اغلب جوان های چهل و چند ساله امروز کتاب «تیستوی
سبزانگشتی» را در کودکی و نوجوانی شان خوانده اند.
کتاب «تیستوی سبزانگشتی» کتابی بود که حدود سال
٥٤ یا ٥٥ از سوی کانون پرورش فکری منتشر شد و مورد اقبال قرار گرفت و هنوز که هنوز
است دارد چاپ و تجدید چاپ می شود. (تمنا دارم این حرف ها را به حساب تعریف از خود
-که مترجم این کتاب بوده ام- نگذارید.) چند ماه پیش در جشنواره تئاتر کودک و نوجوان
از این کتاب اقتباس شده بود و نمایشنامه ای از آن اجرا شد. نمایشنامه ای که آن طور
که باید، لطافت و رویاگونه بودن کتاب در آن درک نشده بود.
هر چند معلوم بود برای اجرایش بسیار زحمت کشیده
شده، اما این روزها در تالار هنر نمایشنامه ای از تیستوی سبزانگشتی در حال اجراست؛
اجرایی بسیار زیبا و دلپذیر. کارگردان جوان (رامین کهن) ظرافت و لطافت تیستو را به
خوبی درک کرده بود. او به بخش جنگ در کتاب بیشتر پرداخته بود و البته دلیل این توجه
خاص به این بخش، می تواند جنگ ایران و عراق بوده باشد؛ جنگی که برای همه ما ملموس و
باور شده است.
دکور بسیار زیبای آن که با پرده هایی نقاشی شده
بود و موسیقی فوق العاده آن در جهت بازنمایی درست و القای فضای کتاب تیستو به تماشاگر
کمک بسیار زیادی بود. معلوم و مشخص بود که کارگردان و طراح صحنه و بازیگران، همه درک
درستی از کتاب داشته اند و همین باعث یک اجرای دلنشین شده بود. اینکه یک گروه جوان
دوستدار تئاتر با هم جمع شوند و با شوروشوق کاری هنری را پیش ببرند و در آن به خوبی
موفق باشند، جای بسی خوشحالی دارد.
سالن تئاتر پر بود از بچه ها و والدین آنها که
البته والدین محترم در خندیدن و شادی کردن و واکنش نشان دادن، دست بچه هایشان را از
پشت بسته بودند! انگار آمده بودند لحظه ای بیاسایند و بیرون را فراموش کنند و چه خوب.
ساعت خوبی را در تالار هنر گذراندیم. به پدر ها و مادر ها توصیه می کنم حتما بچه ها
را به تماشای این نمایشنامه ببرند و از سوی خودم به تمام مجریان این کار تبریک می گویم.
واقعا دست مریزاد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر