۱۳۹۱ بهمن ۲۳, دوشنبه

فرامرز پایور، آهنگ جاری زمانه


دویچه وله: فرامرز پایور، آهنگساز و سنتور نواز برجسته، اگر زنده می بود حالا هشتاد ساله می شد. او را هنرمندی پیشرو و بانی مکتبی نوین در سنتور نوازی می دانند که با تکیه بر موسیقی گذشته به آینده آن نیز می اندیشید.

سنتور سازی است که بر خلاف ویولن از غرب به ایران نیامده و تبارش ایرانی است. سنتور نوازان برجسته ای که نامشان در تاریخ موسیقی آورده شده است از تعداد انگشتان دست هم تجاوز نمی کنند. از محمد حسن خان و محمد صادق خان در دوره ی ناصری که بگذریم، به پدر و پسری برمی خوریم که سماع حضور و  حبیب سماعی نام دارند.
عارف قزوینی در نوشته هایش سماع حضور را می ستاید و روح الله خالقی، حبیب سماعی را. پس از آن، فرامرز پایور است که با سبک و شیوه ی تازه ی خود مکتبی نوین در نواختن سنتور پدید می آورد. سبکی که بنا به گفته هوشنگ کامکار، همه سنتور نوازان امروز ایران از پیروان آن هستند.
پایور در خانواده ای اهل هنر پروش یافت. پدر و پدر بزرگ هر دو نقاشانی چیره دست بودند و در نواختن سه تار و سنتور و ویولن نیز توانایی داشتند. رکن الدین خان مختاری، با شهرتی دو گانه، یکی به عنوان جلاد رضا شاه و دومی بهترین ویولونیست آن زمان در محافل هنری این خانواده را شناخته بود. فرامرز پایور که در چنین خانواده ای پرورش یافته بود، تازه از سن هفده سالگی پس از اتمام تحصیل در دارالفنون و مدرسه دارایی به یادگیری موسیقی ایرانی پرداخت.
بخت های بزرگ زندگی پایور آشنایی او با ابوالحسن صبا استاد برجسته ویولن بود. او هشت سال تمام نواختن سنتور و ردیف موسیقی سنتی را نزد صبا فرا گرفت و به آنچنان مهارتی دست یافت که استاد از شاگرد می خواهد که سازش را همراهی کند. ثمره این همکاری ها و همراهی ها، دو نوازی هایی است که از آندو باقی مانده. دو نوازی هایی که  بدون تاثیر پذیری از شعر و ادبیات فارسی در زمره ی بهترین نواخته های بی کلام جای دارد.
پایور اما تنها به نواختن سنتور اکتفا نکرد. او در کنار استاد خود، صبا به دنبال ترانه ها و رِنگ های ملی از یاد رفته بود و در فکر بازسازی آن ها. صبا ترانه های بومی و قدیمی را از حافظه ها بیرون کشید و پایور رقص های ملی و محلی را در آلبومی با نام هفت پیکر گردآوری کرد. از جمله کارهای با ارزش پایور یکی هم به نت درآوردن آثار بزرگان موسیقی بود.
علاوه بر آفریده های درویش خان، او آثار رکن الدین خان مختاری را نیز که به دلیل همان نام بد، کسی به هنرش توجهی نداشت به نت درآورد. پایور ترانه های دوره ی مشروطیت را نیز از یاد نبرد و تصنیف های عارف و شیدا را نیز نت نویسی و تنظیم کرد.

فرامرز پایور


درخشش پایور در صحنه تالار
اما هیچ هنرمندی نیست که از صحنه هنر نمایی بی نیاز باشد. همکاری پایور با اداره ی کل هنرهای زیبای کشور در سال ۱۳۳۲ را می توان نقطه ی عطفی در زندگی هنری او به حساب آورد. در همین اداره بود که او با هنرمندان دیگری آشنا شد و آثار به یاد ماندنی از خود بر جای گذاشت. صدای شیرین و دلنشین خاطره پروانه بر روی نواخته های گوش نواز پایورهمچنان در آرشیو دوستداران موسیقی جایی ویژه دارد. او هم مانند صبا همزمان به تدریس موسیقی پرداخت و شاگردانی را پرورش داد که رهروان بعدی موسیقی او بودند.
محمد سریر، آهنگساز می گوید پایور شخصیتی است که شیوه ی آموزش سنتور را دگرگون کرد.ارفع اطرایی نوازنده سنتور و پژوهشگر موسیقی یکی از شاگردان اوست که در کتاب خود "معارفِ پایور" می نویسد: تاریخ سنتور در ایران دو بخش دارد؛ پیش از پایور و پس از او.
پایور اما علاوه برتوانایی های هنری در میان دوستان و هواخواهانش به صفات دیگری نیز شهره بود. همه او را متین و صبور و در عین حال پر مهر می دانستند. محمد رضا درویشی، پژوهشگر موسیقی او را شخصیتی چند وجهی می نامد: در نوازندگی، استادی چیره دست، در آهنگسازی با شور و شناخت و ذوقی لطیف، محققی دقیق و پر وسواس، معلمی پر جاذبه و منضبط و ظریف و پر مهر و صبور. هوشنگ ابتهاج غزلسرای معاصر که خود موسیقی شناس است می گوید: پایور تنها درس هنر نمی داد، انسانیت هم مشق می کرد.
همکاری پایور با وزارت فرهنگ و هنر، همان اداره هنرهای زیبا ،چهارده سالی می گذشت که تالار رودکی گشایش یافت. حالا علاوه بر رادیو تلویزیون این تالار رودکی بود که صحنه هنرنمایی های همکاران خود بود. خاطره پروانه نیز بیشترین فعالیت خود را با پایور در همین زمان انجام داده است. خاطره و پایور همراه با گروه سازهای ملی که پایور خود بنیاد کرده بود، سفرهای بسیاری به خارج از ایران کردند، تا به شناخت موسیقی اصیل ایرانی در برونمرز نیز یاری رسانند.

پایور در سکوتی جاودانه
پس از وقوع انقلاب در ایران هنرمندان زودتر از دیگران هر یک به گوشه ای فرا رفتند. پایور و خاطره نیز سکوت کردند و به تماشای تاراج هنر نشستند. این سکوت اما برای پایور آنقدر سنگین بود که با یک سکته مغزی به سکوتی جاودانه تبدیل شد. دیگر نه دست می توانست بنوازد و نه زبان می توانست بگوید. خاطره مرتب به دیدارش می رفت. در گفت و گویی که یک بار در ایران با خاطره داشتیم، با اشکی در چشم و حسرت و آهی عمیق می گفت: «الهی بگردم من. من هر چی دارم از آقای پایور دارم. حالا دیگر موسیقی فقط تکرار است. ما که هیچ چیز نویی نشنیده ایم.»
بزرگان موسیقی در مورد پایور کلمات قصار زیبایی گفته اند. اما شاید این حرف ملیحه سعیدی، قانون نواز، کمی بیشتر بر دل بنشیند که می گوید: او چنان ساخت و نواخت که خود آهنگ جاری زمانه شد.

۱ نظر:

نسیم احمدیان (وبلاگ استاد فرامرز پایور) گفت...

درود و سپاس که یاد این اسطور بزرگ موسیقی را گرامی داشتید. مقاله زیبا و پرباری بود. فقط در تصحیح عرض کنم که بعد از انقلاب هم استاد در بسیاری زمینه های موسیقی ایران فعال بودند و ذره ای از فعالیت و تلاشهای ایشان کم نشد. مخصوصا اینکه بیشتر کتابهای آموزشی و شاهکارهای آهنگسازی خود را در این دوره خلق کردند. پس از اندکی کاهش محدودیتهاو موانع برای اجرای موسیقی در اواخر دهه شصت و دهه هفتاد، استاد چون گذشته به اجراهای زنده و بی نظیر موسیقی به طور تکنوازی و گروه نوازی مانند گروه "اساتید موسیقی ایران" و گروه"پایور" پرداختند و بیش از همه نسل کاملی از شاگردان برجسته را در این دوره تربیت کردند. این فعالیت ها تا دوران بیماری استاد ادامه داشت و حتا در دوران بیماری نیز انتشار آثار جدید ایشان بانظارت مستقیم خودشان و ادامه تدریس شاگردان حرفه ای تر با وجود بیماری که استاد داشتند، ادامه یافت.
اطلاعات بیشتر را دوستان می توانند در وبلاگ اختصاصی استاد پایور مطالعه فرمایند. سپاس