمای مستند ابراهیم
گلستان اختصاص خواهد یافت.
گلستان در
اوایل دهه ۵۰ در آغاز ورود گستردهتری به سینما قرار
گرفت که با ساخت فیلم مستند «خشت و آیینه» ( که خود کار فوقالعاده جدیای بود) به
سراغ ساخت «اسرار گنجه دره جنی» رفت و با آن توش و توانی که وارد شد پیشبینی میشد
در سالهای بعد کارهای بزرگتر و عظیمتری از او شاهد باشیم.
در عرصه داستان
کم نوشت ولی پاکیزه نوشت. او دچار شهوت چاپ به هر صورت نشد و نسبت به نوشتههایش سختگیر
بود آنچنانکه شاید هرچند سال یکبار یک داستان کوتاه (خروس) را منتشر میکرد .ما نمیدانیم
که او در این سی و چند سال چه نوشته است و اگر نوشته است از بین برده یا نه یا اگر
از بین نبرده کی منتشر خواهد کرد. این سوالی بود که در مورد صادق چوبک هم با خود داشتیم
که پس از انتشار رمان سنگ صبور؛ سالهای سال منتظر چاپ داستان و رمانی از او بودیم
(توجه داشته باشید که چوبک دوستی نزدیک و دیرینهای با ابراهیم گلستان داشت) سالها
میشنیدیم که مردم عامه میگویند صادق چوبک داستانهایی نوشته و گفته است پس از مرگ
من آثارم چاپ شود برخی نیز میگفتند چوبک چندین داستان و رمان نوشته ولی چون از آنها
راضی نبوده همه را از بین برده است. اکنون نیز درباره ابراهیم گلستان سالهاست که میشنویم
که کارهایی را آماده چاپ کرده است.
از دور و نزدیک
میشنویم که گلستان رمانی نوشته و در آن دوست و همکلاس قدیمیاش کریم پورشیرازی (روزنامهنگار
برجستهای که کشته شد) نقش آفرینی میکند. سالهاست که میشنویم خروس خود یک رمان است
و سالهاست که میشنویم ماجرای ملی شدن نفت در قالب یک رمان توسط گلستان نوشته شده و
به پایان رسیده است و از لابه لای مصاحبهها و گفتوگو و یادداشتهای او اینجا و آنجا
به خصوص در نامه ۱۰۰ صفحهایاش به سیمین دانشور پی میبریم
که او کارهایی را در دست دارد و یا به اتمام رسانده است.
یکبار در یکی
از ملاقاتهایم در همان کوشک او در حومه لندن یادم است حجمی از دستنویسهایش را
نشانم داد که حکایت از نگارش خاطراتش مینمود این حجم دستنویسی که من دیدم بسیار قابل
توجه بود پس بدون تردید خاطرات گلستان یکی از اسناد مهم تاریخ ادبیات ایران نیز خواهد
بود.
این شنیدهها
هرچه است اعم از شایعه و یا واقعیت نشاندهنده علاقه دوستداران ادبیات به ابراهیم گلستان
است. دوستدارانی که در جستوجوی کارهای تازه از او هستند جامعه ادبی ایران، دوستداران
ادبیات معاصر علاقمندند که یک روز صبح ابراهیم گلستان را در پیادهروهای مقابله دانشگاه
در راستای کتابفروشان یا در کوچه و پس کوچههای دروس که روزی که آنجا را ترک میکرد
کوچه باغ او را ملاقات کند و سپس رشد ویترین کتابفروشیها رمان تازهای از او و یا
مجموعه داستان جدیدی از او را منتشر شده ببینند. برایش آرزوی تندرستی داریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر