۱۳۹۲ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

یادداشت منصور نریمان در سوگ فریدون حافظی

منصور نریمان نوشت: برایم مشکل است بگویم خدا فریدون حافظی را بیامرزد چرا که همچنان باور به رفتنش ندارم و تصور اینکه او دیگر در میان ما نیست وجودم را می آزارد.

امیدوارم خدا به من و دوستداران فریدون حافظی عزیز صبر عطا کند تا تحمل این داغ جانسوز را دوام بیاوریم.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی موسیقی ایران، منصور نریمان یار سال های دور و دراز زنده یاد فریدون حافظی که این روزها داغدار از دست دادن این یار قدیمی است یادداشتی درباره این هنرمند فقید برای «نای» نوشته که در ادامه می آید.
منصور نریمان در این یادداشت آورده است: برایم مشکل است بگویم خدا فریدون حافظی را بیامرزد چرا که همچنان باور به رفتنش ندارم و تصور اینکه او دیگر در میان ما نیست وجودم را می آزارد؛ امیدوارم خدا به من و دوستداران فریدون حافظی عزیز صبر عطا کند تا تحمل این داغ جانسوز را دوام بیاوریم.
فریدون حافظی یکی از هنرمندان پیشکسوت کشورمان محسوب می شد که به چند دلیل کم نظیر بود؛ اول اینکه او به دلیل علاقه مفرطش به موسیقی و هنر، کار قضاوت را رها کرد و به طور کامل زندگی اش را صرف هنر کرد. به واسطه همین شیفتگی که نسبت به هنر داشت نیز فعالیت های ماندگاری در زمینه موسیقی انجام داد که همواره در تاریخ موسیقی ما خواهد درخشید.
دوم اینکه فریدون حافظی از پیشکسوتان «تکنوازان» بود و این نشان از توانایی و جایگاه او در زمانی دارد که اعضای شورای موسیقی «تکنوازان» رادیو را کسانی چون ابوالحسن صبا، میرنقیبی، علی تجویدی، بدیعی و مشیر همایون شهردار تشکیل می دادند.
در آن زمان 26 یا 27 تکنواز به اجرای برنامه در رادیو می پرداختند و فریدون حافظی به دلیل سبک و سیاق خاص نوازندگی اش و توانایی که داشت جزو این جمع بود. حافظی سفرهای بسیاری به کشورهای مختلف کرده بود و به طبع با بررسی هایی که بر روی موسیقی آن کشورها داشت از موسیقی آنها نیز تاثیر پذیرفته بود. این تاثیر در نوازندگی فریدون حافظی باعث شده بود تا نوازندگی اش به نوعی «ایرانی - فرنگی» باشد و از نوازندگی سایر تکنوازان متمایز جلوه کند.
سوم اینکه حافظی از نظر نظم و انضباطی که در زندگی اش داشت کم نظیر بود؛ خوب به خاطر دارم وقتی به سن نوجوانی و جوانی بودم و در مشهد زندگی می کردم برای اولین بار از طریق رادیو با صدای ساز فریدون حافظی آشنا شدم و بسیار شیفته سبک و سیاق نوازندگی و پنجه ایشان شدم.
صدای سازی را که از رادیو می شنیدم باعث شد تا همواره دوست داشته باشم ایشان را ملاقات کنم؛ شاید به تعبیری باید بگویم ستاره بخت و اقبال من و حافظی با هم جور بود که بعدها موفق شدم او را ملاقات کنم و دوستی مان به رفاقتی عمیق بدل شود. در همان سال ها و در ایام گذراندن خدمت سربازی راهی تهران شدم تا هنرمند دلخواهم را ببینم اما در آن زمان دسترسی به هنرمندان مانند امروز کار چندان آسانی نبود و من موفق به دیدارش نشدم.
این ماجرا گذشت تا اینکه حدود سال های 1341 – 1342 که در شیراز بودم خبردار شدم فریدون حافظی به این شهر آمده و از قضای روزگار در منزل یکی از دوستانم اطراق کرده است. من نیز با خوشحالی به دیدار ایشان شتافتم و آروزیی را که مدت ها به دل داشتم محقق شد و با فریدون حافظی آشنا شدم.
دیدار این مرد بزرگ بسیار برایم شیرین بود و به خاطر دارم که همان شب به درخواست دوستان، ایشان دست به ساز برد تا مجلس را از صدای ساز خود محضوض کنند. چیزی که در همان شب بسیار برای من و سایرین جلب توجه کرد نظم و انضباط کم نظیر ایشان بود. فریدون حافظی پیش از آنکه سازش را به دست بگیرد ابتدا دستمال تمیزی را از داخل کیف ش در آورد و روی زانوی اش انداخت. سپس یک «نیم آستین» را که شبیه نیم آستین های مورد استفاده عکاسان آن دوره بود بر روی مچ دست راستش بست و شروع به نوازندگی کرد.
وقتی نوازندگی اش تمام شد درباره فلسفه این کار سئوال کردم و فریدون حافظی گفت روی شلوار پای راست نوازندگان تار به دلیل تماس مداوم با کاسه ساز، براق و سیقلی می شود؛ آستین دست راست نوازنده نیز به دلیل برخورد با سیم های انتهایی ساز به مرور زمان مندرس می شود. گمان می کنم بر شمردن همین یک رفتار فریدون حافظی برای کسی که او را نمی شناسد می تواند گویای اهمیت نظم و پاکیزگی این هنرمند بزرگ باشد.
بعدها که به تهران آمدم حشر و نشری با فریدون حافظی پیدا کردم و دوستی بسیار صمیمانه ای با یکدیگر پیدا کردیم و از آن به بعد رفت و آمد خانوادگی مان تا به امروز ادامه پیدا کرد.
و چهارم اینکه فریدن حافظی دارای خصلت های انسانی ارزشمندی بود که در سازش نیز تاثیر گذاشته بود. آنچه در تمام طول این سال ها از فریدون حافظی دیدم و از همه ویژگی هایش برایم مهمتر بود انسانیت و گذشت او بوده است. ارزش و احترامی که او به دوست و دوستی می گذاشت نمونه بود و این ویژگی های اخلاقی اش داغ از دست دادنش را دردناک تر می کند.

موسیقی ما امروز مرد بزرگی را از دست داده که باور کردن رفتنش برای کسی چون من مشکل است. درگذشت این مرد بزرگ را به اهالی هنر و موسیقی تسلیت می گویم. روحش شاد و یادش گرامی باد.

هیچ نظری موجود نیست: