به طور کلی من از آغاز انقلاب تاکنون که نزدیک
به 35 سال از آن می گذرد به مدت 25 سال ممنوع الکار بوده ام و هم اکنون نیز ممنوع الکار
می باشم!
به گزارش اعتدالیون، «کورش یغمایی» در نامه ای
که روی سایت و صفحه شخصی خودش منتشر کرده است، به وضعیت موسیقی پاپ و قوانین موجود
در بازار موسیقی کشور انتقاد کرده و درباره ماجرای ممنوع الکاری خود نیز توضیحاتی را
ارائه داده است. این هنرمند در این متن با صراحت انتقاداتی را به برخی تعاریف و مفاهیم
رایج در ادبیات موسیقی کشور و برخی چهره ها روا داشته که بخش هایی از آن را در ادامه
می خوانید:
من همواره برپایه رک گویی در هر زمینه و به ویژه
واقعیات موزیک و پیرامون آن دشمنان بسیاری داشته و دارم که به همه آنان احترام می گذارم
و باورم بر این است که با نوشتار زیر شاهد واکنش های تازه بسیاری هم خواهم بود. از
این بابت هیچ گونه هراسی ندارم، چون هدف همه ما پیشرفت و سربلندی فرهنگ این سرزمین
می باشد. باید این را بگویم که سال های زیادی را چشم به راه این بودم که شخص دیگری
این حرف ها و آگاهی ها را با مردم در میان بگذارد، اما در نهایت ناگزیر شدم خودم آن
ها را با شما در میان بگذارم و از این کار بسیارهم خوشحالم، هر چند که با دشمنان تازه
ای هم رو برو خواهم شد.
در ۹ سال گذشته همواره کارهای تازه و به ویژه آلبوم
«ملک جمشید» را از من می خواهید. باید به آگاهی شما دوستان و یاران مهربان برسانم که
به طور کلی من از آغاز انقلاب تا کنون که نزدیک به ۳۵ سال از آن می گذرد به مدت ۲۵
سال ممنوع الکار بوده ام وهم اکنون نیز ممنوع الکار می باشم. (تمامی کارهای من بعد
از انقلاب منهای راز دل که در استودیو انجام شد با ابزار خانگی و غیر حرفه ای و ابتدایی
تولید شده) در زمینه ممنوع الکاری یک هنرمند (منهای کسانی که به دنبال کارهای اصلی
خود مانند بساز بفروشی و… رفتند) که در جامعه خودش محبوب و شناخته شده می باشد (بدون
ارزیابی هنری کارش) نباید به راحتی از روی آن گذشت.
یغمایی ادامه می دهد: انگیزه ممنوع الکاری های
خودم را هنوز نمی دانم. اما شگفت این که حکم پشت درهای بسته داده و اجرا می شود. آن
هم حکمی بدون قید زمان (بالاخره در همه دنیا هر حکمی زمانی مشخص دارد) و نتیجه این
که بر پایه این حکم آلبوم «ملک جمشید» من که مجوز تمام مراحل ممیزی شعر و موزیک و…
را گرفته بود به ناگاه جلوی پخش آن گرفته شد (تا کی؟ کسی پاسخگو نیست و خدا می داند).
صرف نظر از زحمات چند ساله و سرمایه گذاری تولید و به ویژه نادیده گرفتن تاثیر این
آلبوم در موزیک پاپ ایران درست مانند این است که شخصی را به مدت ۹ سال پا در هوا نگه
دارند (بدون کوچک ترین فکری در زمینه ادامه زندگی و شیوه درآمد زایی و هم چنین مسئولیت
هایی که خانواده و جامعه بر دوش او گذارده اند).
باورکردنی نیست، اما باور کنید که در تمام این
مدت، رادیو (بدون توجه به قانون و حقوق مولف و مصنف) کارهای مرا با تکه تکه کردن و
ادیت های ناشیانه (چسباندن تکه های بریده شده یک ترانه) هر گونه که خود دلش می خواست
پخش می کرد، صد البته بدون آوردن نام من… خوشبختانه در همین هنگام بود که از سوی پژوهشگران
جهانی و همینطور مهم ترین رسانه ها و نشریات تخصصی دنیا (Rolling Stone, Daily
News ,Los Angeles Times ,Independent , The Sunday Times
و…) بر پایه آلبوم های جهانی «زنجیر خود را خودت بباف» (Forge Your
Own Chains) و به ویژه آلبوم خودم
«برگشت از لبه پرتگاه» (Back From The Brink) (در جایگاه موسیقیدان جهانی و یا نابغه موزیک شرق و یا پدرخوانده
موزیک راک ایران) به جهان معرفی شدم و همین انگیزه ای شد که از سوی فستیوال های بزرگ
جهانی رد بوول (Redbull) و… به ویژه بزرگ ترین فستیوال موزیک در جهان (ترانس موزیکال) (Trans
Musicales) در فرانسه که برجسته ترین
موسیقی دانان جهان آرزوی افتخار ورود به آن را دارند گزینش و دعوت شوم، که نشانه های
آن در سایتم موجود است. با این که این جهش مهم در موزیک برای اولین بار انگیزه ورود
موزیک راک ایران به حیطه و گستره موزیک جهان شد و افتخاری بر افتخارات ایران (در زمینه
موزیک) اضافه کرد، شگفتا که در ایران با سکوتی بزرگ و معنی داری بر گزار شد.
خواننده قدیمی ایران در ادامه می نویسد: با پوزش
از این که زیاد از اندازه داد سخن دادم و نوشتم. می دانم که شما هم اصلا حوصله ندارید،
اما دانستن آن ها پس از گذشت ۳۵ سال فقط لازم بود و نه کافی.
برویم سر اصل ماجرا :
استاد بی چون و چرا و ارجمند فرامرز پایور نوازنده
بی همتای سنتور (همواره یادش گرامی باد) به گونه ای که از گفته های ایشان بر می آید
این بود که: ما بیشتر به شنونده خوب نیاز داریم تا نوازنده خوب. بر پایه همین سخن ناب
گفتگوی خود را با شما آغاز می کنم. با اینکه به خوبی می دانم هنرمندان و موزیسین های
بسیار خوب و برجسته ای در ایران هستند و پیشرفت های فراوانی هم داشته اند، اما همواره
از این ناراحتم که شرایط آن ها را به سمت و سویی می کشاند که به ضرر آن ها و فرهنگ
ایران می باشد. دراین هنگام که موزیک پاپ ایران حتا در سنجش با همسایگان خود، باتوجه
به پیشرفت آن ها در این سال ها، به هیچ گونه جایگاه شایسته اش را دار نمی باشد. به
باور من، یکی ازمهم ترین انگیزه های این پس افتادگی، پشتیبانی شنونده (مخاطب) ایرانی
بر پایه تربیت بد دیرین شنیداری اش می باشد (هیچ کس در دنیا بی تربیت نیست حتا تارزان
هم تربیت دارد اما تربیتی جنگلی) زیرا بر پایه قانون عرضه و تقاضا، اگر تقاضا برای
کالای (در این جا شاید بتوان موزیک را در نقش کالا گفت) بد نباشد عرضه هم صورت نمی
گیرد.
گزینش اشتباه بر پایه نداشتن آگاهی همواره زیانبار
خواهد بود، به ویژه که این گزینش (شمای مخاطب) به دانش و فرهنگ کشور زیان وارد آورد.
ازآنجا که در این هنگام موزیک و به ویژه موزیک پاپ، جهانی شده است و موزیک هر کشور
یکی از نمادهای پایه ای شناخت دانش و فرهنگ آن بشمار می آید و با توجه به اینکه در
این زمینه ما همگام با جهان پیش نرفته ایم، پخش موزیک پاپ ایران منهای تعداد اندکی
که در این هیاهو گم می شوند، در شبکه های گوناگون جهانی (همان گونه که همه ما می دانیم
و همواره آن را بیان می کنیم) انگیزه و مایه شرمساری است. چون با پخش این کارها ما
چه بخواهیم و چه نخواهیم وارد حیطه موزیک پاپ جهانی شده ایم و همه جهان آنرا در جایگاه
موزیک پاپ ایرانی می پذیرند و آن را با دیگر موزیک های کشورهای جهان سنجش می کنند.
این نابسامانی هنگامی بیشتر خود را نشان می دهد و ته مانده آبروی موزیک ما را به خطر
می اندازد که کمی هم به موزیک پاپ کشورهایی مانند افغانستان و لبنان و ترکیه و… گوش
دهیم.
من با نوآوری وپیوند و آمیزش در موزیک شرق و غرب
بسیار موافقم و این شیوه را از آغاز هم در گفتگوهای موجود آن هنگام گفته ام و هم در
سازبندی های کارهایم انجام داده ام، اما به تازگی و در سال های گذشته شاهد نوعی آمیزش
و پیوند موزیک سنتی ایران و موزیک غربی بوده ایم که نشان از نا آگاهی کامل و به ویژه
نداشتن مسئولیت و احترام در حفظ جایگاه و مقام هر دو موزیک و فرهنگ های آن سرزمین ها
می باشد و اوج این ناراحتی ها هنگامی است که رسانه های گروهی ایرانی هم مانند نقل و
نبات آن ها را به نمایش می گذارند. غافل از اینکه پخش این کارها به موزیک و فرهنگ سرزمین
خود آن ها هم زیان وارد می کند. به ویژه آن که مردم کشور های دیگر هم با شنیدن آن ها
پی به بزرگی و شکوه موزیک سنتی و فرهنگ ما نخواهند برد.
باید گفت برای مورد توجه قرار گرفتن از سوی دیگران
به غیر از راه های غیر معمول و بهت آور و خنده آور… راه های عاقلانه دیگری هم هست بدون
اینکه موزیک و فرهنگ دیگران و خودمان را به بازی بگیریم. شکی نیست برای نمونه اگرشخصی
با لباس غیر معمول (بالماسکه) در روز روشن به خیابان برود مورد توجه و خنده و… قرار
خواهد گرفت.
از آنجا که موزیک و فرهنگ دو سرزمین ابزار آزمایشگاهی
نیستند که با روش آزمون و خطا با آن روبرو شویم. بنابراین برای انجام چنین کار مهمی
(پیوند و آمیزش موزیک دو فرهنگ گوناگون) دست کم داشتن سه مورد پایه ای زیر:
۱ - آگاهی لازم (نه کافی) به موزیک سنتی ایران
(دستگاه ها و گوشه ها و سازها و صدا دهندگی آن ها و… که بر پایه گستردگی و پیچیدگی
و هم چنین دشواری یاد گیری آن، کار یک روز و دو روز و یا یک سال و دو سال نیست).
۲ - آگاهی لازم (نه کافی) به موزیک غربی، که آنهم
بر پایه وجود فرم ها و سبک های زیاد و گوناگون درکشورها و فرهنگ های جهان کاری بس دشوار
می باشد و با زمانی کوتاه به هیچگونه نمی توان آنرا فرا گرفت.
۳ - داشتن توانایی و برخورداری از استعداد و خلاقیت
و نوآوری در پیوند و آمیزش دو موزیک و دو فرهنگ لازم است اما باز هم کافی نیست. چون
در آخر کار ممکن است باز هم نتیجه کار موزیک شایسته و قابل ارایه برای هر دو فرهنگ
نباشد.
برای آشنایی و آگاهی از روش نشریات و دلالان و
واسطه های نا آگاه و… که با بمباران تبلیغاتی وسوء استفاده از نا آگاهی مردم انجام
می شد و هم اکنون هم انجام می شود، ناگزیر فقط به چند مورد اشاره می کنم.
۱ - واژه انگلیسی «جز» که در ایران به اشتباه آن
را «جاز» می گویند. نوعی موزیک است که به وسیله سیاهان آمریکا در قرن ۱۹ بنیان گرفت
و به تدریج در همه آمریکا و اروپا گسترش یافت. پایه این موزیک آواهایی است که سیاهان
آمریکا برای بیان غم و غربت و احساسات خود با سازهای بادی و کوبه ای اجرا می کردند.
دو نشان بارز این موزیک بدیهه سرایی و بدیهه نوازی می باشد. از برجستگان این موزیک
می توان از (لویی آرمسترانگ ترومپت نواز سیاه پوست) و (دوک الینگتون پیانیست سیاه پوست)
نام برد. تا آنجا که من می دانم این موزیک «جز» در ایران به صورت جدی و یا حتا به صورت
شوخی هم وجود نداشته است. اما نشریات ناآگاه و دلالان سود جو و… «ویگن» گرامی، خواننده
خوش آواز و تاثیر گذار در موزیک پاپ ایران را (سلطان جاز) معرفی کردند و این در حالی
بود که خودشان هم نمی دانستند چه می گویند و چه می نویسند و به چه میزان مردم را گمراه
می کنند. (بدیهه) واژه ای عربی وبه معنای ناگهانی می باشد و بدیهه سرایی در موزیک به
مفهوم خواندن و یا نوازندگی بلادرنگی است که از پیش تعین شده نباشد. اشتباه دیگری که
هنوز در ایران باقی مانده است نام (درامز) ساز کوبه ای می باشد که نوازنده اش را (درامر)
می نامند. اما عموم مردم از قدیم به اشتباه آن را جاز می گویند تا جایی که به هر ارکستر
که در آن این ساز (درامز) وجود داشته باشد آنرا ارکستر جاز می دانند.
۲ - با تکیه بر تاریخ موزیک ایران در سده گذشته،
ورای همه استادان خبره موزیک سنتی ایران، فقط قمرالملوک وزیری شاگرد چندین ساله و زبده
استاد بزرگ مرتضی نی داود و دیگر استادان بنام در موزیک ایران (بانوی شایسته ای که
همه ثروت افسانه ای و هنگفت خود را به فقرا و نیازمندان بخشید و خودش در فقر و نیازمندی
درگذشت) را در جایگاه شایسته بانوی آواز ایران و مشهورترین و محبوب ترین خواننده قرن
گذشته می شناسد. به گونه ای که شیوه آواز خواندن این تک ستاره آواز و اخلاق ایران مورد
تقلید خوانندگان خبره امروزی هم می باشد گرچه هنوز کسی از پس آن بر نیامده است. اما
همین هوچی ها و آگهی چی ها کسانی را که حتا به گرد پای این بانوی خیر اندیش و همچنین
صدای بی نظیر او از جهات گوناگون (سال ها تحصیلات آکادمیک در زمینه موزیک سنتی، درست
و بی همتا خواندن، وسعت صدا، قدرت صدا، تکنیک صدا، پاساژها، تحریرها و به ویژه شخصیت
بی همتای او…) نمی رسند و حتا قابل سنجش با او هم نیستند را با پسوند های دروغ مانند
بانوی آواز، آقای آواز و دیگر لقب های بی مورد اسطوره و حماسه و… که حتا معنی آن ها
را هم نمی دانند به شما دیکته می کنند.
۳ - کنسرت واژه ای فرانسوی می باشد که معنی و مفهوم
اجرای برنامه تنظیم شده ای از قطعات موزیک سازی یا آوازی در حضور مردم که به خاطر شنیدن
برنامه و هنرنمایی نوازندگان ارکستر گرد آمده اند. اما تا آنجا که من خبر دارم اجرای
کنسرت در خارج از ایران اصلا هیچ گونه ربطی به مفهوم و معنی کنسرت واقعی ندارد و دور
هم جمع شدن آن ها فقط در میزان یک شب نشینی و خوردن آشامیدنی و گفتگو و به ویژه رقص
می باشد و در واقع اصل ماجرا که شنیدن و هنرنمایی ارکستر می باشد فراموش می شود و اصلا
مطرح نیست.
شاید بر همین پایه است که به تازگی شیوه بسیار
زننده ای به کار گرفته شده است و آن این است که در اجرای کنسرت ها بجای خواندن و نوازندگی
واقعی با لب زدن هماهنگ بر روی آهنگی که پخش می کنند ادای خواندن و نواختن را در می
آورند و در حقیقت شب تاریک و روز روشن سر همه را کلاه میگذارند. کسی نیست به اینها
بگوید اگر پی کلاه برداری می رفتید پول بیشتری می توانستید به جیب بزنید و یا اینکه
در تصاویر شخصی با دست گرفتن سازی که هیچگونه آشنایی با آن ندارد با ادا درآوردن شیوه
نوازندگی آن ساز سعی در فریب همه دارد. رفتاری که در هیچ کجای دنیا انجام نمی شود.
از همه گستاخانه تر و توهین آمیزتر به جامعه، شعبده بازی ای می باشد که به تازگی در
موزیک ما رواج پیدا کرده است و از باورنکردنی ترین باورنکردنی ها می باشد و آن این
که طرف اول با دادن پول فراوان و غیر معمول شناسنامه کاری و هنری طرف دیگر را می خرد.
یعنی اینکه آهنگسازی، نوازندگی، تنظیم ارکستر و… را که شخص دیگری انجام داده است را
به راحتی می خرد و با کمال پررویی که در کمتر شخصی ممکن است پیدا شود به نام خودش به
جامعه یعنی شمای مخاطب (با این ترفند که همه کارها را خودش انجام داده است) معرفی و
می فروشد.
شما لحظه ای به این فکر کنید که این دو شخص در
تنهایی خود در مورد (شمای مخاطب) چه فکر می کنند. هرگز فکر نمی کردم وضعیت موزیک ما
در این میزان نابسامان و آشفته و خراب باشد. توهین بدتر از این نمی شود. این دیگر شعبده
بازی نیست بلکه یک کلاه برداری واقعی از جامعه می باشد. با این روند دیگر هنرمند هم
معنی و مفهوم و به ویژه رسالت و اخلاق خودش را در جامعه از دست می دهد و تا آگاهی های
لازم و (نه حتا کافی) در این زمینه نباشد این ماجراهای کثیف و… در ابعاد بزرگ تری ادامه
خواهد داشت. پس از خواندن و دانستن موارد بالاو این که تمام این کارهای خلاف اخلاق
در زمینه موزیک بر پایه سوء استفاده از نا آگاهی شما در زمینه موزیک انجام می شود.
می خواهم بدانم شما که امروزه حتا برای هر کار پیش پا افتاده ای هم به کارشناس و متخصص
آن مورد مراجعه می کنید، چرا در گزینش موزیک پاپ و چند و چون آن که مستقیماً به نمایش
فرهنگ موزیک ایران در جهان پیوند دارد، این روش درست و شناخته شده را انجام نمی دهید
و هر کسی را که از سوی هر رسانه و یا در هر آلبوم و یا نشریه زرد و زرد کم رنگ و پر
رنگ و یا کارخانه هایی که فراورده های آن (شعر و آهنگ و تنظیم و خوانندگان نا آگاه
و بی گناه از هم کپی شده تاریخ مصرف گذشته) می باشد و حتا گویندگان و نویسندگان این
رسانه ها و… در جایگاه مهم موزیک وهنر خوانندگی و آهنگسازی و… به شما دیکته می شود
با سادگی هر چه تمامتر می پذیرید!؟
انگیزه این دخالت ها و تولید های بی پایه و اساس
و اظهار فضل های نا آگاهانه در موزیک پاپ این است که سال های سال است این موزیک بیچاره
و بی در و پیکر پاپ (ورود برای عموم آزاد است) مانند کودکی بی پدر همواره ناپدری های
گوناگون کوتاه مدت داشته است و امروزه هر شخص به خود این اجازه را می دهد که در این
باره مهم و تخصصی که با آبروی فرهنگ کشور در جهان پیوند دارد داد سخن سر دهد. بر این
پایه من از شما دوستان و یاران مهربان و گرامی با پافشاری هرچه تمامتر می خواهم در
گفتگوی بسیار مهمی که در همین زمینه انجام خواهیم داد شرکت کنید و به ویژه از دوستان
و نزدیکان خود و هر شخص که دلش به حال این وضعیت نا بهنجار می سوزد هم بخواهید برای
آگاهی بیشتر در این گفتگوها شرکت کنند. من باور دارم با آگاهی و یاری همه شما و دیگران
این موزیک پاپ که خود شما هم دل خوشی از آن ندارید، شاید راه شایسته خود را بتواند
پیدا کند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر