۱۳۹۲ دی ۵, پنجشنبه

گفتگوی اختصاصی قدیمی ها با اصغر سمسار زاده: می خواستم مارلون براندو شوم، شدم اصغر ترقه



قدیمی ها - مجتبی نظری، فرهاد لارنگی و علی رجبی: متولد تهران است با ورود خود به بازیگری در سنی بسیار کم ولی پر توان برای خود حرف های بسیاری داشت، می خواست که بازیگری مشهور شود، ولی به قول خودش لقب «اصغر ترقه» را به دوش تا به امروز کشیده است. اصغر سمسار زاده را بسیاری در تئاترها و سینما های قدیم با نقش های معروفی می شناسند که هر کدام از این نقش ها مشخصه های خاصی دارد که ایفاگرش اصغر سمسار زاده است.
مصاحبه ای که در ادامه می خوانید گفتگوی اختصاصی گروه مجله اینترنتی قدیمی ها با اصغر سمسار زاده است.

بیوگرافی خود را بگوید؟
من متولد سال 1319 تهران هستم،  تحصیلاتم را در کوچه خندان، لاله زار گذراندم و بسیار مدیران مدرسه را اذیت می کردم، البته خدا کند که مرا بخشیده باشند (باخنده). چون من از درس تنفر داشتم به همین دلیل چندین مدرسه عوض کردم، ماه مهر که می آمد عزاداری من شروع می شد (با خنده).

از چه زمانی با هنرهای نمایشی آشنا شدید؟
از آشنایی که در کودکی با آقای ارحام صدر در اصفهان داشتم و دایی من در اصفهان دکتر بود و دارو خانه ای در خیابان سپه اصفهان داشت، به همین دلیل سه ماه تابستان را به اصفهان می رفتم و تئاتر های آقایان ارحام صدر، وحدت، رجایی، مهدی ممیزان را می دیدم و علاقه ای در ابتدا به بازی نداشتم.

از چگونگی ورود خود به بازیگری بگویید؟
در اصفهان آهسته آهسته علاقه مند به هنر بازیگری شدم و در تهران توسط آقای نصرت الله وحدت که بعدها با او همبازی شدم، وارد تئاتر تهران شدم. کارم را تا سال ده سال ادامه دادم. یک بچه جوانی بودم و در حدود 18 الی 19 ساله که به مرکز هنرهای نمایشی آمدم و با گروه آقای داود رشیدی همکاری نمودم.

ورود شما به صفحه تلویزیون چگونه بود؟
در تئاترها با آقای داوود رشیدی، عباس مغفوریان، رکن الدین خسروی، عباس جوانمرد کار کردم و از آن به بعد کارم حرفه ای شد و وارد تلویزیون شدم. بلاخره ماندگار شدم و اولین کارم در تلویزیون «پهلوانان» کار سیروس ادهمی بود.

کار شما در تلویزیون چه زمانی به اوج رسید؟
بعدها در سریال هایی مثل «سرداران چابک در ایران»، «سرداران استقلال ایران» و یک مجموعه به نام «روز های خوش تیمارستانی» را بازی کردم و این دوره در سال های بعد از 1347 اتفاق افتاد. اوج کارم با فیلم «آدم و حوا» کار آقای مسعود اسداللهی بود و مردم مرا بیشتر شناختند و بعد از آن در سریال «مراد برقی» حضور پیدا کردم و به اوج دو چندان رسیدم. من بیشترین شهرتم را مدیون تلویزیون هستم.

سینما را چگونه شروع کردید؟
ورود هر بازیگر بعد از تئاتر به سینما طبیعی است، من سینما را خوب شروع نکردم. باعث ورود من به سینما مرحوم شاپور قریب بود، کارهای او را خیلی دوست داشتم چون فیلم «هفت تیرهای چوبی» او، بسیار بر من تاثیر گذاشت. تا ایشان گفت: بیا در فیلم «ممل آمریکایی» بازی کن، بلافاصله من قبول کردم. با این که بسیار نقشم کوتاه بود، ولی بسیار تاثیر گذار گذاشت و پشیمان از بازی در این فیلم نیستم.

زندگی امروز را چگونه سپری می کنید؟
من تا به الان جز رو به درگاه خدا برای کسی تعظیم نکردم، چون یک نردبان دارم رو به خدا و از او همه چیز را می خواهم، کاری هم به کار کسی ندارم، خدا همه چیز را برای من درست می کند. من امروز در تئاتر کار می کنم و خدا شاکر هستم که همیشه تئاترهای من در تهران شلوغ بوده و هست، البته همیشه با مشکلاتی همراه بوده، مثلا چند وقت پیش افرادی از سازمان های مختلف از اجرای تئاتر ما جلوگیری کردند و یک سری ایراداتی گرفتند،  همین باعث شد که همه بلیط های تئاتر در همان شب برگشت شود و مردم بدون تماشای تئاتر به خانه بروند. در رادیو هم فعالیت می کنم به خصوص در برنامه جمعه ایرانی.

آغاز فعالیت مجدد شما بعد از انقلاب چگونه بود؟
با دگرگونی های انقلاب سال 1357 من حدود 10 سال کار نکردم، ممنوع الکار بودم و در این 10 سال هر چه جمع کرده بودم، خوردم. از طرفی مجددا اصلا مایل نبودم سینما و تلویزیون کار کنم و علاقه من به تئاتر بود. روزی سکرتر، ببخشید اصلاح می کنم منشی می گویم تا مرا زود دستگیر نکردند(با خنده )، بلاخره منشی فردی به نام دکتر علی منتظری با من تماس گرفتند و از آن روز کار مجدد من شروع شد.

نظرتان در مورد شخصیت اصغر ترقه چیست؟
می خواستم مارلون براندو بشوم، ولی اصغر ترقه شدم (با خنده).

نظرتان در مورد نصرت الله وحدت چیست؟
وحدت یکی از افرادی است که دست مرا در هنر گرفت و باعث افتخار این مملکت است. کارهای وحدت چه در روی صحنه در تهران، اصفهان و هر کجای دنیا اگر دیده باشید مثل «بریم امریکا»، «پرفسور سوسول»، «عشق پیری گر بجند سر به رسوایی زند» و... بسیار موفق بوده و نظرم این هست که ایشان در تئاتر بسیار موفق تر از سینما بوده، شاید هم همین موضوع را خودش بداند، ولی نخواهد به زبان بیاورد. با این حال فیلم های او نیز در سینما جز پرفروش ترین فیلم ها بوده و با افتخار حدود 8 فیلم با او بازی کردم

کار شما در سینمای بعد از انقلاب چگونه بود؟
زیاد در سینما بعد از انقلاب کار نکردم، به جز در چند فیلم، آن هم به خاطر اینکه تهیه کننده اش حسین فرح بخش و کارگردانش آرش معیریان دوستان خوبم بودند. هر چه فیلم بازی کردم با آرش معیریان بوده است مثل فیلم «شارلاتان». یک فیلم هم برای بچه های اصفهان کار کردم با آقای احمد نجفی به نام «فیتیله ها» که بسیار هزینه فیلم شد، ولی فیلم فروش خوبی نداشت.

آرزوی شما چیست؟
آرزویم این هست که سینما امروز ایران به باد نرود، چون نقشه های عجیبی برایش کشیده شده است. مثلا در برنامه هفت به آقای جیرانی (مجری قبلی برنامه) حداقل امیدی بود چون بچه دانا، فهیم و باسوادی بود، ولی آقای گبرلو در این برنامه خوب کار نمی کند. با این که دیگر این برنامه را نگاه نمی کنم، اما کلا با این مجری هایی که همه چیز می دانند به جز سینما، خدا آخر عاقبت هنرمندان و خانه سینما را بخیر کند.

اصغر سمسار زاده

علی رجبی، مجتبی نظری و اصغر سمسار زاده

 اصغر سمسار زاده و علی رجبی
 
 اصغر سمسار زاده

 فرهاد لارنگی، اصغر سمسار زاده و علی رجبی

 اصغر سمسار زاده


 اصغر سمسار زاده

علی میری، آرام، اصغر سمسار زاده و عارف

 اصغر سمسار زاده و منوچهر وثوق

 اصغر سمسار زاده، محمد ورشوچی و منوچهر وثوق

 اصغر سمسار زاده و هاله نظری

 اصغر سمسار زاده و پرویز کاردان

 اصغر سمسار زاده در جمع هنرمندان

گوگوش و اصغر سمسار زاده 

منوچهر وثوق و اصغر سمسار زاده

 اصغر سمسار زاده، عارف و آرام

اصغر سمسار زاده و ژاله کریمی 

۲ نظر:

بهروز (همراه همیشگی‌) گفت...

درود بر جناب مجتبی خان نظری و همکاران کاردان شما.
تمامی مصاحبه‌ها و گفتگو‌های اختصاصی گروه قدیمیها با هنرمندان،
سندیت تاریخی‌ دارند و در آرشیو‌های فرهنگی‌-هنری ایران باقی‌ خواهد ماند.
در ضمن اگر قسمتی حتی کوتاه، از فیلم مصاحبه‌ها را نیز قرار دهید،
حتی برای یک یا دو دقیقه، بر جذابیت کار باز هم افزوده میگردد،
با این حال، هم متن‌ها بسیار خوب است و هم عکس ها. این رستوران یا کافه
که محل گفتگو با جناب سمسارزده هست، چه جای آرام بخش و دلپذیریست.
جناب نظری، در پست "قدیمی‌‌ها نه‌ ساله شد" نیز مراتب شاد باش خود را بیان داشتم،
اما ظاهراً نوشته ی من در آن‌ پست بدست شما نرسیده، چون در سایت منتشر نشده است.
فقط خواستم تا دوباره تبریک و شاد باش بگویم. این پرنده هایی هم که در بالای صفحه،
زمانی که وارد مجله ی وزین قدیمیها می‌شویم، اول نمایان می‌شوند،
دیدنشان بسیار زیبا و خوشایند هست. سلامت باشید.



گروه قدیمی ها گفت...

بهروز عزیز سلام
شما لطف دارید...
جتما در پست «قدیمی ها نه ساله شد» نوشته شما ثبت نگردیده است...
موفق و پیروز باشید