۱۳۹۱ اسفند ۱۹, شنبه

گفتگوی اختصاصی قدیمی ها با سیمین غفاری: دلم برای بازی در سینما بسیار تنگ است




قدیمی ها - مجتبی نظری: وقتی اسم «سیمین غفاری» را می شنویم، ناخودآگاه فیلم هایی چون «بت»، «ای والله»، «حریص» و ... در ذهن ما نقش می بندد. سیمین متولد سال 1331 تهران است و اکنون 58 سال سن دارد. او در بلژیک به همراه شوهر و فرزندانش زندگی و با خاطرات قدیمی اش در سینما که هنوز دلتنگ اوست، روزگارش را می گذراند. گفتگویی با «سیمین غفاری» عزیز انجام داده ام که از نظرتان می گذرد. این گفتگو در سال 1389 انجام شد و به مناسبت تولد سیمین عزیز این مصاحبه - که در آدرس های قبلی مجله اینترنتی قدیمی ها منتشر و بر اثر فیلتر شدن پاک شده بود - تکرار می شود. تشکر بسیار از سیمین غفاری که این عکس ها را در اختیار ما گذاشتند... گروه مجله اینترنتی قدیمی ها تولد این بانوی پیشکسوت سینمای ایران را سیمین، خانواده و دوست دارانش تبریک می گوید.

خانم سیمین بیوگرافیتان را بگویید؟
سال 1331 در تهران، خیابان حشمت الدوله متولد شدم. در خیابان ملاصدرا و چند سالی در خیابان تحت طاووس زندگی کردم. یک خواهر و یک برادر دارم. هم اکنون در بلژیک با همسر و بچه هایم زندگی می کنم.

چگونه وارد کار هنر شدید؟
کلاس هفتم متوسطه بودم که به کارهای هنری وارد شدم. آن موقع از طرف مدرسه، هر کسی هنری داشت می توانست آخر سال ارائه بدهد، یکی می رقصید، یکی می خواند و ...
من و یک خانم دیگر که آکاردئون می زد، همکاری مان را شروع کردیم و من می خواندم. برای اولین بار بود که من در مدرسه می خواندم و تمام دانش آموزان به همراه خانواده هایشان شرکت داشتند. آن برنامه از طرف تلویزیون فیلم برداری می شد. بعد از آن، از طرف تلویزیون با من تماس گرفتند و گفتند که صدای خوبی داری و می توانی در تلویزیون بخوانی.

یعنی خانم سیمین، قبل از اینکه هنرپیشه باشید خواننده بودید، نه؟
بله. البته به نظر خودم صدای قشنگی ندارم؛ ولی آن موقع حتما صدای من برای شان جالب بود. می گفتند که صدای تو غم بخصوصی دارد و به دل می نشیند. من خواننده نشدم ولی همین 2 یا 3 ترانه ای که در تلویزیون خواندم باعث شد تا سینماگران به سراغ من بیایند و اولین فیلم من «جاهل ها و ژیگول ها» نام داشت که با آقای «منصور سپهرنیا»، «محمد متوسلانی» و «زنده یاد گرشا رئوفی» همبازی بودم و این فیلم اولین کار «منوچهر وثوق» در سینمای ایران هم بود.

از طرف خانواده برای خوانندگی و هنرپیشه شدن مشکلی نداشتید؟
چرا، خیلی. پدرم این کار را دوست نداشت و به من می گفت: نباید به هیچ عنوان وارد این کار شده و باید اسم خانواده ما را حفظ کنی. برای اینکه در آن زمان هنرپیشگی از دید مردم جالب نبود. به هر حال مادرم مشوق بسیار خوب من بود. مادر به پدرم گفت: شما نگران نباش، من همیشه به دنبال سیمین خواهم بود و نمی گذارم کوچکترین آزاری ببیند. بعد از اصرارهای مادرم با اینکه می دید من این قدر شوق به سینما دارم، پدرم را راضی کرد. البته من بین کارهای هنری، به مدرسه می رفتم و همزمان در تلویزیون، تبلیغات تلویزونی بازی کرده و می خواندم.
وقتی وارد سینما شدم؛ نقش های دوم فیلم را به من پیشنهاد می کردند؛ بعد از اینکه سنم بالاتر رفت و تجربه های بیشتری کسب کردم، به من گفتند که شکلت بهتر و پخته تر شده و مشغول بازی در نقش های اول در سینما شدم.

به کمک چه کسی وارد عرصه سینما شدید؟
من را در واقع زنده یاد «حسین مدنی» کارگردان اولین فیلمم «جاهل ها و ژیگول ها» به سینما آورد؛ ایشان نویسنده رادیو و کارگردان بسیار ماهری بود. روزهای اول جلوی دوربین می ترسیدم و آقای مدنی به من می گفت: مطمئن هستم شما خیلی موفق خواهید شد، ولی چون جوان هستی طول می کشد.

چند سال داشتید که فیلم «جاهل ها و ژیگول ها» را بازی کردید؟
بین 14 تا 15 سال سن داشتم که این فیلم را بازی کردم.

به نظر شما سینمای قبل از انقلاب چگونه سینمایی بود؟ خوب بود یا بد؟
سوال خوبی پرسیدید، ولی پاسخ دادن به این سوال سخت است. در کل سینمای خوبی قبل از انقلاب داشتیم. همیشه فکر می کردم در سینمای ایران باید بیشتر از این شانس می داشتم. چون دوستان همیشه به من می گفتند: خیلی طبیعی بازی می کنی. فیلم های من اکثرا دراماتیک بود. همیشه خودم جلوی دوربین گریه می کردم. بیشتر کار من در سینمای ایران اشک ریختن و عاشق شدن بود. حتی در انگلیس که تئاتر بازی می کردم؛ هنرپیشه ها و کارگردان ها تعجب می کردند که من واقعا گریه می کنم، احساس در بازی فیلم یا تئاتر برای من بسیار مهم است.
چون مادرم دائما دنبال من بود همکارانم ناراحت می شدند و می گفتند: چرا همیشه مادرت دنبال تو می آید. به اعتقاد خودم اگر مادرم همراهم نبود، خیلی موفق تر از این می شدم؛ برای اینکه هم لیاقت و هم علاقه به این کار داشتم و سر ساعت در محل کار حاضر می شدم. من عاشق کارم بودم. حتی یادم می آید با پدرم دعوایم شد و روبروی پدرم ایستادم و گفتم: باید بگذارید هنرپیشه شوم؛ اگر نگذارید، خودکشی می کنم. ولی موفقیت هایی در سینما که انتظارش را می کشیدم، برایم پیش نیامد.

سینمای بعد از انقلاب را دنبال می کنید؟
حقیقتش را بخواهید زیاد نه. مسئولیت خانواده، مشکلات روزمره، زندگی اجتماعی وقت دیدن فیلم را به من نمی دهد و واقعا وقت کم دارم که بروم و یک فیلم تهییه کنم و ببینم؛ ولی الان حدود 5 سال است که برای بازی در تئاتر یا تفریح به انگلیس می روم. در لندن با دوستان فیلم های ایرانی را نگاه می کنیم. چند مدت پیش آقای «محمود اسکویی» فیلمبردار قدیمی کشورمان یک فیلم به نام «زن ایرانی» برای من فرستاد که فیلم خوبی بود، خانم هدیه تهرانی در این فیلم بسیار خوب درخشید.

نقش زن در سینمای قبل از انقلاب چگونه بود و با زن چه برخوردی می شد؟
به نظر من سینمای قبل از انقلاب بیشتر مردانه بود، ولی در سینمای امروز؛ زن ها واقعا پیشرفت کردند. مثلا در سینمای الان می بینید؛ در یک فیلم 5 زن نقش اول بازی می کنند و نقش هایشان یکی از یکی زیباتر است و واقعا دوربین روی آنها کار می کند؛ ولی در سینمای قبل از انقلاب به این شکل به زن میدان داده نمی شد.

از بین فیلم هایی که بازی کرده اید، کدام فیلم را بیشتر دوست دارید؟
فیلم «بت» را خیلی دوست دارم. رول و نقش من در فیلم «بت» کم و حدود 15 یا 20 دقیقه بود ولی، «ایرج قادری» این شانس را به من داد که اندکی خود نمایی کنم. به غیر از فیلم «بت» که با «بهروز وثوقی» و «ناصر ملک مطیعی»، «حریص» که با شادروان «رضا بیک ایمانوردی» و سه فیلمی را که با شادروان «آغاسی» دارم، فیلم «ای ولله»، «خیلی هم ممنون» و «نعمت نفتی» - فیلم «ای ولله» رکورد فروش فیلم های آن سال را زد و من نقش آمنه را بازی می کردم - را هم دوست دارم. به نظر من هنرپیشه باید این استعداد را داشته باشد که هر نقشی را به او پیشنهاد می کنند، بتواند بازی کند. واقعا دوست داشتم رول های مختلف بازی کنم.

خاطره خوب و بد سینماییتان چه بود؟
خاطره خوبم این بود که واقعا عاشق این کار بودم و همه به من می گفتند تو باید از همان اول نقش اول بازی می کردی. من اینقدر این کار را دوست داشتم که نقش اول و دوم برایم مهم نبود. همیشه با خودم می گفتم: اگر نقش دوم بازی کنی، ولی بتوانی خودی نشان بدهی آدم موفقی خواهی بود.
خاطره بدم از سینما این بود که مشغول فیلم بردای «بت» بودیم. صبح زود بود و برای فیلم برداری باید به طرف ایل های قشقایی می رفتیم. یکی از بچه ها رفت و پنیر خرید. آن موقع ها یک ورق روزنامه روی پنیر های پلم شده قرار می دادند، - مثل الان که یک ورق کاغذ سفید نازک روی پنیر می گذارند - همین که ورق روزنامه را از روی پنیر برداشتیم، از شانس بد عکس پسر زنده یاد «ایرج قادری» که یک ماه و نیم پیش در امریکا فوت کرده بود را دیدیم. واقعا «ایرج قادری» شوکه شد که دوباره این مصیبت وحشتناک برایش تداعی شد و من از این موضوع بسیار غمگین و ناراحت شدم. این بدترین خاطره سینمایی من است.

وقتی که فیلمی به شما پیشنهاد می شد، آیا مطالعه ای روی سناریو می کردید و یا می خواستید فقط برای معروفیت بازی کنید؟
حتما فیلم نامه را مطاله می کردم، ولی همه اش را نه. مثلا کارگردانی بود که نمی خواهم اسمش را بگویم؛ هیچ وقت سناریواش آماده نبود و سر صحنه، دو خطی که دیشب نوشته بود را فیلم برداری می کردیم. چون من جوان بودم و تجربه کافی نداشتم، تا اسم فیلم می آمد قبول می کردم، چون این کار را دوست داشتم. واقعا در هر کجای دنیا، هنرپیشه یک حمایت کننده احتیاج دارد و بیشتر هنرپشه های آن موقع، یک حامی داشتند. ولی آن موقع کسی نبود تا مرا ساپورت کند.

به نظر شما سینمای بعد از انقلاب چگونه سینمایی است؟
سینمای خوبیست، بسیار پیشرفت کرده و هنرپیشه های جدید، خوب بازی می کنند. زن و مردهای سینمای امروز خوش تیپ، زیبا و از همه مهمتر تحصیل کرده هستند.

اگر امکاناتی که سینمای امروز دارد آن موقع بود، سینما چه وضعیتی داشت؟
فکر می کنم خیلی موفق تر بود، ما اصلا دارای امکاناتی نبودیم که الان هست، این شانسی که سینمای امروز دارد آن موقع نبود. امروز همه چیز را در اختیار هنرپیشه ها می گذارند، سرمایه گذاری ها بسیار خوب است و صداها همه سر صحنه ضبط می شود. آن موقع به این شکل بود که بعد از فیلم برداری، فیلم دوبله می شد. زمان ما کار بسیار مشکل بود. الان کار راحت است، به همین دلیل، در سینمای امروز ایران همه با هم رقابت دارند و همه می خواهند بهترین باشند و چون می خواهند بهترین باشند، بیشتر کوشش می کنند. ولی متاسفانه زمان ما هر کسی از راه می رسید، هنرپیشه می شد.

شما با بیشتر هنرمندان مطرح سینمای قبل از انقلاب کار کردید، کار کردن با چه هنرمندانی برای شما راحت تر بود؟ و از بین هنرمندان زمان خودتان به چه کسی علاقه داشتید؟
من قلب کوچکی داشته و همه را دوست می دارم. تا به حال در زندگی ام از کسی بدم نیامده است. ولی زنده یاد «محمدعلی فردین» را خیلی دوست داشتم و مرد بسیار با شخصیتی بود. «ناصر ملک مطیعی»، «بهروز وثوقی»، «ایرج قادری»، «بیک ایمانوردی»، «ایرج مهدیان» واقعا خوب بودند، «آغاسی» که محشر بود. از خانم ها «پوری بنایی»، «آفرین»، «فروزان» - زمانی که با «فروزان» فیلم «حیدر» را بازی می کردم؛ زمان بی کاری برای هم آواز می خواندیم - را بسیار دوست دارم.

از اولین فیلمتان با «آغاسی»، «ای والله» خاطره ای دارید؟
خیلی از خانم های هنرپیشه برای بازی در نقش «آمنه» فیلم «ای والله» کاندید بودند، مثل خانم فروزان، هاله نظری، آفرین و چند تای دیگه که البته از تهیه کننده شنیده بودم. ولی خود «آغاسی» گفته بود نقش یک دختر آبادانی، با ابروهای پیوسته، موی مشکی و چادر عربی فقط به «سیمین غفاری» می خورد که زنده یاد «منوچهر نوذری» کارگردان فیلم قبول کرد.
این مهم را اضافه کنم که «آغاسی» واقعا مرد نازنین و آقایی بود. سر ساعت 12 که می شد نماز می خواند و ما فیلم برداری را تعطیل می کردیم تا نمازش تمام شود.

از آخرین فیلمتان «تشنه باران» که با «ایرج مهدیان» همبازی بودید، بگویید؟
من متاسفانه این فیلم را ندیدم، چون به انقلاب برخورد، حتی در سفری که به آمریکا داشتم با شادروان «جمشید شیبانی» تماس گرفتم، از فیلم هایمان پرسیدم و گفت: فیلم های ما گرفته شده و در دست ما نیست.

از خانوادتان بگویید ؟
من و شوهرم «Guy» قبل از انقلاب ازدواج کردیم و دختر بزرگم «Chloe» در تهران به دنیا آمد. دختر کوچکم «Daphne» نام دارد و با هم زندگی می کنیم. دختر بزرگم 31 سال و دختر کوچکم 24 سال سن دارند. هر دو در رشته اقتصاد تحصیل کرده و دانشگاه خود را تمام کرده اند و الان هر دو کار می کنند.

چگونه شد که ازدواج کردید؟ ماجرای ازدواجتان را بگویید؟
شوهرم «Guy» بلژیکی است و آن موقع در سفارت «بلژیک - تهران» کار می کرد. در یک میهمانی با هم آشنا شدیم. بعد از آشنایی ما، شوهرم برای سفر 3 هفته ای به بلژیک رفت. در تماسی که با من داشت، گفت: پدر و مادرم دوست دارند تو رو ببینند؛ اتفاقا من هم برای عروسی یکی از دوستام قرار بود به لندن بروم. از لندن به بلژیک رفتم و با پدر و مادر شوهرم آشنا شدم؛ آنها از من خوششان آمد و آنجا شوهرم از من درخواست ازدواج کرد. همسرم برای کارش مجبور بود دوباره به ایران بیاید و من هم از بلژیک به لندن و از لندن به تهران برگشتم، شوهرم به خانه ما آمد و از پدر و مادرم، من را خاستگاری کرد. پدرم می گفت: اینها فرهنگشان با ما فرق می کند و ... به هر حال من او را دوست داشتم چون شکل حضرت عیسی بود. او به دل خانواده من نشست و بلاخره من با او ازدواج کردم. ما دو بار ازدواج کردیم. یک بار در ایران به رسم و رسوم خودمان و یک ازدواج در بلژیک به سبک آنها و الان 33 سال است که با هم زندگی می کنیم.

بعد از ازدواج فیلم بازی کردید؟
بله، 2 ماه بعد از ازدواجم به وسیله زنده یاد «جمشید شیبانی» به ترکیه رفتم و 2 فیلم با «فخرالدین» هنرپیشه ترکی به نام های «انتقام مرگبار» و اسم دومین فیلم متاسفانه یادم نیست، بازی کردم.

هنوز فیلم های خودتان را می بینید؟
بله، فیلم های خودم را بیشتر از ماهواره می بینم و اکثرا فیلم «بت» را پخش می کنند که با «بهروز وثوقی» و «ناصر ملک مطیعی» همبازی بودم. دیگر فیلم هایم که ماهواره ها بیشتر پخش می کنند، «باباکرم» به کارگردانی «سرهنگ شب پره» پدر «شهرام و شهبال»، «پاشنه طلا»، «حریص» و «نعمت نفتی» است.

قبل از انقلاب در تئاتر بازی داشتید؟
یک تئاتر قبل از انقلاب به کارگردانی «رضا معینی» که گوینده رادیو بود، با زنده یاد «خسرو شکیبایی» بازی کردم و آن موقع مدرسه می رفتم و کوچک بودم و آقای «شکیبایی» هم خیلی جوان بود. اما خاطرم نیست چه اتفاقی افتاد که این تئاتر نمایش داده نشد.

از بازیگری تئاتر در انگلستان بگویید؟
یک گروه تئاتر در نیوکاسل بود که به دنبال یک خانم ایرانی می گشتند؛ یکی از دوستان به من زنگ زد و قضیه را برایم تعریف کرد. من گفتم که لهجه دارم و دوستم به من گفت: اتفاقا آنها به دنبال کسی می گردند که لهجه داشته باشد. داستان این تئاتر به این شکل بود که یک خانم ایرانی با دو بچه اش از ایران به انگلستان آمده و شوهرش هم در ایران او را کتک می زده... این تئاتر یک تور دو ماهه بود و بسیار مورد توجه بینندگان قرار گرفت.

دلتان برای بازی در سینما تنگ شده؟
خیلی زیاد. بسیار زیاد.

چرا به ایران نمی آیید؟ خیلی از هنرمندان زمان شما در سینمای امروز کار می کنند؟
من خیلی دوست دارم به ایران بیایم و در سینمای امروز بازی کنم ولی باید یک پیشنهاد خوب و چشم گیر شود که بتوانم استعداد واقعی خودم را به بیننده نشان دهم.

چه حسی داشتید که بعد از سال ها به ایران می آمدید؟
من واقعا هیجان زده شده بودم و حتی بعد از ورود به ایران، در بیمارستان بستری شده و به من گفتند که به خاطر هیجان، فشارت بالا رفته است. هر کسی از فامیل، دوستان و آشنایان را می دیدم گریه می کردم. عادت بدی که دارم این است، بیش از اندازه احساساتی هستم.

بعد از سال ها به ایران می آمدید، آیا خاطره ای دارید؟
چند روزی خانه دختر خاله ام بودم که در خیابان نفت زندگی می کرد. برای خرید، وارد یک سوپر مارکت شدیم. بعد از چند لحظه متوجه خانم و آقایی شدم که با هم پچ پچ می کردند؛ آن آقا به من گفت: شما خانم «فخری خوروش» هستید؟ بلافاصله خانم گفت: نه بابا؛ این «سیمین غفاری» هست که نقش «آمنه» را با «آغاسی» بازی کرده بود. این خاطره خوبی بود که بعد از سال ها به ایران می آمدم.

در سال هایی که دور از ایران هستید، پیشنهاد کار به شما شد؟
نه، فقط در سفری که 5 سال پیش به آمریکا داشتم یک مصاحبه تلویزیونی با «نادر رفیعی» مدیر شبکه «امید ایران» داشتم و بسیار مورد استقبال مردم قرار گرفت. آقای «نادر رفیعی» به من پیشنهاد کار در شبکه «امید ایران» را داد که من نمی توانستم قبول کنم، چون شوهر و بچه هایم در بلژیک بودند و نمی توانستم آنها را تنها بگذارم. حتی همسرم با لندن رفتن من هم مخالف است، چه برسد به اینکه بخواهم به آمریکا بروم.

آرزوی شما چیست؟
آرزوی من این است که هیچ بدی در دنیا نباشد و مردم در آرامش زندگی کنند. دوست دارم دوباره در سینمای ایران بازی کنم، چون دلم برای بازی در سینما بسیار تنگ است.

به عنوان سوال آخر صحبتی با بینندگان سایت قدیمی ها ندارید؟
من برای همه خوانندگان سایت قدیمی ها که تحت نظر شما آقای مجتبی نظری عزیز و گل و همکارانتان است بهترین ها را آرزو می کنم. در آخر از «محمود اسکویی» عزیز فیلم بردار سینمای کشورمان تشکر می کنم که باعث آشناسیی من با مجله اینترنتی قدیمی ها شد. از طرف سایت قدیمی ها به تمام هنرمندان قدیمی و جدید سلام عرض می کنم و امیدوارم همه موفق و سلامت باشند.


سیمین غفاری


سیمین غفاری و عزت الله رمضانی فر


سیمین غفاری و همسرش


سیمین غفاری


سیمین غفاری و همسرش


سیمین غفاری


سیمین غفاری


سیمین غفاری


سیمین غفاری و همسرش


سیمین غفاری


دختران سیمین غفاری


سیمین غفاری و همسرش


سیمین غفاری


سیمین غفاری


سیمین غفاری


سیمین غفاری


سیمین غفاری


سیمین غفاری


سیمین غفاری


سیمین غفاری


سیمین غفاری


سیمین غفاری


سیمین غفاری


سیمین غفاری


سیمین غفاری


سیمین غفاری و همسرش


سیمین غفاری و رضا صفایی


سیمین غفاری


سیمین غفاری، محمود اسکویی و آغاسی


سیمین غفاری و شهره آغداشلو


سیمین غفاری و آغاسی

۱ نظر:

زانیار.ج گفت...

از هنرپیشه های خوب سینمای ایران در نقش های بیادماندنی مثل بت . ای والله و... به خوبی ایفای نقش کرد